eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.6هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
50 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀 ختم مادر فاطمه زهرا(س) تفسیر قران (هفتم ،چهلم( سالگرد ) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔸بعد از سفر مرگ ،کسی را سفری نیست 🔸رفتند عزیزان و از آنان اثری نیست 🔸بشنو ز روایات و ز اخبار و احادیث 🔸آن جاست خبرها ، به گمانت خبری نیست 🔸با دستی تهی طالب دیدار بهشتیم 🔸باید به که گوئیم که ما را ثمری نیست 🔸رحمت رسد از زحمت بی حد به تو ای دوست 🔸تن پروری و خوردن و خفتن هنری نیست 🔸امروز تو ره توشه به دست آر که فردا 🔸غیر از عمل نیک تو را راهبری نیست (شعر) ♦️زندگی طعم خوشی داشت اگر مادر بود) ♦️دلم زارم چه غمی داشت اگرمادربود ♦️باغبان فلک از داغ به خاک دل من ♦️بذراندوه نمیکاشت اگر مادربود ♦️هیچ غمهای جهان دردل حسرت زده ام ♦️تا ابد پای نمیزاشت اگر مادربود ♦️خانه تاریک شده بی گل رویش حالا ♦️خانه ام برگ وبری داشت اگر مادر بود ♦️بال میزد دل من تا بخدا بانگهش ♦️دل من بال وپری داشت اگر مادربود ♦️چه مادری که طاقت اشکهای من غمدیده را نداشت ♦️طاقت دیدن اشک منه غمدیده نداشت ♦️گریه هایم ثمری داشت اگر مادر بود ⬅️ مجلس ختم امروز به مناسبت درگذشت مادری دلسوز خواهری غم خوار کسی که عمری استاد تفسیر قرآن بوده خیلی ها در جلسات این مادر شرکت داشتند استاد گرانقدر خودم بوده برگزار شده انشاالله روح این مادر مومنه را به حق آیات تلاوت شده توسط این مادر بر سر سفره خانم فاطمه زهرا مهمان کنه روحش با فاطمه زهرا محشور بشه اما عزیزان روضه را یک کمی زبان حال بخونم خانواده.......فرزندان مرحومه شما یک سال جای خالی مادررااحساس می کنید به خداقسم هیچ کس جای مادر را برای شما نمی گیرد اما شما هروقت دلتنگ مادر می شدید هرکجا بودید می آمدید ازنزدیک مادر را ملاقات می کردی ولی حالا باید به عکس مادر نگاه کنید یا برید سر قبر مادر بنشینید عقده دل راخالی کنیداما مرگ مادر برای دخترها خیلی سخت است به چه خاطر چون روزمادرباشه سال نوع باشه دخترها به یاد مادر هستند اما بچه های مرحومه، دخترهای مرحومه که درگوشه ای از مجلس نشسته ای شما مادری از دست دادید استاد تفسیر قرآن بوده چه سعادتی از این بالا تر اما حالا نمی دونم به یاد کدام خاطره مادر عزیزتان اشک می ریزیدتنها خاطره به یاد ماندنی مادر چیه چادر نمازه که یاد دختر نمی ره اما یک مادری من سراغ دارم که به امام علی گفتند یادگاریهای فاطمه را جمع کن تا بچه ها نبیند اما گفتند یادگاری را جمع کنم خون روی در ودیوار را چه کنم اما می خوام زبان حال دخترهای این مادر و رو بگم 🔸(اخ)گل گلخونه ام بودی تو مادر 🔸چراغ خونه ام بودی تومادر آخ بمیریم برات مادر خوبم دیگه یک ساله صدای قشنگت به گوش ما نمی رسه 🔸(مادرم) زنم بوسه به عکس دلربایت 🔸ای بریزم اشک ماتم از برایت مادرجان برات بمیریم زود بود ما یتیم بشیم بی مادری سخته مادر ♦️یتیمی درد بی درمان یتیمی ♦️یتیمی خاری دوران یتیمی ♦️الهی طفلی بی مادر نباشد ♦️اگر باشد دراین سامان نباشد ⏪اما دلهای عالم فدایی زهرای مرضیه بشه وقتی بین درو دیوار قرار گرفت صدای ناله اش بلند شد یا فضه خذینی بیا فضه بچه ام را کشتند فضه بیا ببین میخ در ، درسینه ام فرو رفته آخ فضه زیر بغلهای بی بی را گرفتند وارد اتاق شد مدتی بی بی بستری بود درروزهای آخر وصیت کرد علی جان شبانه غسلم بده شبانه کفنم کن شبانه دفنم کن آقا امیرالمومنین شبانه وغریبانه آماده غسل زهرای مرضیه شدند همه اهل خانه صبر کردندیک وقت دیدند مولا سربه دیوار گذاشت ای بلند بلند گریه می کنه خدایا چه اتفاقی افتاده ناله علی بلند شد 🔅نمی بینی علی را زار و خسته 🔅آخ نمی بینی که پهلویش شکسته 🔅نمی بینی زمن آه شبانه 🔅آخ نمی بینی تو جای تازیانه بدن زهرای مرضیه را شبانه غریبانه غسل وکفن کردند یک وقت صدا زد بچه ها برای وداع با مادر بیاید بچه دور جنازه مادرجمع شدند فکر کردند مادر را برای درمان می برند صدا می زدند 🔸خدا مادرم را کجا می برند 🔸آخ گمانم برای شفا می برند اما دلها عالم بسوزه بر آن لحظه ای که آقا امیرالمومنین از دفن زهرا برگشتند ای بچه ها سراغ مادر را می گیرند یکی صدا می زنه بابا چرا مادر ما رانیاوردی یکی صدا می زنه بابا جان حال مادرمان خوب شد لا الا اله الله آخ امید بچه ها زهرا نا امید شد 🔹آخ فلک از کف ربودی مادرمن 🔹آخ چرا آتش زدی بر پیکر من 🔹گلم را ای فلک بردی زدستم 🔹آخ زهجران تو ای مادر نشستم حسین آرام جانم حسین روح وروانم
امام حسن مجتبی علیه السلام مثل خورشید بود می‌تابید کرمش می گرفت عالم را بخشش‌اش بی کران‌تر از دریا غرق می کرد هرچه حاتم را *امشب مادرش ایستاده .. امشب هر چی حسن حسن بگیم مادرش میگه جانم حسن .. حسن جان .. * سبط اکبر ، امید پیغمبر نور چشمان حضرت حیدر تکیه گاه غریبیِ مادر مجتبی بود نسل آدم را یاد آن روزها که می‌افتاد یاد کوچه .. مغیره .. تنهایی چشم‌هایش به رنگ خون می شد جوششی می گرفت زمزم را .. *من با مادرم تنها بودم‌ .. دستِ مادرم رو گرفته بودم .. غریب اونیِ که همدم اشک و آهِ دیده که مادرش تو کوچه بی پناهِ ..‌ حسن جان .. حسن جان ..* بعدِ مادر کنار بابا بود همه جا غمگسار بابا بود بارِ دیگر شکست وقتی دید تیغ مسمومِ إبن ملجم را *امیرالمومنینُ آوردن صحن مسجد کوفه .. سر رو بر دامن پسر گذاشته ، امیرالمومنین از حال رفته .. قطرات اشک حسن بن علی بر روی صورت بابا نشست یه وقت علی چشما رو باز کرد .. پسرم چرا گریه میکنی؟! عرضه داشت پدر کمرم رو شکستی ..* بعدِ مادر کنار بابا بود همه جا غمگسار بابا بود بارِ دیگر شکست وقتی دید تیغ مسمومِ إبن ملجم را بعد بابا غریب شد مولا دشمنش زخم‌ها به قلبش زد دوستداران بی بصیرت هم هی نمک می زدند زخمش را مرد وقتی دلش پُر از غم شد می‌رود خانه پیشِ همسر تا با کمی همدلی و همدردی ببرد خاطراتِ آن غم را آه! مظلوم باشد آن مردی که پس از غصه هایِ پی در پی می رود خانه تازه می بیند غصّه های تمام عالم را کاش زینب بیاوری طشتی جگرم خون شده است می سوزد *جناده میگه وارد شدم دیدم طشت مقابلشه .. لخته هایِ خون داخل طشت می ریزه .. رفتم جلو گفتم آقا منو موعظه کن .. فرمود: *یا جُنادَه! اِستَعِدَّ لِسَفَرِک..* ای جناده برا سفر آخرت آماده شو.. *وَ حَصِّل زادکَ قَبلَ حلولِ اَجَلِک.‌.* قبل از اینکه مرگ فرا برسه توشه فراهم کن .. *یا جناده هوَاعلَم اَنَّ تطلُبُ الدُّنیا یَطلُبُک..* تو در پی دنیایی مرگ در قفای توست .. ای جناده ” *وَاعْلَمْ اَنَّ فی حَلالِها حِسابٌ وَ فی حَرامِها عِقابٌ وَ فیِ الشُّبَهاتِ عِتابٌ..* میگه یه وقت روی مبارکش به کبودی گرایش پیدا کرد .. اینجا برادرش وارد شد ..* کاش زینب بیاوری طشتی جگرم خون شده است می سوزد از نگاهت به طشت می خوانم روضه های سرِ محرّم را .. من غریبم ولی برادر جان هیچ روزی شبیه روز تو نیست *اومد بین دیدگانِ برادر رو بوسه زد ، شروع کرد های های گریه کردن .. حسینم چرا گریه می کنی؟! عرضه داشت *اَبکی لِما یُصنَعُ بِک..* فرمود از این منظره ای که میبینم گریه می کنم.. فرمود گریه نکن چیزی نشده.. *الذی یؤتی الی سَمٌّ یَدُسُّ الی فَاقتَلُ به..* فقط به من سم دادند چیزی نشده.. *و لکن لا یوم کیومک یا اباعبدالله..* روزی مثل روز تو نیست .. حسینم گریه نکن .. حسینم! سی هزار نفر دورت رو می گیرن ، همه شون ادعا می کنند ما امت پیغمبریم.. حسینم! حرمتت رو میشکنن .. بار و بُنه ت رو به غارت می برن .. بعد فرمودند همه برات گریه می کنند حتی *وُحوشِ فی الفَلوات… والحیتان فی البحار..* گرگایِ بیابونم برات گریه می کنند.. (من یه دونه شو بگم…) زینب از خیمه ها بیرون آمد دید عمرسعد ایستاده نگاه میکنه.. *والدُّموع یَسیلُ علی خَدّیه..* اشک چشمش روانه شده .. نامرد دارن برادر منو میکشن داری گریه میکنی ..؟! یه عده گرگ هم داشتن قتلگاه قطعه قطعه ش می کردن .. حسین ..*
🕊﷽🕊 🖤 🔘 💔خیسه چشام آهی کشم ای خدا 💔سینه سوزونده عالمو گریونده ماتم روح الله 💔هر طپشم آه میکشم ای خدا بودی وارث امامت 💔ای تو خورشید هدایت 💔تو چشمات ای نور ولایت ای روح الله ⬅️روز سالگرد ارتحال ملکوتی امام عزیزمونه...یه جمله بگم..عزیزان دلم😭😭 ◾️دل به تو دادیم و سر به سید علی ◾️میرسه راه حیدر به سید علی ◾️پرچم که دست گرفتی ◾️بعد از تو زمین نمانده ◾️آقا رو خدا رسونده ◾️یا روح الله... ☑️شنیدید ...دیدید ...سه شبانه روز بدن امام عزیزمون دفن نشد..😭😭😭 گفتن همه مردم بیان دلداه ها میخوان بیان... سه شبانه روز طول کشید تا بدن امام عزیزو دفن کنند..اونم با اون همه جمعیت و بدرقه عظیم میلیونی... 🔘همون امامی که وقتی آقای کوثری روضه میخوند تا میگفت شاته های امام میلرزید ...اشک امام جاری میشد...😭😭 ⚫️اما میخوام بگم یا امام عزیز...سه شبانه روز بدنتون منتظر آمدن عاشقان و یارانت بود... گفتن میخوایم بدن امام رو با عزت تشیع کنیم..حق هم همین بود.. آخه فرزند زهراست رهبر ماست..امام ماست... ☑️اما آی دلای کربلایی میخوام بگم مگه حسین ع فرزند پیغمبر نبود...بدنی که سه شبانه روز زیر آفتاب گرم کربلا...بعد از سه شبانه روز بنی اسد اومدن.. بدن آقا رو دفن کردند..😭😭 ای غریب حسین... ان شاالله همه شهدا شهیدجمهور وهمراهانش پدران مادران بدوارث بی وارث علماازاین مجلس ومحفل فیض ببرند...😭😭 🍁غم به دل افتاده، نیمه خرداده 🍁روز فراق تو، تاب و تبم ذکر لبم،هرکجای هستی بامن هم ناله شو بگو یا حسین یاحسین...‌ 💠بأبی_انت_و_امی_و_نفسی_یا_اباعبدالله 🍁هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁
السلام علیک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عزای ماه محرم امام عصر داری به گونه اشک دمادم امام عصر پیراهن سیاه حسین است بر تنت برپا شده ست خیمه ی خون گریه کردنت بین کتیبه های عزا روضه خوان شدی با سوز و آه ، آتش ِ قلب جهان شدی وقت مرور لحظه به لحظه جفا شده وقت مرور مقتل کرب وبلا شده رخصت بده به دیده ی ما پا به پای تو باران به پا کند وسط روضه های تو بر قلب خود دوباره غم بیکران دهیم بین گریز ِ مقتل ِ جدّ تو جان دهیم گودال بود و جدّ تو عریان و بی کفن هم دخترش رسیده و هم مرد بددهن تا حد مرگ دختر او را عذاب داد با تازیانه آه دلش را جواب داد گودال بود و جدّ تو در زیر دست و پا چل نعل تازه آمد و شد بر تنش جفا شد بوسه گاه خواهر او پاره حنجرش ماه منیر بر سر ِ سرنیزه ها،سرش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
گریز به علقمه السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف... رسیده ماه محرم، خبر ز ماهم نیست خبر ز روشنی این دل سیاهم نیست ببخش علت تأخیر تو شدم آقا بَدَم که دیدن تو قسمت نگاهم نیست نشد که لحظه ای از زندگی شوم خرسند که این حیات، بدون تو دل بخواهم نیست همیشه علت هجرت خطای من بوده دلیل فاصله جز قلب پر گناهم نیست مرا ز درگه احسان خود مکن بیرون مگو که فرصت جبران اشتباهم نیست برای دیدنت آیم به روضه ی عباس که غیر دیدن رویت دوای آهم نیست میان علقمه جدّت به تکیه گاهش گفت بلند شو که به جز تو کسی پناهم نیست چه مختصر شده ای ای مقطع الاعضا توان بردن تو سوی خیمه گاهم نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه والشریف ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را باز شد ماه محرم زخم هجرت تازه شد ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را روز وشب‌ هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را شد کنار مقتل او روبه روی زینبین بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
گریز به مقتل السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه والشریف ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا آمده ماه محرم،خیمه ی اشکت کجاست در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا منتظر مانده میان کوچه با روی کبود مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا بین محراب عبادت در میان سجده اش فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا شد جواب ناله های دختران جدّ تو تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مولای ما که اشک نگاهت مداوم است بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است داری برای غربت او گریه می کنی او بی پناه در وسط قوم ظالم است نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون تنها به فکر رأس حسین و غنائم است نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین سمت دیار مردم بد عهد،عازم است حالا به روی بام به وقت شهادتش از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است صدشکر،دخترش سر او را ندیده است ناموس او احاطه میان ِ محارم است انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ رأسش بریده گشته و انگشت سالم است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آقا دوباره قلب تو غرق عزا شده در سینه ات حسینیه ی غم به پا شده با داغ روی داغ به همراه قافله قلب تو هم مقیم زمین بلا شده حق می دهم‌که اشک تو تبدیل شد به خون جدّت حسین راهی کرب وبلا شده داری ورود قافله را می‌کنی مرور با داغ های عمه دلت آشنا شده وقتی که پای عمه شده آشنای طف لبریز آه و ناله و سوز و نوا شده گویا که لحظه ای که رسیده به کربلا بر داغ های روز دهم مبتلا شده حالا به دور عمه صفی از محارم است از محملش به سمت حرم کوچه وا شده حالا میان اکبر وعباس وقاسم است دردش به یک نگاه حسینش دوا شده می بینی ای غریب جهان چند روز بعد زینب اسیر درد هزاران جفا شده بر روی تل نظاره کند سوی قتلگاه رأس حسین زینت سر نیزه ها شده وای از زیارت تن عریان و بی کفن جسمش میان‌ گودی مقتل رها شده در وقت بوسه روی رگش می کند نگاه هر استخوان پیکر او جا به جا شده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای نور ماه، در شب تار جوانی ام بی تو گذشت کودکی ام، نوجوانی ام جز مهربانی از تو ندیدم ولی ببخش شد دائماً نصیب تو نامهربانی ام خواندم تو را به وقت غم وحاجتم ولی یادی نکردم از تو دم شادمانی ام یک لحظه از فراق تو مضطر نبوده ام دم میزنم چگونه که صاحب زمانی ام گم کرده ام بدون تو خود را تمام عمر آقا بیا که از تو بگیرم نشانی ام کوبیده ام همیشه در ِخانه ی تو را هرگز نشد که از سر ِکویت برانی ام حالا اجازه می دهی ام نوکرت شوم خدمت کنم به تو همه ی زندگانی ام حالا که پای عمّه رسیده به کربلا در پای روضه های خودت می نشانی ام؟ آهی کشید و ناله زنان گفت ای حسین اینجا کجاست؟ شد سبب نیمه جانی ام پایی برای رفتن من نیست، گوئیا داری به سمت مقتل خود می کشانی ام یک کوچه از محارم من صف کشیده اند در پوشش است، سایه ی قدّ ِکمانی ام امّا حسین، شام دهم را چه میکنی هشتاد و چار کودک و زن، پاسبانی ام در شهر شام از وسط رقص مستها می آیی ای برادر من، بگذرانی ام😭 ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)