eitaa logo
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
4.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
480 ویدیو
14 فایل
حرفٌ في گلبٍ "ھ.." 🌿 "جَهادٌ حتی الشَّهادة" جنگلِ‌حالِ احوالاتِ‌ فکرِشیخِ‌ترنّمات لي مع أللهِ حالةٌ .. هامَ قَلبي إلى سيّد الشُهداء.. کلبه‌مون؛ @taranom_pm کپی: به دلت رجوع کن .. آقایِ‌تنها.. @Tarannomat_admin کتابخوان‌مون؛ @book_eat
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم گاهی میان خویش دلواپسی‌هایی حس می‌‌شود که رشته‌های تمام وجود را پاره می‌کند و مرا از ابتدا و نو فرا می‌خواند، نمی‌دانم اما مانند توده‌ی ابر آن قدر میان خویش باران می‌شوم تا با لطافت گرمای آن آرام شوم، من این آرام‌ش را دوست دارم، گویی ریشه‌های صبر است که می‌خواهد میوه‌های مقام رضا را از وجودم تناول کند.. این‌ها بخشی از حضورِ نگرانی‌های شماست، من نگرانی‌های‌تان را میان دو کتف به آغوش می‌گیرم، این غم‌ها حیاتِ روح‌من است ..
آدمی وقتی در چشم آدم‌های خوب زیباتر از آینه خود را می بیند این تلاطم دوست داشتنی را با نفسِ عمیق به تمام مملکت وجود خود می برد .. اما از روزی که در چشم آن روح‌های بزرگ غریبه باشد .. ‌
تا وقتی ریشه‌های حرکت‌های‌تان را قوی نکرده اید ، نمی توانید شکست های‌تان و موفقیت های‌تان را نردبانِ مسیرتان کنید و من از زمانی که را ریشه‌ی آرزو‌هایم کرده‌ام و در رگ‌هایم جریان دادم،میان شدیدترین اضطراب‌ها چنان آرامش‌ی را تجربه کرده‌ام که قابل وصف نیست ..
همه‌ی سنّت‌های قبل را شکست و زیر میز زد ، او به خواستگاری مردی رفت که می‌توانست تپش‌هایِ قلب‌‌ش را با طمأنیه به او بسپارد، بانو او را خوب شناخته بود، برای‌ همین مقام والای محبوب‌ش ، خودش برای خادمیِ چشم‌های‌ش پیش قدم شد ..
a6LtGQXmRRsLLFUIZQMEbgWmc05oj9-metaRWhhYW0gLSBHaGFyaWIgRSBBc2hlbmEoMTI4KS5tcDM=--mc.mp3
3.62M
گَلبَم .. 🌿 هنوز در فکر سرنوشت‌م ، حضور تمامِ او جمال و زیبایی من است و از این نفسِ عمیق کشیدن،به قلب‌م صفای چشم‌های‌ش را هدیه می‌دهم ..
این خاصیت تولدِ شماست است که مرا به خویش می‌کشاند تا میزان حضور نگاه‌تان و باور‌های‌تان، احساساتِ‌تان، دردها و دردمندی‌تان،غم‌ها و نگرانی‌تان را در میان خویش با یک سالی که گذشت بسنجم،شما آیه‌های مسیر کمالِ من هستید،هرکدام‌تان در وجودم‌صاحبِ یک‌جایگاهِ ویژه‌هستید،این دستِ من نبوده ، گویا از خیلی قدیم تر ها این ماجرای یکی شدن با شما مطرح بوده است ..
روح‌م را دوست دارم او همیشه به سوی تکیه‌گاه‌ِ امنی که ریشه‌های‌ آن سایه بر تمام اندام‌های روح انداخته سفر می‌کند، این خنکای سایه‌ی حضور وجودی که ندیده دل‌ را با خودش برده، گرما بخشِ من است..
همیشه حواس‌م بوده ، وقتی که حاضر بوده‌ای میان شوق‌ها و رفتار و باورهای‌م ، من لیاقتِ تکیه‌گاه شدن را پیدا کرده ام .. ‌
ما در اعماق لایه‌های قلب و روح تو حضور داریم، این از مهربانی و گرمای لبخند تو برای من مشخص است .. من هم ممنونم و هم خوشحالم که تو به من حساس بوده ای و از دغدغه‌های هدایت و در دایره‌ی چشمان‌ت بوده ام ..
می‌گویند هر کسی که مدتی نباشد، یادش کم می‌شود نکند علت فراموش شدن‌هایت، نبودن‌ت میان شهر وجودم است ..
گریه‌هایی وجود دارد از نبودن‌ت که حتی مردمک چشم‌م نیز طاقت حمل آن را ندارد .. من برای‌م سوال است که چگونه نخل حمل می‌کند غم‌هایت را .. ؟
طالبِ عشق؛ به فداکاری در راه چشم‌ها و دلبری‌ها و نازهای معشوق تعریف می‌شود .. این حیاتِ انسانِ عاشق است .. ‌
دیار عشق ، سرزمین جمع شدنِ تضادهایِ عمیقِ چشیدنی‌ست .. ! اضطراب با آرام‌ش رفیق و یکی می‌شود، حزن‌ش نشاط را می‌سازد و نشاط‌ش همجوار حضرتِ غم می‌شود.. اندوه و اشک ، فرحِ درونی را میان چهره‌ای که چشمان‌ش غرق در هاله‌ی اشک است، نمایش می‌دهد ، حیات را عشق با تفسیر جمع‌ها میان چشم‌ها ، رطبی چشیدنی می‌کند، من گاهی خودم دلم برای چشیدنِ حالِ خودم تنگ می‌شود، می‌نشینم گوشه‌ای و با نگاه‌م به این عشق مجهول‌ به چشمان‌ِ روح‌م، حضورش را تقدیم می‌کنم .. چه آتش و خنکای نسیمِ زیبایی در تلاطم این دریای مواج حضور دارد .. این منم ، شما را نمی‌دانم .. تفسیرِ خویش را هم نمی‌دانم ! قدم‌های‌م ثابت میان پاروان خوف و رجای کَشتیِ وجود دریا نوردی می‌کند .. آسمان شاهد است .. این سرزمین عشق است ، من مراقب آن‌م تا خرج هر کسی نشود .. این متن نیاز به مراقبت دارد، حواس‌تان باشد زخمی‌ نشود .. مراقب‌ش باشید.
خوش به حال آنانکه امام به وجود‌شان عشق می‌ورزند .. چشمه‌ساران حیات ، وقتی ملاقات می‌شوند ، نفسِ عمیق حیات‌ش را تا درون خانه‌های قلب و درختان کنار خیابان های روح ، می‌چشم .. چه قدر این حضور گرم است ..
من نگاه‌ش را دوست دارم، آن لحنِ بی‌نظیر باور‌های‌ش قلب را پر از شوقِ وصال می‌کند .. گویی هنوز چیزی در چشم‌ها با قلب‌ها حرف می‌زند، امید هنوز جریان دارد، قلب‌هایِ کودکانی در این میان شاهدند .. این همان رازِ مخفیِ خلقت است، راز مقاومت است ! انسان برای مقاومت آفریده شده است، حتی حسرت‌ش انسان را رشد می‌دهد .. دل در جستجوی اوست و آهسته، آرام آرام روح‌ها آن را مسح می‌کنند .. چون هنوز پرنده‌ای در میان آتش، لانه می‌سازد، چون خدای ابراهیم هنوز خدای تپش‌های قلب‌هایِ ماست ..
‌ از صمیم قلب‌م دعا می کنم برای چیزی آماده شوم که تو آن را دوست داری، ای عاشق قلب‌های حزین .. دل من را به دنبال چیزی که از نیست، نمی‌اندازی و به امیدی ضعیف و تاریک وابسته نمی‌کنی .. این سلوکِ خلقتِ توست .. من مسیر همدم شدنِ با تو را گم نمی‌کنم ، میان نشدن‌هل و سختی‌ها و تراکم توده‌ی غم تو مرا در آغوش‌ت می گیری.. می‌دانم در زیر بالِ رحمت و لطافت و ملاحتِ نگاه‌ت برای قلب‌ی در اوج رضایت تربیت می‌شوم .. ‌
‌ محتاج‌م بدانم تو چگونه دوست داری بخوانم‌ت .. ! من در چه حالی باشم ! لي مع اللهِ حالة .. ، برای من با شما حالت‌هایی هست ، همه را دوست دارم .. شاید این تعریف من باشد.. ‌ ‌
مراقب منشأ میل‌ها و جهت حضور میل‌ها در رفتار‌ها و‌استمرار نیت‌ها باشید،کیفیت آن‌ها نحوه‌ی حضور تان در تاریخ مشخص می‌کند به‌شرط آنکه مرد‌میدان بودن‌تان‌ هم امضای پای آن میل شده باشد،این‌ها می‌تواند مسیر قرار گرفتن در أَصْلابِ الشَّامِخَة باشد تا برای او¹،همراه امام حسین باشید حتی اگر امروز متولد شده باشید .. _یالیتنی‌کنتُ‌معَکم را معنا می‌دهید. ¹؛
تلاقی لبخند‌‌ها در میان آن‌ چشم‌ها، خبر از راز‌های عمیقِ پنهانی در فرآیند متن حضور زندگی‌شان را می‌دهد که باید آن را کشف کرد .. ! برخی‌ها چه قدر خواندنی و نوشیدنی هستند، همین اندازه لطیف و ملیح،مثل یک نفس عمیق..
و امّا شانه‌های لرزان در گریه‌های سجده‌های بی‌صدا، گویی روحِ موجی شده از انفجار ترکش‌های روزمرگیِ دنیای متکثر را با تأمّل و طمأنيه‌‌ای عمیق بر مدارِ تنظیم می‌کند ..
حس‌ها و باور‌های من، نه نامه‌ایست که نوشته می‌شود ، نه کلماتی که کنار هم قرار می‌گیرد .. نه وصفِ زیبایی که خلق می‌شود، نه زمانی‌ست که مرا فتح کرده، بلکه شرطی‌ست در این عالم که به شما گره خورده و دلیلی‌ست برای بودنِ اشک و لبخند و دویدن و تلاش و جهاد ، تا در سرزمین نگاه‌ت به آغوشِ همان ملاقاتی از جنس‌ میقاتِ موسی برسم ..
•• زیبایی من ، به خودم نیست، به همان حضورِ بخشِ کوچکی از تو میانِ قلب‌م من عطر نفس‌هایت را گرفته‌ام ••
شانه‌های محکم‌ش بهترین تکیه‌گاه برای سایه‌ی خسته‌‌ام بود .. ! سایه‌ای که اعتبار وجودش را نگاهِ او داشت .. چه قدر طعمِ راحتیِ میانِ سختی‌ها مزه‌ی رایحه‌ی عشق را استمرار می‌دهد ..