هدایت شده از کتاب، راه روشن آینده
✂️برشی از کتاب ✂️
خواستگار آرزو پرسیده بود: شما موسیقی غربی گوش میکنید؟ من از فهمیه پرسیدم: موسیقی غربی دیگر چه نوع موسیقیای است؟
گفت: آهنگهای آن ور آبی.
من فکر کردم موسیقی که موسیقی است و هرجا باشد حکمش یکی است، پس چه ربطی دارد که این ور آب است یا آن ور آب؟ پس در بین مذهبیها کسانی هم هستند که درست فکر نمیکنند.
اولین خواستگاری که آمد تو خانه، یک دانشجو بود. معرفش که یکی از بچههای گروه فرهنگیمان بود به زهرا گفته بود خودش مذهبی است، اما خانوادهاش نه. خانواده من نسبت به سربازی و کار نداشتن، یک وسواس خاصی داشتند. در کتابها خوانده بودم اگر خواستگاری بیکار بود اما جنمِ کارکردن داشت، بررسی و درموردش فکر کنید. من هم با خودم فکر و بررسی کردم که این بابا الان احتمالا ۲۴، ۲۵ سالش باشد. بهتر است برود سربازی، یا کار پیدا کند؟ شروع کردم به زمزمه که حالا خیلی هم مهم نیست و کار پیدا میکند، اما حساسیت خانواده همچنان سرجایش بود.
وقتی آمدند، جلسه اول را درباره اهداف ازدواج حرف زدیم. وقتی تمام شد و رفتند، خانواده پرسیدند: چه گفتید؟ برایشان که گفتم، اوقاتشان تلخ شد که این چه سئوالاتی است میپرسی؟ تا به حال از این جنس سوال و جوابها نشنیده بودند.
#نفس
#بهزاد_دانشگر
♻️کتاب راه روشن آینده