سرزمینهایِمان چون اناری محتاج
نوازشی از نسیمِ لبخندهای تو شده
تا این خرابههای من با نگاه تو زنده
شود .. این حرفهای من اوج یک
دلتنگی و اشتیاق است که نیاز دارم
با این ترک¹ خوردن ها آباد شوم ..
سرزمین درون که به وصال برسد،
انسان آمادهی آغوشِ امام میشود ..
¹؛ شهادت
_حسرت،برایلبنان ..
باید همیشه در جهاد باشی، این انجام
تکلیف و چشیدن رنج لذت بخشِ مسیر
است که سبب میشود حضور یُسرِ مع
العسر را حس میکنی، باید در مسیر
جهاد و تکلیف منتظر شهادت باشی..
شهادت طلبی بدون اینکه در مسیر
جهاد و تکلیف باشی،بیثمر است ..
#لحنِ_ماه
a6LtGQXmRRsLLFUIZQMEbgWmc05oj9-metaRWhhYW0gLSBHaGFyaWIgRSBBc2hlbmEoMTI4KS5tcDM=--mc.mp3
3.62M
#درخواستیاز گَلبَم .. 🌿
هنوز در فکر سرنوشتم ،
حضور تمامِ او جمال و
زیبایی من است و از این
نفسِ عمیق کشیدن،به
قلبم صفای چشمهایش
را هدیه میدهم ..
#اینفسِعمیقم
ما از اون آدمهایی هستیم
که امیدِ به پاسخهای تو داریم،
به ما درک دریافت حرفهای
خودت با ما را عطا بفرما ..
ما بدون امداد تو نمیتوانیم.
#شیخابوحمزه
ای چشمهایی که قلبِ متین و مهربانی
دارید، نگران نباشید،روح خود را سرزنش
نکنید،او را به آغوشِگرمِ محبتهای عمیق
بسپارید تا ویژگیهای منحصر به فردتان را
بهاء دهد .. این خاصیت سپردن اعتقاد و
اشک و افکار و قلب و رفتار است وقتی که
همهرا ازملاحتچشمهایاومعطرمیکنی..
دیگرقلب تو تحت تاثیر انسانهای کوچک
قرار نمیگیرد و برای هر نگاه و لبخند و
سلامی نمیتپد ..
_برایقلبهایسنگین شده ..
IMG_20240919_195158_238-mc.mp3
512.9K
_همین چند ثانیه رو یه
گوشهی خلوت با هندزفری
گوش بده .. برای وقتیِ که
حس میکنی هیچ پناهی
نداری و قلبت سنگین
میشه ..
خدایا ، سینه ام تنگ شده
و نمی دانم با کدامین دوا
گناهم را درمان کنم.. ؟
#حالِمَن
#ماهِمن
ای مولایِ تمامِ من ؛
چگونه باید روی صفحهی روزگار
تقدیر شود که دلم برای شما تنگ شده
است .. ؟ فقط به ساختنِ ساختمانی از حروف
و کلمات و جملات کافی است .. ؟ چگونه
تعریف و تفسیر میشود از پنجرهی نگاهت
دلتنگیِ منِ تنهای.. ادامهدهنده .. ؟
• ترنّمات •
میزانِ کیفیت و ارزش
دلتنگیهایم، خودش
را میان وعدهها و تعهدها
و مسئولیتها نشان میدهد ..
Ali Zand Vakili - Zibatarin Roya (320)-mc.mp3
3.54M
#درخواستیاز گَلبَم .. 🌿
• مسیری که با تو سراسر معنای
وصال میگیرد •
هر که شما را ملاقات کند و بخواهد برگردد
چگونه میتواند آنچه روح از در میانِ
حرم بودن دریافت کرده را بر گرداند .. ؟
چگونه نسیمِ خنکِ نفسهای شیرینِ
فرشتههای آسمانیِ حرمت را که مثل
لطافتِ بهاریِ انگشتان مادری بر صورت
فرزندش، نوازشگونه میشنید بر روی
قلب گداخته شده از غم و اندوهِ سنگین،
چگونه این خنکی که قلبم آن را میان
اشکهای گرم لمس کرده را ادامه دهم ..؟
چگونه مسیرِ آشناییِ آرامش بخش را
برای روزهای نامشخصِ مجهول ادامه
دهم .. این حیاتِ شیرینِ در حرمت را
چگونه با خود در کولهبار آسمانِ روحم
حمل کنم .. ؟ دیالوگهای عمیقِ تو با
من رو به زوال میرود مثل ابری تنها..
میان آسمان پنهان میشود .. من به
آن چَشمها نیازمند بودم، مرا ابر تنها..
کافینیست ، این پراکنده شدن قلب
برایم ترسناک است ..
_ماجرایابرهایپراکنده