eitaa logo
کلبه‌ی‌ترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
179 فایل
کلبه‌ ماهِ من .. 🌔 خانواده مجازی ترنّمات کوچک اما شیرین و خوش بو🍊 بزرگ و عمیق ☁️ خوش قلب .. اعتبارِکانال به تپشِ‌ قلب‌ های این‌ خانواده‌ است .. 🌧 کانال اصلی: @tarannomat می‌شنوم؛ https://daigo.ir/secret/61022356 لطفا تمجید را پنهان کنید ..
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت اذانِ باید بریم ببینیم نمازمون رو امروز چه جوری میخونیم. وگرنه خودم دست به کار میشدم. اگر عجله ندارید. امشب منبر دارم. ساعت ۲۳ به بعد ناشناس یاداوری کنید خودم جوابتون میدم😁 ریاضی چندمه؟ بچه های سابق گروه تو کانال هستند اگر جواب بفرستند پی وی ممنون میشم.🌿
ابد در پیش داریم از جملاتی که باید مهر قلبِ‌مان‌ شود..🌿
کانال رو به تعدادی از دوستان معرفی کردیم.. خیلی دیگه اغراق بود.. البته ترشی دوست دارم.🌿
الان جواب قسمت اول رو میفرستم.
این میشه جواب‌ِ قسمت اول سوال‌..
دیگه بلد نیستم. کسی بلد بود بگه.. خب ممنونم که کلبه رو شلوغ کردید😊 خب از دوستاتون میپرسیدید..
سلام علیکم. ان شاءالله خدا روزیتون کنه. عزیزان دعا کنید.
سلام وادب وقتتون بخیر بنده تو کانال های مختلف جدیدا میبینم این لینک ناشناس رو میزارن،حالا بعضی جاها تخصصی در زمینه ای کار میکنن و مخاطب راهنمایی میگیره،ولی انتقادی که داشتم حالا نه به شخص شما کلا ب این دست لینک بیش از حد زیاد شده،این خودش ی آسیبه ب نظرم بعضا دیدم سوالات و جوابایی که نباید بزارن هست یا دائم در حال درد و دل کردن هستند.اینها واقعا نیاز به تذکر و توجه داره اصلا لزومی نداره این همه واسه خودشون لینک ناشناس بزارن،یا بعضا دیدم اشخاصی از شما سوالات خصوصی میپرسن اینها اصلا صحیح نیست.و نیاز به تامل ......‌ ___ 🌱دقیقا. سلام و درود حرف شما کاملا صحیحه. و قبول دارم.بنده اصلا سوالات شخصی رو پاسخ نمیدم. و بنده هم سعی میکنم کمتر بزارم. هرچند هدفی رو دنبال میکنم که نتیجه نداده. از سوال و .. اگر با این نکته سنجی تون از کانال هم نکته ای داری بفرمایید.
ما خیلی دوست داریم اس فرزاد ایشالا بهمن روویم ____ علیرضا هستی😁؟؟
چه ایرادی داره واقعا؟ حالا کار به سوالات شخصی ندارما اما ناشناس گذاشتن چه ایرادی داره چرا انقدر سختش میکنن؟؟ ____ اون همراه گرامی نکته‌شون دقیق بود.. وگرنه ناشناس گذاشتن ایرادی نداره ولی افراط در حلالها آسیب داره مقدمه ی ورود به حرام هاست اونم شاید تو ناشناس نباشه جای دیگه باشه ولی نفس جرئتش رو پیدا میکنه.
وقتی مومنی دوستِ برادرش را یاد میکند فرشته های عرش کربلا سریعا اسمش را به عنوان زائر می‌نویسند و فرشته های اطراف آن مومن و به فرشته های آن رفیقِ‌یادشده اطلاع میدهند حواستان باشد که کربلایی شده! تو لحظاتی که غافل است سریع یادآوری‌اش کنید که کار را خراب نکند.. ما با فرشتِ‌گان زندگی میکنیم..🌿
همسایه ۵ ساعتِ‌ی دزفولند..🌿
هدایت شده از 🏴معین
بسم الله الرحمن الرحیم می‌گویم اولش که همین حرف آخر است خیری اگر رسیده به ما لطف مادر است... (با حال مناسب خوانده شود) سلام بر حیدر مظلوم، امام فاطمه... دیدن سیمای تو التیام بخش تمام غم‌های عالم بود، من به شوق بستن زخم‌های تنم توسط تو به میدان میزدم. یادم نمی‌آید ثانیه‌ای از عمرم کنار تو غمگین گذشته باشد، به خاطر نمی‌آورم حتی یکبار نه به خاطر خودت بلکه حتی برای بچه‌ها از سختی زندگی با من شکایت کرده باشی... این خانه را مأمن و محل آرامشم کردی... گاهی دلم که می‌گرفت به چشمانت خیره می‌شدم، صدایت می‌زدم که جواب دهی و صدایت آرامش را به وجودم هدیه دهد، گاهی دستانم را به آغوش دستانت می‌سپردم، گاهی تنها خیالت تبسم را بر لبم می‌آورد... زندگی من همچو ماه از نور وجودت نورانی بود... خورشید عشقی بودی که همیشه بر این خانه می‌تابید... نمی‌دانستم چرا این اواخر از من رو میگرفتی، غم‌های من التیام میخواست، کم‌حرف شده بودی، روح من آرامش نیاز داشت... نمی‌دانستم چرا حسن کم‌حرف شده، چرا هی حالت را می‌پرسید، چرا گوشه‌ای می‌نشست و به دیوار خیره می‌شد، چرا چیزی نمی‌خورد، چرا گاهی کنار تو به روی پنجه پا می‌ایستاد... اما حالا فهمیده‌ام، سیلی خوردنت را ندیدم اما نیلی شدن صورتت بی‌دلیل نیست... شاید حسن چیزی دیده که من ندیدم... حالا باید ادای امانت کنم، باید تو را به پدرت برگردانم؛ یا رسول الله! این هم از امانتی شما، ببخشید، گل یاس‌تان ارغوانی شده، کبود و پژمرده، خمیده و پیر شده... به من که نگفت اما از او بپرسید، بپرسید چرا چند وقتی هنگام راه رفتن دستی به پهلو می‌زد و دستی به دیوار می‌گرفت؟! چرا موهای زینب را شانه نمی‌کرد؟! چرا سر حسین را نوازش نمی‌کرد؟! چرا نمازهایش نشسته شده بود...؟! آقاجان! غم فاطمه مرا پیر کرد، محاسن برادرتان سفید و کمرش خمیده شده؛ این علی، علی بدر و احد و خندق نیست... هنگامی که حسنین به مسجد آمدند و گفتند اگر میخواهم دوباره مادرشان را ببینم باید عجله کنم، روزم به شب تار بدل شد، زانوان فاتح خیبر می‌لرزید، می‌دویدم و چند قدم یکبار از زمین سیلی میخوردم، دیگر جانی برایم نمانده بود، اما نمیخواستم آخرین غروب زیباترین چشمان عالم را از دست دهم ولی آه! به خانه که رسیدم و چشمم به فاطمه افتاد روح امید از بدنم پر زد... جسم بی‌جانی برابر جسم‌ بی‌جانی زانو زد... جانم را در آغوش کشیدم و با واژه‌ها به او توسل کردم... زهرای من؟! جوابم را نداد، ای دختر پیغمبر؟! جوابم را نداد؛ بریده بودم، با اضطرار و صدایی بغض‌آلود صدا زدم: فاطمه جان! فاطمه، زندگی من! با من حرف بزن، من علی‌ام، پسر عمویت، پسر ابوطالب! چشمانش که باز شد بغض من شکست... همصدا شدیم و گریه کردیم... من برای او، او برای من؛ فاطمه هم می‌دانست روزگار علی بعد از او روی خوشی ندارد که نشانش دهد... از فردا که در این شهر بیگانه‌ام، همدمی جز چاه نمی‌یابم و جایی به غیر خانه ندارم؛ خانه‌ای که یادآور فاطمه است، دری که نیم سوخته و دیواری که گلگون است... ایام شهادت مادر، جمادی‌الثانی ۱۴۴۴، دی ۱۴۰۱ شاید ✍️ مــعیــن
ممنونم از همراهانی که خوب میخوانند و خوب می‌شنوند و خوب پیشنهاد می‌دهند و خوب نقد میکنند..🌿
روی گوشی خواندن واقعا سختِ.. اووف.. ما رفتیم غرق در مطالعه شدیم خدا حافظ تا وقتی که از خواب بیدار شم🌿 از وقتی نوشتم تا ۲۲:۱۰ دقه هنوز شروع نکرده بودم... الان شروع کردم😁
خلاصه..🍊 اینجوریاست..
شما هم اینطوری هستید؟ وقتی خاطرات شهدا رو میخونید میبینید با توسل و دعا و اشک تو حرم و دعای زیر قبه و.. خدا بهشون اون حاجتی که داشتند رو داده! بعد ماهرچی دعا و توسل میکنیم انگار این مرحله قفلِ؟ یا ما خوب توسل و دعا نمیکنیم یا نمیدونم..!
میشه درد و دلی را بیان کرد؟ ممکنه اصلا؟ اینجا بنظرتون جاش هست؟ آخه نمیدونم چرا پی وی میایند و درد و دل میکنید.. حیف نیست خدای مهربون ابوحمزه؛صحیفه؛ خمسه عشر؛ دعای کمیل؛ مناجات حضرت امیر؛ دعای عرفه؛ مناجات شعبانیه؛ مناجات های ماه رجب؛ دعای افتتاح؛ دعای صباح ؛ .. این همه دعای خوب و قشنگ.. رو برای من و تو گذاشته و برای تمام حالاتمون هم حرف دارند.. پای سجاده‌ی امام علی و امام سجاد و امام حسین و امام کاظم و حضرت زهرا نشینیم..اون وقت بیان پی وی برای یک بنده ی ناچیز حرف بزنیم و درد و دل کنیم؟ درد و دل قلب ها و زخم ها فقط برای خداست.. ما چون با روح‌های بزرگ ملاقات نداریم کم داریم..🌿 این ایام شهادت حاج قاسم فرصت خیلی مناسبیه.. برای خانه‌تکانی دل..♥️
سلام خداوند شما رو حفظ کنند خیلی مطالبتون عالی و بی نظیر است و چون از دل پاکتان می‌آید بر جان ها می‌نشیند بنده برای رمانی که برای نوجوانان در شناخت مفاهیم شهادت و اسلام مینویسم خیلی از ترنمات شما ایده میگیرم ان شاءالله خداوند بر توفیقات شما بیافزاید اگر منبع خوب هم میشناسید معرفی بفرمایید ________ 💚🌿 سلام علیکم؛ ممنونم از نگاهِ شما و همراهی شما. این لطف‌شماست. برای مفاهیم اسلامی سه جلد کتاب آقای محمدحسن وکیلی با عنوان تا بی نهایت رو پیشنهاد می‌دهم. برای مبحث شهادت کتاب مرگ تاجرانه از رهبر انقلاب؛ برای رویکرد جوان و نوجوان هم کتاب توقف ممنوع ۲ جلد از رهبر انقلاب.. این کتابها منبع خوبی است.. خدا به قلمتان برکت دهد.. خوشحال میشم بنویسید و ما هم بخوانیم.. بنده هم خیلی دوست دارم بنویسم اما ...شاید تنبلی باشد..