سلام سلام😍😍
من اومدم با یه خبر خوش دیگه🥰
اولا مسابقه امشب تموم میشه وآخرین فرصت ارسال پاسخها ساعت ۹ امشب هست🎀
دوما برا کسانی که از مسابقه قبلی جاموندن و نتونستن کلیپها رو ببینن و یه مسابقه جذاب دیگه گذاشتم🤩
هرکس بگه موضوع این عکس چیه و داستانش بگه یه جایزه خوب داره که ارزشش از جوایز قبلی کمتر نیست🎁🎁
اینو هم تا فردا ظهر وقت دارید که بفرستید❤️
پس عجله کنید که ما حسابی به عشق مولاعلی ریخت و پاش کردیم🎀🎀🥳🥳🥳🥳
آیدی جهت ارسال پاسخها👇👇
@bentalhasan
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
سلام سلام😍😍 من اومدم با یه خبر خوش دیگه🥰 اولا مسابقه امشب تموم میشه وآخرین فرصت ارسال پاسخها ساعت
بین پاسخهای درستی که برا این عکس میفرستید قرعه کشی میشه و یک نفر صاحب جایزه خفن ما میشه😍🎁
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_127 #پشت_لنزهای_حقیقت سوار ماشین شدیم راننده آقا احمد بود، رضایی و قادری هم سوار یه ماشین دی
هستید امروز عیدانه رو دریافت کنید یا نه؟😄
کجایید؟
قرار یک ساعت دیگه پارت بدم، بگید ببینم چیکار میکنید؟🤔
https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
#صبحتبخیرمولایمن
🏝مهدی جان
در آشوب فتنه و بلا
عدهای تو را گم میکنند
و عدهای تو را پیدا میکنند ...
ما را
از عاشقان یابنده خود قرار بده!!🏝
⚘اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فى آناءِ لَیْلِکَ وَاَطْرافِ نَهارِکَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا میثاقَ اللَّهِ الَّذى اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضَمِنَهُ
سلام بر تو در تمام آنات و دقایق شب و سرتاسر روز
سلام بر تو اى بهجاى مانده از طرف خدا در روى زمین،
سلام بر تو اى پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد⚘(آلیاسین)
#وعده_ی_صادق3
#امام_زمان_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_خامنهای
#ملت_امام_حسین_علیه_السلام
•
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#صبحتبخیرمولایمن 🏝مهدی جان در آشوب فتنه و بلا عدهای تو را گم میکنند و عدهای تو را پیدا میکنند
یک تبریک بگیم به بابای غریب و مظلوممان صاحب الزمان❤️🥺
روزت مبارک بابای غریبم🥰
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_127 #پشت_لنزهای_حقیقت سوار ماشین شدیم راننده آقا احمد بود، رضایی و قادری هم سوار یه ماشین دی
#پارت_128
#پشت_لنزهای_حقیقت
حسین یه دکتر متخصص زنان دعوت کرد ویه پزشک متخصص زخم و عفونی.
از رفتارهاش میفهمیدم که چقدر نگرانم بوده این مدت.
خانم دکتر: بدنشون به شدت ضعیف شده، حداقل تا دوسال به فکر فرزند نباشید چون براشون خطر داره.
حسین: خیلی ممنون خانم دکتر، لطف کردید.
متخصص عفونی: خدا رو شکر زخمش عفونت نکرده من مجدد بخیه زدم ولی حتما یه عکس برداری از اعضای درونیش داشته باشید، حس میکنم مشکل تنفسی دارن.
کار سنگین به هیچ وجه انجام ندن، ترجیحا استراحت مطلق داشته باشن.
حسین: حتما آقای دکتر، ازتون ممنونم خیلی لطف کردید.
دکتر: حسین تو هم همچین حال و روزت بهتر از اون زن نیست، اگر میخوای حال زنت خوب بشه به فکر خودت هم باش.
راستی یه سرم تقویتی نوشتم دو هفته استفاده بشه. برا تو هم مینویسم یکم جون بگیری.
غذاهایی مثل عصاره گوشت و مرغ برا تقویت بدنش خیلی خوبه.
و متقابلا تقویت بدن خودت پهلوون.
حسین: علی عینی و راسی دکتور.
دکتر یه چیزی رو در گوش حسین گفت که لبخند به لبش آورد، بعد از صرف چای دکترا رفتن.
حسین تو این یک روز نصفی از کنارم تکون نخورد، راستش فکر میکردم سرزنش بشم ولی اصلا اینطور نبود.
حسین: میدونی وقتی بهم گفتن شهید شدی چی دلم رو میسوزوند؟
سارا: چی؟
حسین: اینکه خیلی غریب کشته شده، صدای آهت رو هم کسی نشنید، دلم میسوخت چون یه عدهای تو رو دیوونه خوندن، میگفتن اون نباید میرفت دنبال عکاسی تو سوریه و از این قبیل حرفها.
تو از ریحان هم غریبتر بودی، چون خیلیا باور به کار قهرمانانه تو و فداکاری نداشتن. اینا دل من رو میسوزوند.
سارا: حالا که من شهید نشدم، چرا بغض کردی؟
حسین: الان بار سوم یا چهارم که بخاطر من و مردم لبنان و غزه تا پای مرگ رفتی، اما من بخاطر این که فرماندهام مدام تو سوراخ موشها قایم شدم.
سارا: این چه حرفیه حسین!؟ تو تا دل اسرائیل پیش رفتی، تو وسط میدونی وقتی با جنازه بدل من اومدن برای ترور تو یعنی تو شناسایی شدی، وقتی تو ایران هم قصد دارن من اسماعیل هنیه ترورت کنن یعنی زیر نظرت دارن، چون تو وسط میدونی، اونی که تو سوراخ موش پنهان شده و میترسه نتانیاهو نه شیر مردی مثل تو. اگر من و امثال من میخوایم فدای فرماندهانی مثل تو بشیم بخاطر این هست که حضور شما برا مردم و جبهه مقاومت پر از خیر و برکت، شماها مغز متفکر این جنگ هستید، کو تا برسه مادری مثل شما تربیت کنه، کدوم یکی از زیر دستات شجاعت تو سید حسن رو دارن؟ شماها باید بمونید، هرچند شهادت شما هم کمتر از حضورتون نیست برکتش ولی به موقعش.
فکر کردی چرا من از اون دنیا برگشتم حسین؟
حسین: چرا!؟
سارا: چون وقت شهادتم نرسیده بود، چون باید باشم و کار کنم برای روشن کردن فکر مردم. مردم کشورم خیلیاشون هنوز نمیدونن چرا ما داریم تو لبنان و غزه هزینه میدیم، این حرف رو اصلا دوست ندارم بزنم ولی شاید علت سقوط سوریه تفکر غلط مسئولین ما بود که گفتن مردم از هزینه دادن تو سوریه و لبنان خسته شدن، این حرف تفکر مردم ما رو البته عدهای رو تغییر داد، مردم فکر میکنن پولهاشون داره جای بیهوده صرف میشه.
نمیدونن دارن هزینه میدن تا بتونن تو ایران جشن نوروز بگیرن، تا بتونن تو ایران شب یلدا داشته باشن، حتی همون بیحجابا هم برای اینکه بتونن با اون تیپ بگردن نیاز دارن که اینجا هزینه کنن.
اونا نمیدونن اگر داعش و تحریر الشام برسن ایران حجابی و برا زنان اعمال کنن که تو هیچ دینی نیومده، کما اینکه جولانی الان داره حجاب توزیع میکنه تو سوریه.
من باید این رو مخابره کنم، فقط هم عکاسی کفایت نمیکنه، شده برم نویسندگی یاد بگیرم و قلم بزنم هم این کار میکنم، هرچی نیاز باشه یاد میگیرم.
تا بتونم لبنان و غزه و سوریه و کشورم رو نجات بدم.
حسین: کو تا مادری بیاد دختری مثل تو تربیت کنه.
با صدای در بحثمون قطع شد، حسین سمت در رفت.
احمد: ببخشید دیر کردم، دنبال این رفتم تا یه غذای خوب پیدا کنم، خیلی سخت پیدا شد.
حسین: این غذا که حق کسی نبود!؟
احمد: نه فرمانده خیالت راحت، من دوساعت تو صف ایستادم تا نوبتم بشه بتونم این دوتا پرس غذا رو بگیرم، از مهمان خانه امام رضا گرفتم که ایرانیها برپا کردن.
حسین: دستت درد نکنه احمد، برا دوستام هم بردی؟
احمد: بله مرتضی برا اونا هم غذا برد.
حسین: برا نزدیکترین تاریخ ترجیحا ۲۰ روز دیگه بلیط برام پیدا کن.۲ تا.
احمد: به مقصد ایران؟
حسین: نه، میرم کربلا، ایام رجبیه اونجا برنامه دارم.
احمد: چشم.
حسین: بابت غذا هم ممنون احمد، زحمت کشیدی.
احمد: خواهش میکنم فرمانده، راستی داشت یادم میرفت، اینم داروهای خانمتون سیده سارا.
حسین: ممنونم، چقدر خوب شد آوردیشون.
حسین با لبخند و غذا به دست به سمت من برگشت، یه پارچه سفیدی رو پهن کرد و سفره سادهای رو چید.
بلند شدم که کمکش کنم ولی اجازه نداد یه لیوان آب هم جابجا کنم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع