زیورآلات همسر اورتگا در مراسم استقبال از رئیسی خبرساز شد 🔹 زیورآلات همسر اورتگا در مراسم استقبال از رئیسی مورد توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت. 🆔 @tanzyf ♨️

🌎 هرچی راجع به عشق و شجاعت مادر دیدید رو فراموش کنید و این رو ببینید! ‌ 🆔 @tanzyf ♨️

‏بهش بی‌محلی کن، بی‌محلی کشنده‌ترین سلاحه. 🆔 @tanzyf ♨️

🥀هر ۳ تا بازیگر عزیز حاضر توی این عکس فوت کردن… زنده‌یاد ناصر فروغ سال ۹۲ در سن ۶۲ سالگی زنده‌یاد عباس امیری سال ۸۹ در سن ۶۷ سالگی زنده‌یاد اسماعیل سلطانیان دیروز در سن ۶۹ سالگی روحشان شاد🌹🌹🌹 🆔 @tanzyf ♨️

رمز فقط این 😜 🆔 @tanzyf ♨️

😁😁😁 🆔 @tanzyf ♨️

مامانم که شیشه پاک کن می‌خرید ، لحظه شماری می‌کردم تا اون مایع داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که در بچگی انجام می‌دادم !😁😂 🆔 @tanzyf ♨️

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نَشّاب* را مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را گر بی‌وفایی کردمی یرغو* به قاآن بردمی کان کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بود بَوّاب* را «سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم؟او می‌کشد قلاب را ! #سعدی نَشّاب=تیر‌انداز-تیرساز یَرغو (ترکی٫مغولی)=داوری- قضاوت بَوّاب=دربان-نگهبان 🆔 @tanzyf ♨️

کوه های هزار رنگ و جادویی #زنجان و #ماهنشان؛ از شگفت انگیزترین جاذبه های طبیعی در مسیر زنجان به ماهنشان است. نام محلی این تپه "#آلاداغلار" است. #اینجا_ایران_است 🆔 @tanzyf ♨️ ‌‌‎

🎶 چشمای تو یعنی وطن 🎤#سعید_شهروز 🎼#سید_بهنام_ابطحی ✍#یغما_گلرویی با شکوهی مثل آواز عشایر وقت کوچ مثل رقصیدن مردای سفید پوش بلوچ مثل نقش کاشی کاری روی طاق آجری مثل ضربای دهل توی ترانه لری تو قشنگی مثل برق سینه ریز نقره کوب مثل لهجهٔ زلال ماهی گیرای جنوب قصهٔ دف‌زن کرد یا سوار ترکمن نمی‌ذاری تن بدم به ننگ آواره شدن هم خاک من هم خاطره چشمای تو یعنی وطن از عطر تو شروع شدن مرزای سرزمین من بی دریغی مثل جنگلهای تنْ‌سبز شمال مثل چشمه ای که جا می شه تو کوزه سفال رو سر انگشت تو اَن هلال ماه دشت لوت منو بیروون می کشی از توی باتلاق سکوت ساده ای درست مثل بومیای ساده کیش مثل کوچه های یزد و خونه های کاهگلیش تو مثل جادوی ساز عاشقای آذری نمی ذاری تن بدم به غربت و دربدری هم خاک من هم خاطره چشمای تو یعنی وطن از عطر تو شروع شدن مرزای سرزمین من... 🆔 @tanzyf ♨️

میری تا سوپرمارکت و برمیگردی.. دوباره باید زندگیتو از صفر شروع کنی 😐🤦‍♂ 🆔 @tanzyf ♨️