#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #موسوی_راد
🔶 اولش که قبول نمیکرد، با اصرارهای من بالاخره راضی شد ازدواج کند.
🔹 معیارهایی برای انتخاب همسر داشت، دلش میخواست همسرش با ایمان باشد، به مادرش میگفت «مادر جون! زنی میخوام که با خدا باشه، دوست دارم طوری باشه که به حجابش افتخار کنم.»
♦️ روز اول به همسرش گفته بود «من به خاطر این ازدواج کردم، که دینم کامل بشه؛ چون بنای شهادت دارم، میخوام وقتی شهید شدم، با دین کامل برم به دیدار خدا.»
📚 #کتاب کاش با تو بودم
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_احمد_موسوی_راد
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #مادر_شهید #آقاسی_زاده
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.»
🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضیاش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند.
♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.»
📚 #کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_آقاسی_زاده
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_ابراهیم_همت
▪️راوی #همسر شهید
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
به مناسبت سالگرد شهادت
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سیره_تربیتی_شهدا
🔸 کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش همین قدر است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا...!
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_آوینی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #باکری
🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروریشان را بخرند نه بیشتر!
📚 #کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_باکری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #نیلچیان
🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش.
🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛
♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند؛ این که میشود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود.
⚜️ عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانهی بخت.
📚 #کتاب قرمز رنگ خون بابا
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_علی_نیلچیان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🌹 أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ
💠 #حاج_قاسم در #ماه_مبارک_رمضان اگر زمان افطار به خانه می رسیدند، می گفتند برای راننده و محافظها افطار آماده کنید تا به خانهشان می رسند، بتوانند کمی افطار کنند و گرسنه نمانند ...
#سبک_تربیتی
#سیره_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🖋 #سیره_تربیتی_شهدا
نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود:
دوست عزیز!
همسر شما برای خود شماست،
نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟
#سیره_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_تربیتی_شهدا
💢 زینب رویِ همهیِ صفحات دفترش نوشته بود: او میبیند ...
✨ با این کار میخواست هیچوقت خدا را فراموش نکند ...
#شهیده_زینب_کمایی
#سیره_شهدا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
✍ نماز در فرودگاه آمریکا
🌸 عبدالله برای تحصیل رفته بود آمریکا. با ورود به فرودگاه متوجه شد که وقتِ نماز داره میگذره.
توی همون فرودگاهِ آمریکا سجادهاش را پهن کرد و ایستاد به نماز.
🌸 تعداد زیادی از مسافران، به همراهِ خدمهی فرودگاه دورش جمع شدند تا ببینند داره چیکار میکنه.
عبدالله هم که مسلط به زبانِ انگلیسی بود، بعد از #نماز براشون توضیح داد و گفت: «من مسلمانم و مشغول عبادت هستم»
📚 کتاب مدافعِ فکور
#نماز_شهـــدا
#شهیدعبدالله_مسگر🥀
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
🍃 یک روایت عاشقانہ💍
مهریه ما یك جلد کلام الله مجید بود و یك سکه طلا ...
سکه را که بعد عقد بخشیدم
اما آن یک جلد قرآن را
محمد بعد از ازدواج خـرید و در صفحه اولش اینطور نوشت:
امید به این است که این کتاب
اساس حرکت مشترک ما باشد
و نه چیز دیگر؛ که همه چیز
فناپذیر است جز این کتاب.
حالا هرچند وقت یکبار وقتی
خستگی بر من غلبه می کند
این نوشته ها را می خوانم
و آرام می گیرم ...
🍂 روایتی از همسر شهید
#شهید_محمد_علی_جـهان_آرا
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#نماز_اول_وقت
#شبيه_ابراهيم_باشيم!
🌷توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر ... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
🌹خاطره اى به ياد #شهید_ابراهیم_هادی
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
#جوانمرد_قصاب
🔹️این جوانمرد، همیشه با وضو بود.
🔹️می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!!
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
🌷 ''شهید عبدالحسین کیانی'' جوانمرد قصاب دزفول است!
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
✍ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه
یه صندوق🗳 درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت.
مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق ... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن.
طرح خیلی جالبی بود، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناهها دور کنن؛ اگه هم موردی بود، به هم تذکر میدادند.
🌷خاطره ای از زندگی
#شهید_علیاصغر_کلاته_سیفری
📚 منبع: کتاب وقت قنوت، صفحه ١۴۵
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#وقت_شناس
میگفت: وقتی توی جلسه ۱۰ دقیقه دیر میآیی،
لابد در عملیات هم میخواهی به دشمن بگویی ۱۰ دقیقه صبر کن بروم آماده بشوم، بعد بیایم بجنگیم!
#شهید_محمود_کاوه
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
جلوی دادگستری شعار می دادند
«مرگ بر بهشتی».
#شهید_بهشتی هم می شنید.
یڪی ازش پرسید
«چرا امام ساڪت است؟
ڪاش جواب این توهینها را میداد».
شهید بهشتی گفت:
«قرار نیست در مشڪلات از امام هزینه ڪنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما».
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#شهید_بهمن_دُرولی
یک روز به خانه آمد دیدم موهای سرش را تراشیده چون رابطهای صمیمی با بهمن داشتم و اکثر مواقع با یکدیگر شوخی میکردیم به او گفتم این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟ بهمن چقدر زشت شدی. در جوابم گفت: موهایم داشت باعث غرورم میشد من هم مرخصشان کردم. راستش هنوز از جوابش مبهوتم...
راوی: خواهر شهید
تاریخ شهادت: ۶۵/۳/۲۰ 🥀
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#شهید_مدافعحرمـ #مصطفی_بختی
📌خیلی صبـــور و مهربون بودن، از زمانی که بچه ها نوزاد بودند میگفتند که هر جـــــایی برای عزاداری آقا امام حســین علیه السلام میرید این بچه ها رو هم با خودتون ببرید،😊
📌چون بچه وقتی بدنیا میاد از روز اول متوجه همه چیز هستش ومن خیلی دوست دارم بچه ها از همین الان با دین و مذهب خودشون آشنا باشند و خوب درکش کنند ...
📌همیشه احترام همه رونگه میداشتن براشون بزرگ و کوچیک نداشت میگفتند همه دارای شخصیت هستند و باید احترامشون رونگه داریم ...
📌بچه هاروخیلی دوست داشت میگفت بچه ها روح پاکی دارند که آدم رو به خدا نزدیکتر میکنن ...
📌من هیچوقت ندیدم در مقابل پدرومادرشون پاهاشون رو دراز کنند خیلی مودب و با احترام باهاشون صحبت میکرد.
#نقل_ازهمسر_شهید
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#سیر_تربیتی
🌸 خیلی به بحث #حجاب اهمیت میداد ...
وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد ...
میپرسیدم : چی شده باز ؟!
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد.
#الگوی_خودسازی
#شهید_مصطفے_صدرزاده
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
⭕️روشی برای تنبیه
🔹هیچ گاه ندیدم برای اینکه خشمش فروکش کند بچهاش را کتک بزند. روش معمول او این بود که وقتی از بچه کار خلافی میدید یا میشنید ابتدا از او میپرسید: «چرا اینکار را کردی؟»
اگر بچه توضیح قانعکننده و منطقی میداد، تسلیم او میشد و حتی به او میگفت حق با شماست، ولی اگر توضیح، قانعکننده نبود و بچه را مقصر میدید به او میگفت: «برو تو حیاط و اون گوشه حیاط یک ساعت بنشین؛ هر وقت صدات کردم بیا بالا» .
🔺البته در این رابطه من ضامن میشدم و کاری میکردم که مدت تنبیه طولانی نشود و او هم وساطت مرا میپذیرفت. در اینگونه موارد میدیدم با نگاهش با بچه حرف میزند و روی او تأثیر میگذارد.
📚راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی، کتاب سیره ی شهید رجایی، ص ۷۲.
#تنبیه
#فرزندان
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#زندگی_به_رنگ_شهدا
هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند، بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را میزد؛ مثلا، آخر شب میگفت:
من میروم وضو بگیرم. در روایات تاکید شده کسی که با وضو بخوابد شیطان به سراغ او نمی آید.
ناخودآگاه ما هم ترغیب میشدیم و به همراه او برای وضو گرفتن حرکت میکردیم.
🌹#شهید سید مجتبی علمدار
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
هنگام صحبت با نامحرم، سرش را
پایین می انداخت، حجب و حیا در چهرهاش موج میزد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت
و سرش را بالا نمی آورد.
میگفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید!
#شهید_سیدمجتبیعلمدار
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🔰 #متن_نگاشت
💠 باید جریان سازی فکری و عملی صورت
بگیرد و میراثِ ارزشمندِ نسلِ گذشته و جوانِ
فداکــــارِ گذشته منتقل بشود به جوان امروز.
▫️کشور رو به سمت قلّه است،
▪️کار زیاد دارد،
▫️تلاش زیاد دارد،
▪️خطر هم زیاد دارد؛
🔆 بــایـد بــا قـدرت و اراده ایـن راه را پیمود.
📝رهبر معظم انقلاب«حفظه الله تعـــــالی»
🗓 ۳ آبان ۱۴۰۲
#سیره_شهدا
#نــســل_جــــوان
#مـیـراث_ارزشـمـنـد
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🌐 www.tarashiun.ir