او که هم اسم نبی است، آخرین امام است مثل آخرین بودن نبی، همان اولی که آخر آمد تا حیات برای همه شود .. کرب و بلای او نبودن های ماست برای نیازهای حیاتی انسان ، رسیدنی میشود، دائم شاید در سختی های دویدن برای او ، ملاقات کنی میان آن فشار های روحی او را ، همان خلوت تو و گاهی اشک های تو ، بخشی از ملاقات توست .. این همان دلیل ادامه دادن های یک خسته است .. در هر مناسبت ، جدای از خود معنای آن مناسبت، که باز بخشی از آن حقیقت است ، اما توجه به حضور آن مناسبت هم ضروری است که همه آیه های سوره ی ظهور است ، همه سلام هایی هستند که برای قلب به ارث رسده تا به وارث آن برسد .. همه بهانه است تا تو نیز آیه ای برای او شوی تا قرآن ظهور تکمیل شود و در شب قدری نازل شود .. تو نیز بخشی از آن ارث شوی که به قلب او متصل می شود .. تو تکه هایی از وجود او هستی تا کشور او را که به وسعت آسمان تمام قلوب است، را تکمیل کنی .. باید نقش خودت را در آیه های ظهور پیدا کنی، این قرآن برای نازل شدن نیاز به تکمیل شدن سوره هایش دارد .. 👇 https://eitaa.com/16819350/30599

یه چیزی می خواستم بنویسم ، یادم رفت ..

تا الآن بیست بار صدای درونم گفته به شما بگم که امروز روز نهم محرم است و امشب وقت افطار این رو گوش بدید .. می گفت بهتون بگم چون یادم میره ..

بسوزیم این سحری را . .

این مداحی که توی گوشیم خیس خورده .. چند ساله است ..

#ارسالی شما ..

امشب به دخترش فاطمه گفت : برای پدرت خوب مادری کن ، مثل همان وقت که در رحم من بودی و برایم مادر می کردی .. گویی تو مادر من بودی، نه من مادر تو .. 👇

پیامبر اشک هایش را پاک نکرد، با همان صورت بارانی شده، که سرزمین وجود ما را با آن چشم ها آباد کرد برای رشد کردن ، به صورت خدیجه نگاه کرد ، برای خدیجه این نگاه فرق داشت ،بازهم محمدش در این دریای چشم ها زیباتر شده بود، باید میرفت، این رفتن نیاز مسیر محمدش و یگانه دخترش بود .. همان طور که رفتنش تربیتی بود اشک های از فراقِ نبودنش هم زیبایی بخش روح و آرامش روح بود تا زمان های نبودنش را عطر حضور ببخشد .. آری این اشک های نبی هم نیاز اوست و هم نظام تربیتی ای را برای روح به ارث میگذارد .. پیامبر نگاهی پر از اشک به او کرد : کجا چون تو پیدا می شود برایم، خدیجه .. ؟ خدیجه بعد از نگاه به پیامبر ، نگاهی به فاطمه اش، حوریه ی خانه اش کرد و اشک های او را پاک کرد . گفت : ای قرار دیدگانم،عزیز دلم، مادرم، فرزندم، دخترم،فاطمه ام، آرام جانم، گریه نکن جان من، شما را در دار بلا می گذارم و می روم، این از بی وفایی من نیست، امر پروردگار ماست، همان که در خلوت های زیبایت با او منظم کرده ای زیبایی ظاهر و باطن ات را .. و دل ما را هم با آن زیبایی مناجاتت برده ای .. تو به خدای حکیم اعتماد داری و میدانی او جز خوبی نمی خواهد .. این صبر حضورت کنار فرزندت رسول خدا(ص) زیبا تر می کند کارگردانی خدا را .. پس گریه نکن ای دختری که مادر خوب من بودی .. پ.ن: پر از نکته های تربیتی و زیبایی زبان حال و اقتباس از روایت .. 👇

اگر خوندی میشه از حس هات بگی .. به نظرت چه نکاتی توی پیام های امروز بود .. ؟ نکاتی که امروز برداشت کردی میتونه چراغ برای ادامه ی مسیر باشه ..

#روایت_عاشقی ۱

#روایت_عاشقی .. ۲ بخشی هایی از یک کتاب ..

#روایت_عاشقی .. ۳