مختار:توچرا از قافله عشق جامانده ای کیان؟
کیان:راه گم کردم ابواسحاق....
مختار:راه بلدی چون تو که راه گم کند،نابلدان راچه گناه؟
کیان:راه را بسته بودند،ازبیراهه رفتم،هر چه تاختم مقصد را نیافتم،وقتی به نینوا رسیدم خورشید برنیزه بود.
مختار:شرط عشق جنون است،ماکه ماندیم مجنون نبودیم...
دیالوگ #مختارنامه
🆔 @tanzyf ♨️
مختار:توچرا از قافله عشق جامانده ای کیان؟
کیان:راه گم کردم ابواسحاق....
مختار:راه بلدی چون تو که راه گم کند،نابلدان راچه گناه؟
کیان:راه را بسته بودند،ازبیراهه رفتم،هر چه تاختم مقصد را نیافتم،وقتی به نینوا رسیدم خورشید برنیزه بود.
مختار:شرط عشق جنون است،ماکه ماندیم مجنون نبودیم...
#دیالوگ
#مختارنامه
🆔 @tanzyf ♨️