بعد از ۵ ماه سردرگم ترین
حالتها برایِ منه، که همهی
رفقام تونستن توی چند ماه لمِ
همسرشون رو لااقل بشناسن ولی من
فقط تونستم بفهمم این سهمِ من ،
یک غیر منتظره تمام معناست .. !
پیچیده نبوده و نیست ولی توی
اتاق جون به لبم میکنه ، گاهی
داستان ترسناک میگه که شب
به این بهونه بمونه خونه، یادم
توی هفتهی اول از این حربه
استفاده کرده بود ، فرداش که
میاد پیشممیخندونم که میخوام
ضعف برم و روی زمین بیوفتم ..
حالا دیشب رفتیم گلزار شهداء
خوبیش اینِ که یه چیز ثابت رو
ازش فهمیدم توی همهی اینها وقتی
میخوایم بریم بیرون ، اون اول
چادرم رو میگیره سمتم و کفشهام
رو جفت میکنه یهو سر به زیر میشه
با یه احترام خاصی ، ۵ ماهه که این
حالت رو داره ، انگار نه انگار مثلا
قبلش من رو ترسونده ، یا قبلش
انواع مدلهای جک های با مزه
و بیمزه رو گفته .. ! بعدش آخه
چجوری این همه سر به زیر و خاکی ..
توی ماشین دوباره با چشماش شیطونی
نکاه میکنه .. گاهی وقتا هم میاد خونه
تا الان دو بار شده .. چشمهاش درد
توشه، یه غمی توشه، حس کردم
این حالت رو همیشه داره حتی
وقتی سربهزیر میشه .. دردی از
یک نبودن ، درد دین .. !
حالا دیشب گلزار بودیم در مورد
شهدا و یادگاریها شون و هدیهها اونا برای همسراشون حرف میزد ..
حالا امروز اومده خونه ، توی اتاق
با یه چهرهی معصوم شهدایی و سر به زیری خاصی ، برام کادو اورده .. این
قدر شعر عاشقونه خوند که خودم
رو توی آغوششغرق کردم .. و
بعدش از پیشونیم بوسه گرفت و
چشمهاش رو ریز کرد و معنویت
توی صداش موج میزد و کادو رو
بهم داد ..
بنظر تون وی توی کادو بوده .. ؟
گوجه فرنگی 🥺 .. جالب اینه
برای من از خواص خوب و عجیب
گوجه میگه و دوباره شد اون
آقای شیطون خونه ..
من با این وصال چی کنم .. ؟
#وصال
فی البداهه ..
نیاز به احساسی شدن دارد ..
توی این زمستون سرد
اگر ماه شعبان مثل اردیبهشت
بهار معنویه ..
پس سوم اردیبهشت
که میشه سوم شعبان عجب روزیه ..
کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
حسینیهی هیئت یک زائرسرا برای تمام طول سال هست ..
حسینیه محبان اهل بیت
جایی که توی اربعین
به زوار خدمت میکنند
اگه یادتون باشه
دیگه شده بود یک ظاهرسرای دائمی..
امشب حدود ۳۰ زائر به حسینیه اومدند..
و اینجا بچهها پذیرای زائرای امام حسین هستند..
اردیبهشت ، فروردین ، خرداد
بهاره خورشیدِ .. ! برای #ماهِمن
رجب و شعبان و رمضان .. !
یادش بخیر ..
چه قدر وسیله بردیم
نجبف .. حالا الآن زائر
اومده حسینیه ..