🐫 روی مرکب گویا کمی خوابش برد، ناگهان بیدار گشته و آشفته شد، علی رو کرد و گفت: "پدر جان شما را چه شد؟" آقا جواب داد: "پسرکم منادی ندایم داد که سفر، سفر شهادت است و #مرگ" اکبر با لحن پیمبرگونه اش گفت که: "السنا #بالحق، مگر ما بر حق نیستیم؟" پدر جواب داد: "آری پسرم، بر حقیم." همین شد که پسر گفت: "اذاً لا نبالی بالموت، اگر این باشد که دیگر #ترسی از مرگ نیست."
📖 گفتگوی بالا در ظاهر دلداری پسر است نسبت به پدر و ماموم نسبت به امام. اما جدای از آن دارای درسی بزرگ تر و #درسی_اکبر است. درسی که به درد این روز های ما و کلا تک تک #روز_های_انقلاب میخورد. برای خواندن درسِ اکبرِ علی اکبر، به کانال زیر مراجعه نمایید:
@andishevarzi