⏱ گام دوم و سنت تراکم زمان 1
🔺 در دوران محنت بنی اسرائیل که فرعونیان و قبطیان بر آن ها تسلط یافته و فرزندانشان را کشته و زنانشان را به کنیزی گرفته بودند، قرائن خبر از نوعی برنامه #انهدام_نسلی برای بنی اسرائیل میداد. لذا حالِ بنی اسرائیل اینطور بود که هر صبح و شام در انتطار آمدن #منجی بودند و ندای «أین أین»شان بلند بود. بالاخره تاب و توان از آن ها گرفته شد و با حال اضطرار و درماندگی، شاید برای چندمین بار به صورت مخفیانه نزد نبی آن زمان رفته و عرض حال و نیاز نجات کردند.
🔺 آن نبی الهی دست به آسمان بلند کرده و عرض حال ایشان را نزد خداوند رحمان برد. در این حال بود که به او وحی شد: یا نبی الله به قومت بگو که به خاطر این حال اضطرار و نیاز و التجاء شما، آن منجی موعود #چهل_سال دیگر خواهد آمد. آنچه عجیب است بلند شدن صدای «#الحمد_لله» ایشان است. در حالی که اگر ما بودیم و دعای فرج میکردیم و میگفتند که چهل سال بعد، احتمالا در بهترین حالتش نَفَسی فروبرده و با حالتی یأس وار میگفتیم: «باشد».
🔺 و عجیب تر اینکه وقتی خدای رحیم به پیامبرش وحی فرستاد که به خاطر این گفته ایشان و حمدشان، فرج منجی را ده سال دیگر جلو انداخته و #سی_سال دیگر کردم، دست از رضای خویش برنداشته و ندای «کل نعمة من الله» سر دادند. که خداوند ده سال دیگر ظهور منجی را جلو انداخته و #بیست_ساله کرد. این روند ادامه داشت تا اینکه سواری را دیدند که سوار بر مرکب از پشت کوه #نمایان_گشت و او کسی نبود جز موسی بن عمران، منجی قوم بنی اسرائیل!
🔺 اگر روایت میفرماید که خداوند امر حجت خود را #یک_شبه اصلاح میکند، یا اینکه زمان ظهور را خداوند معین میکند، این نیست که خداوند نگاه کند و هر وقت نعوذ بالله دلش خواست و بدون هیچ قاعده ای این کار را ترتیب دهد یا اینکه خداوند نگاه کرده و دیده که بعد از سالیان دراز، هنوز شرائط ظهور مهیا نشده، لذا حوصله اش سر رفته و برای اینکه حرفش زمین نماند و ضایع نشود، یک دفعه یک شبه ای کار ظهور را ترتیب میدهد. این تفکری عامیانه و صد در صد اشتباه و منفعلانه است.