eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
897 عکس
580 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ اگر آرامش می‌خواهی مراقب مردم نباش اگر احترام می‌خواهی در کار کسی دخالت نکن. اگر پند زندگی می‌خواهی در برابر آدم‌های احمق سکوت نکن 💠
🌙 نماز عید سعید فطر صبح فردا به امامت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در مصلای امام خمینی تهران اقامه خواهد شد ⏰ساعت ۴ صبح؛ بازگشایی درب‌های مصلای امام خمینی تهران ⏰ساعت ۶:۳۰ صبح؛ آغاز مراسم با تلاوت قرآن مجید و مدیحه سرایی به مناسبت عید سعید فطر ⏰ساعت ۸ صبح؛ نماز عید فطر و خطبه‌های نماز به امامت رهبر معظم انقلاب 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیا عیدی میخوان؟؟😍 زیر ده نفر عیدی نمیدم😁😉 قرار همیشگیمون رو که میدونید کجاست https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_66 #دوستی_با_سایه‌ها شش ماه سکونت من در ایران تبدیل شد به شش سال سکونت. تو این شش سال در قال
با صدای انفجار و رگبار گلوله از جا پریدم. اتوبوس پر از جیغ و فریاد بود. راننده کنترلش از دست داده بود و اتوبوس مثل دیوانه‌ها این طرف و آن طرف می‌رفت. صدای عربده‌های مردانه‌ای را می‌شنیدم که با لهجه‌ای غلیظ فریاد می‌زدند. "همه پیاده شید! زود باشین! " نگاهم به اطراف چرخید. ترسیده بودم، وحشت‌زده. قلبم مثل طبل می‌کوبید. کتاب "بخاطر صهیون" از دستم افتاد. نمی‌دانستم چه خبر است، ولی بوی مرگ را حس می‌کردم. از اتوبوس بیرون پرت شدیم. مردانی سیاه‌پوش با صورت‌های پوشیده و سلاح‌های سنگین دورمان حلقه زده بودند. چشم‌هایشان برق می‌زد، برقی از جنون و تعصب. فهمیدم کار دست کیست... داعش! به عربی فریاد می‌زدند و دستور می‌دادند. "زنان جدا! مردان جدا! همه روی زمین! " سرم را پایین انداختم و سعی کردم خودم را بین بقیه مسافران پنهان کنم. نباید می‌فهمیدند یهودی‌ام. نباید می‌فهمیدند اسمم علی است. دست‌هایم را روی سرم گذاشتم و روی زمین نشستم. قلبم داشت از سینه‌ام بیرون می‌زد. صدای گریه و التماس زنان بلند بود. یکی از داعشی‌ها با قنداق تفنگ به پهلوی مردی کوبید که سعی می‌کرد همسرش را آرام کند. "خفه شو! " نگاهی به اطراف انداختم. چند نفر از مسافران زخمی شده بودند. خون روی زمین پخش شده بود. بوی خون و باروت فضا را پر کرده بود. یکی از داعشی‌ها به طرفم آمد. قلبم ایستاد. نگاهم کرد، با دقت، با شک. "تو کی هستی؟ اسمت چیه؟ " صدایم می‌لرزید. "علی... اسمم علی است." "علی؟ اسمت شبیه شیعه‌هاست. " "ایرانی هستی؟ " "بله." "ایرانی‌ها همه کافرن. " ناگهان اسلحه اش را به طرفم گرفت. زبانم بند آمده بود.عرق سردی روی پیشانی‌ام نشست. مرا به همراه بقیه مردان به سمت یک کامیون بردند. زنان را سوار یک مینی‌بوس کردند. صدای گریه‌ها بلندتر شد. کامیون پر از مرد بود. همه ترسیده بودند، ناامید. هیچکس حرف نمی‌زد. سکوت سنگینی حکمفرما بود. کامیون راه افتاد. نمی‌دانستم کجا می‌برندمان. فقط می‌دانستم که وارد جهنم شده‌ام. جهنمی به نام داعش. در طول مسیر فقط به مرضیه فکر می‌کردم. به لبخندش، به چشمانش، به قولی که به او داده بودم. آیا دوباره او را خواهم دید؟ آیا فرصتی برای خواستگاری از او خواهم داشت؟ نمی‌دانستم. فقط می‌دانستم که باید زنده بمانم. باید به هر قیمتی که شده زنده بمانم. کامیون ناگهان ایستاد. درها باز شدند. "پیاده شید! " به یک محوطه بزرگ رسیدیم. دور تا دورمان را دیوارهای بلند و سیم خاردار فرا گرفته بود. سربازان مسلح با چهره‌های خشن نگاهمان می‌کردند. فهمیدم... اسیر شده‌ام. اسیر سایه‌ها. حس میکردم این همان انتقامی است که سایه سال‌ها قبل ازش حرف زد. گفتم سایه، شش سال خبری ازشون نیست، حالا چرا دوباره...؟ یاد گردنبندی افتادم که مرضیه به من داده بود، یادم اومد آخرین بار که دوش گرفتم اون رو آویزون چوب لباسی کردم. ای وااای فراموش کردم اون گردنبند بردارم. کاش میدونستم تو اون چی بود که من رو حفظ کرده بود. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
حال شیطان رجیم هم‌اکنون همچین حالیه😁
شیطان از بند آزاد شد🥺😱 شیطان + هوای نفس😩 و من الله التوفیق🤲
سلام و صد سلام😍 عیدتون ویژه مبارک😘❤️ میدونم دلتون تنگ شده برا پارت😁 ولی یکم شلوغ بود سرم، چندتا کار مهم داشتم. مثلا عید دیدنی😉 تازه 16فروردین نزدیک😩 کارهای درسیم هم عقب مونده😬 ولی با همه اینا ان شاالله امشب پارت داریم ان شاالله✌️🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_۶۷ #دوستی_با_سایه‌ها با صدای انفجار و رگبار گلوله از جا پریدم. اتوبوس پر از جیغ و فریاد بود.
لئو: این چه دینی هست؟ اسلام اینه!؟ این وحشی‌ها کی هستن؟ حامد: اینا مسلمون نیستن، به اسم اسلام دارن آدم میکشن، تا اسلام خراب کنن. لئو: پس اینا چه دینی دارند؟ حامد: هیچ دینی، اینا تخم ترکه اسرائیل و صهیونیست هستن، اونا راهی برا نابودی اسلام نداشتن جز اینکه وجه اونو خراب کنن. باز هم رد پای اسرائیل و صهیونیسم اینجا بود، این صهیون کیه که همه جا دست داره؟ حامد: اشد عداوه للذین آمنوا الیهود و المشرکین. لئو: چی!؟ حامد: قرآن میگه یهود و مشرکین بدترین دشمنان برای مومنان هستن. یهود خود برتر بین این وحوش رو تربیت کرده که نه بچه میشناسن نه پیر نه جوون. اینا براشون فرق نمیکنه شیعه باشی یا سنی یا مسیحی. مردم سوریه خیلی‌هاشون مسیحی بودن ولی اونا هم بهشون رحم نشد. حرف‌های این مرد من رو تو فکر فرو برد، یهود بدترین دشمنان هستن. یک باره یادم اومد آقای جوادی هم این حرف رو زده بود، یهود بعد از قضیه عذاب که دوره موسی سرشون اومد دیگه توبه نکردن و بی‌اخلاق‌ترین قوم شدن که حتی حضرت عیسی هم نتونست اونا رو به راه بیاره. اونا از مصر مهاجرت کردن به اطراف مدینه که بهش میگن خیبر. چون میدونستن پیامبر آخر الزمان اونجا دنیا میاد. اونا رفتن اونجا تا اون پیامبر رو به قتل برسونن. اینقدر خبیث شده بودن که جد پیامبر رو کشتند. حقایق حرف‌های آقای جوادی رو الان تازه درک میکردم و میفهمیدم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~