eitaa logo
تربیت معنوی
7.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
92 فایل
﷽ 💌 همراه ما باشید در مسیر رشد معنوی ✅ با یک سبک زندگی قرآنی ❤️با دستورالعمل‌های مجرب علما 🙏 تبلیغات نداریم 👇ارتباط با ادمین جهت مشاوره وسؤالات @naserysaad 👇لینک عضویت در گروه هدایای معنوی https://eitaa.com/joinchat/1690239827C278acfec15
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مرحوم فشندی صاحب تشرّف به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بمناسبت روز عرفه و ایام حج تشرف ایشان رو خدمتتان تقدیم میکنیم. 👇👇👇
از تشرفات مرحوم فشندي، ديدار با امام زمان(ع) در صحراي عرفات است. اين تشرف از مهمترين و روح افزاترين رويدادهاي زندگاني مرحوم فشندي (ره) است. تشرف حاضر، به سبب بعضي از جنبه هاي منحصر به فرد ـ كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد، مورد توجه تعداد زيادي از شيفتگان امام عصر (ع) قرار دارد. آيت‌الله ناصري دولت آبادي كه خود مستقيما از زبان حاجي شنيده و در كتاب «آب حيات» آورده است. همچنين جناب قاضي زاهدي نيز آن را از زبان آن مرحوم شنيده و در كتاب خود نقل كرده است. اينك تلفيق اين دو روايت براي خوانندگان نقل مي‌شود. حاج محمد علي فشندي تهراني مي‌گويد: سال اولي كه به مكه مكرمه مشرف شدم، از خداي مهربان در آنجا خواستم كه توفيق دهد تا در سالهاي بعد نيز، تا بيست سفر به مكه بيايم تا شايد امير الحاج و امام زمان (ع) را هم زيارت كنم. خداوند هم توفيقي بخشيد و منتي نهاد كه من علاوه بر آن بيست سفر، چند بار ديگر نيز به زيارت خانه خدا موفق شدم. سالياني بود كه به همراه كارواني ـ به عنوان خدمه و كمكي كاروان ـ مشرف مي‌شدم تا اينكه در سالي (ظاهرا 1353شمسي) مدير كاروان به من اطلاع داد كه امسال از ديدن من معذور است. شايد تصور و پندار او اين بود كه سن من رو به پيري رفته و نگران بود كه نتوانم در كارهاي خدماتي كاروان به او ياري برسانم. از شنيدن اين خبر خيلي افسرده و پژمرده شدم. لذا به سوي مشهد مقدس حركت كردم تا دست توسلي به دامان سلطان طوس، حضرت رضا (ع) بزنم و از ايشان بخواهم كه سفر معنوي حج را امسال نيز نصيب من كند. در حرم خيلي منقلب و مضطرب بودم و به سختي مي‌گريستم و از آن حضرت روايي حاجت خود ر ا مي‌خواستم. پس از زيارت جانانه، به قصد بازگشت به تهران با آن حضرت وداع كرده، از حرم خارج شدم. در اين حين، سيدي مرا صدا زد و فرمود: «آقا! سفر شما را حضرت حجت(ع) امضا كردند و فرمودند: به حاج محمد علي بگو برو !منتظر تو هستند!» من از سيد پرسيدم :خود حضرت اين سخن را فرمودند؟ سيد گفت: بله! من نيز بدون درنگ به منزل خود در تهران بازگشتم. به محض آنكه به خانه رسيدم، همسرم با عجله گفت :اين چند روز را كجا بودي؟ مرتب از كاروان زنگ مي‌زنند و مي‌خواهند شما را همراه خود ببرند. من هم بلافاصله به مدير كاروان مراجعه كردم و پرسيدم: شما كه نيت بردن مرا نداشتيد، حالا چه شده كه مي‌خواهيد مرا هم در اين سفر همراه كنيد؟! مدير كاروان سربسته اشاره كرد كه از تصميم قبلي خود پشيمان شده و مي‌خواهد من نيز در اين سفر طبق معمول سالهاي گذشته به عنوان خدمه با او همراهي كنم. به هر ترتيب به عنوان كمكي كاروان به مكه مشرف شديم. شب هشتم ماه، كه فرداي آن روز حاجيان مي‌بايد در عرفات باشند، مدير كاروان مرا خواست و گفت: وسايل كاروان را زودتر از ديگر كاروان ها به منا منتقل كن و در عرفات در كنار «جبل الرحمة» خيمه ها را بر پا ساز تا كاروان ما در بهترين جاي ممكن سكنا گزيند. من نيز فوراً لوازم و خيمه ها را با اتومبيلي به آنجا منتقل كردم، چادرها را برافراشتم و فرش ها را گستردم. در اين حال يكي از شرطه هاي سعودي (پليس هاي عربستان) نزد من آمد و به زبان عربي گفت :چرا حالا آمدي؟ اينجا كه كسي نيست! من هم با زبان عربي شكسته بسته ـ كه تقريبا در اين سفرها آموخته بودم ـ بدو گفتم :براي انجام مقدمات كار، زودتر آمدم. گفت: «پس امشب نبايد بخوابي!» پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر اينكه ممكن است دزداني پيدا شوند و به وسايل حجاج دستبرد بزنند يا اينكه شما را بكشند. بايد خيلي مراقب باشي! با شنيدن اين سخنان ترس عميقي وجود مرا فرا گرفت. در اين حال به ياد حضرت ولي عصر(عج) افتادم. به آن حضرت التجا و پناه بردم و پيوسته و پياپي نام مقدس آن قبله عالم را بر زبان مي‌آوردم. مي‌گفتم: «يا حجة بن الحسن أدركني! يا خليفة الله الأعظم أغثني!» تصميم گرفتم شب را نخوابم. به همين دليل براي نماز و نافله شب وضويي ساختم و به نماز ايستادم. آن شب در آن بيابان تنهايي، به ياد آمام زمان(ع) حال خوشي پيدا كردم. در همين حال صداي پايي شنيدم و به دنبال آن پرده چادر كنار رفت. آقايي در آستانه خيمه بعد از سلام فرمود: «حاج محمد علي تنها هستي؟» عرض كردم: بله آقا، تنهايم! و ناخود آگاه از جا برخاستم و پتويي را چند لا كرده، زير پاي آقا افكندم. آقا نشست و فرمود: «حاج محمد علي! خوب جايي را براي سكونت كاروان انتخاب كرده اي! اينجا همان جايي است كه جدم حسين بن علي (ع) در روز عرفه خيمه زده بودند!» بعد فرمودند: «حاج محمد علي! يك چايي درست كن!»عرض كردم: اتفاقا همه وسايل چاي فراهم است جز چاي خشك كه آن را از مكه نياورده ام. فرمود:«شما آب جوش تهيه كنيد، چاي خشك آن برعهده من!» آب كه جوش آمد مقداري چاي ـ كه در حدود صد گرم بود به من مرحمت كردند. چاي كه دم كشيد و آماده شد، فنجاني به ايشان تعارف كردم. نوشيدند و فرمودند: «شما هم بفرماييد!»من هم با اجازه آقا، فنجاني از آن چاي نوشيدم كه لذت خوبي براي
من داشت. در اين هنگام، دو جوان زيباروي نوراني (در روايت هاي قاضي زاهدي چهار جوان )جلوي چادر آمدند و همان جا با احترام ايستادند و به آقا سلامي عرض كردند. آقا از من خواستند كه به ايشان چاي تعارف كنم. من نيز اطاعت كردم و برايشان چاي بردم. آنان چاي را نوشيدند. آقا از من خواستند كه چاي ديگري نزد ايشان ببرم كه من نيز دوباره چاي براي آن دو جوان بردم. در اين وقت آقا به آنان فرمود: «شما برويد! آنان نيز خداحافظي كرده و رفتند». در اين زمان، آقا نگاهي به من كردند و سه بار فرمودند: «خوشا به حالت حاج محمد علي!»گريه راه گلويم را بست. عرض كردم: از چه جهت؟ فرمود :«چون امشب كسي براي بيتوته در اين بيابان نمي‌آيد. امشب شبي است كه جدم امام حسين(ع) در اين بيابان آمده است» بعد فرمود: «دلت مي‌خواهد نماز و دعاي مخصوصي را كه از جدم رسيده بخواني؟» عرضه داشتم: بله آقا جان! فرمود: «برخيز و غسلي به جا آور و وضو بگير!» عرض كردم: هوا طوري است كه نمي‌توانم با آب سرد غسل كنم. فرمود :«من بيرون مي‌روم تو آب را گرم كن و غسل نما!» من هم بدون اينكه متوجه قضايا باشم و اينكه اين آقا كيست؟ مقداري آب را گرم كردم و غسل و وضويي ساختم. چون از غسل فارغ شدم، آقا به خيمه برگشتند و فرمودند: «حالا دو ركعت نماز با اين كيفيت كه مي‌گويم بخوان: بعد از حمد، در هر ركعت، يازده مرتبه سوره توحيد را بخوان كه اين نماز جدم امام حسين (ع)در اين مكان است». و بعد از نماز فرمودند: «جدم، امام حسين(ع) در اين بيابان دعايي خوانده است كه من آن را مي‌خوانم، تو هم با من بخوان!» اطاعت كردم. دعاي آقا نزديك به بيست دقيقه به درازا كشيد و در حال دعا، اشك از چشمان مباركش مانند ناودان فرو مي‌ريخت. هر جمله اي را كه مي‌خواند در ذهن من مي‌ماند و من فوراً آن را حفظ مي‌كردم. ديدم عجب دعاي خوبي بود و چه مضامين عالي دارد. من با اينكه با كتاب هاي دعا آشنا بودم، اما تا كنون به چنين دعايي برنخورده بودم در همين وقت به ذهنم رسيد كه فردا براي روحاني كاروان مضامين اين دعا را بخوانم تا او آنها را يادداشت كند به محض خطور اين فكر در خاطر من آقا فرمودند: «اين دعا مخصوص امام (ع)است و در هيچ كتابي نوشته نشده و كسي غير از امام نمي‌تواند آن را بخواند و از ياد تو نيز مي‌رود!» با گفتن اين سخن، ناگهان تمامي عبارات دعا از ذهن، زبان، خيال و خاطر من محو شد. و حتي كلمه اي از آن در ذهن من باقي نماند. پس از پايان دعا به آقا عرضه داشتم: آقا اين توحيد من ـ به نظر شما ـ خوب است ؟من مي‌گويم كه همه هستي را از درخت و گياه و زمين و...خداوند آفريده است. فرمودند: «خوب است! و بيش از اين از شما انتظار نمي‌رود!» عرض كردم: آيا من حقيقتا دوستدار اهل بيت هستم؟ فرمودند: «آري! و تا آخر هم خواهي بود. اگر آخر كار شياطين بخواهند فريب دهند، آل محمد(ص) به فرياد مي‌رسند». پرسيدم: آيا امام زمان(ع) در اين بيابان تشريف مي‌آورند؟ فرمودند: «امام الان در چادر نشسته است»! من با همه اين نشانه ها و قرينه ها باز متوجه نشدم. به نظرم رسيد منظور اين است كه امام(ع) اكنون در چادر مخصوص خود نشسته اند. دوباره پرسيدم: آيا فردا امام با حاجيان به عرفات مي‌آيند؟ فرمودند: «آري» عرض كردم: كجا مي‌روند؟ فرمودند: «جبل الرحمة» دوباره عرضه داشتم: اگر رفقاي كاروان بروند، امام (ع) را مي‌بينند؟ فرمود: «مي‌بينند اما نمي‌شناسند!» عرض كردم: فردا شب امام زمان(ع) به چادر حاجيان هم سر مي‌زنند و عنايتي مي‌كنند؟ فرمود: «در چادر شما، آنگاه كه روضه عمويم عباس (ع) خوانده مي‌شود مي‌آيد». بعد از اين سخنان و پاسخ به اين سؤالها، آقا برخاستند تا از خيمه خارج شوند. در اين حال رو به من نموده فرمودند: «حاج محمد علي! شما امسال به نيابت از كسي حج مي‌گزاريد؟» عرض كردم: خير آقاجان! فرمودند: «مي‌شود از طرف پدر من امسال نيابت كنيد». عرضه داشتم: بله آقاجان! در اين حال دو اسكناس صد ريالي سعودي به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول را بگير و حج امسالت را به نيابت پدر من انجام بده!» پرسيدم: آقا نام پدر شما چيست؟ فرمودند «حسن!»عرض كردم: نام خودتان چيست؟ فرمود «سيد مهدي!» آقا را تا دم چادر بدرقه كردم. در اين وقت آقا براي معانقه و روبوسي جهت خداحافظي برگشتند و با هم معانقه اي كرديم. خوب به ياد دارم كه خال طرف راست صورتش را بوسيدم. آقا دوباره مقداري پول خرد ديگر به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول ها را نيز به همراه داشته باش و برگرد!» عرض كردم: آقا جان من شما را كي و كجا ملاقات خواهم كرد؟ فرمود: «وقتي كه حاجيان نماز مغرب و عشاي خود را خواندند و مداح كاروان شروع به ذكر مصيبت عمويم قمر بني هاشم (ع) كرد من به چادر شما مي‌آيم». در اين وقت آقا از خيمه خارج شد و من ديگر او را نديدم هر چه به اين طرف و آن طرف نظر كردم، ديگر كسي را نيافتم. داخل چادر شدم و به فكر فرو رفتم. راستي او كه بود؟ سيد مهدي فرزند حسن! از كجا نام مرا
مي‌دانست؟ چند بار فرمود: جدم حسين، عمويم عباس ... قرينه ها و نشانه ها را يكي پس از ديگري كنار هم نهادم. خيلي منقلب و بي تاب شده بودم. فهميدم كه با امام زمان (ع)هم سخن بوده ام. از صداي گريه و ناله من شرطه سعودي (پليس عربستان) سراسيمه آمد و گفت چه شده؟ دزدها آمده‌اند و اثاثيه‌ات را غارت كرده‌اند؟ گفتم: نه! مشغول مناجات با خدايم. او با تعجب به من نگاه مي‌كرد و سرانجام رهايم كرد و رفت. تا صبح به ياد حضرت گريستم. فرداي آن روز قصه را براي روحاني كاروان تعريف كردم و او هم براي حاجيان نقل كرد و گفت: اي حجاج!متوجه باشيد كه اين كاروان مورد توجه و عنايت امام زمان(ع) است. همه مطالب را به روحاني كاروان گفتم جز آنكه فراموش كردم بگويم، آقا وعده كرده كه شب، به هنگام ذكر مصيبت عمويش قمر بني هاشم (ع)به چادر ما بيايد. شب هنگام،حاجيان پس از نماز، روضه اي گرفتند و مداح كاروان هم، گريزي به روضه علمدار كربلا، حضرت قمر بني هاشم(ع) زدند و حالي در چادر بر پا شد. در آن وقت به ياد سخن آقا افتادم. هر چه نگاه كردم آن حضرت را درون چادر نديدم. ناراحت شدم و با خود گفتم: «خدايا! وعده امام (ع) حق است!» در اين وقت امام به خيمه تشريف فرما شدند و در ميان حاجيان نشستند و در مصيبت عموي خود گريستند. من كه آقا را ديدم، خواستم تا عرض ادبي كنم و بوسه اي بر پاي حضرتش بزنم و به مردم بگويم كه: «بياييد و امام زمانتان را ببينيد!» كه امام اشارتي كردند و من بي اراده و بي اختيار بر جاي خود ايستادم. روضه كه تمام شد، آقا نيز برخاستند و خيمه را ترك كردند و من ديگر حضرت را نديدم. @TarbiateManavi
🌺 امام صادق علیه السلام:  «اِنَّ صَلاةَ اللَّیلِ تُدِرُّ الرِّزقَ» 🌸 همانا نماز شب موجب زیادی روزی می شود.  📚 وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 276 @TarbiateManavi
🌸 عید قربان؛ عید بندگی مبارک باد. @TarbiateManavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌸 خاطره مرحوم از برخورد با طلبه فاضلی که می‌خواست وارد سیر الی الله شود. 🔹 آنجایی که وقت عمله و وقت حرفه، الکی نیست که هر چی از دهنت در بیاد بگی. 🔸اینه مسئله! ساده نیست، یعنی آدم را از ده تا صافی رد می‌کنند که بشود عبد محض. @TarbiateManavi
🌸 رسول الله صلى الله عليه و آله : 🔸 ما اتَّخَذَ اللّه ُ إبراهيمَ خَليلاً إلاّ لإِطعامِهِ الطَّعامَ، و صلاتِهِ باللَّيلِ و النّاسُ نِيامٌ. 🔹 خداوند، ابراهيم را خليل خود نكرد، مگر از آن رو كه مردم را اطعام مى كرد و شب هنگام كه مردم خفته بودند او به نماز مى ايستاد . 📚 علل الشرایع صفحه ۳۵ @TarbiateManavi
🎙 آیت الله محمد شجاعی رحمه الله علیه: 🌺 آن هایی که دلشان می خواهد اهل نجات باشند، غفلت نکنند از توسل به حضرت زهرا(س) اصل نجات از هر راهی برسد، مرکز جوهره اش وجود مقدس حضرت زهرا می باشد. @TarbiateManavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 هر کس یه شب جمعه، بین الحرمین باشه 🚩 باید همه عمرش هم، دلتنگ حسین باشه... @TarbiateManavi
🌺 رسول خدا صلی اللّه علیه و آله: «اِذا قامَ العَبدُ مِن لَذیذِ مَضجَعِه وَ النُعاسُ فی عَینَیهِ لِیرضی رَبَّهُ بِصَلاةِ اللَّیلِ باهَی اللّهُ بِهِ المَلائِکةَ وَ قالَ اشهَدُوا اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُ» آن هنگام که بنده از خواب ناز برخیزد با آن که خواب در چشمان اوست، تا با خواندن نماز شب رضای خداوند را طلب کند. خداوند به او در بین ملائک مباهات می کند و می گوید: شاهد باشید که من او را آمرزیدم. 📚 وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 276 @TarbiateManavi
هدایت شده از تربیت معنوی
💠 حضرت آیت الله العظمی بهجت ره فرمودند: 🌸 از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه ا... که واقعاً عالم بزرگی بود، نقل کرده‌اند که فرمود: 🔸در کوچکی بعد از فوت پدرم (میرزای بزرگ) تکفّل خانواده به عهده‌ی من بود. می‌گوید: پدرم را در خواب دیدم. 🔹از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ 🔸می‌گوید در جواب گفتم: خوب نیست. 🔹فرمود: به بچه‌ها و اهل خانه سفارش کنید که نمازشان را اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود... 📚 در محضر آیت ا... العظمی بهجت، ج۳، ص ۱۸۸ @TarbiateManavi
🌸 بمناسبت سالگرد وفات عالِم ربّانی حضرت آیت الله بهاء الدینی (رضوان‌ الله‌ تعالی‌ علیه) نثار روحِ آن عارفِ صمدانی صلواتی را هدیه بفرمائید. @TarbiateManavi
🌸 آیت الله بهاء الدینی از منظر بزرگان 🎙 آیت الله مصباح یزدی: 🔹️عارف وارسته، مرحوم حاج سید رضا بهاءالدینی (رضوان الله علیه) نمونه و مجسمه آرامش بود. بیش از چهل سال كه من ایشان را می‏شناختم، به یاد نمی‌آورم كه از ایشان حالت اضطراب، حیرت و ناامیدی دیده باشم. همیشه آرام، و دل سپرده به حضرت باری تعالی بود؛ آسوده خاطر و بی‌اضطراب! خدا چنین بندگانی نیز دارد. 🔸️از سویی، بعضی‏ها نیز هستند كه به اندك حادثه‌ای مضطرب و هراسان می‌شوند. اگر انسان اختیار خود را به دست خدا سپرد، خدا نیز او را حمایت می‏كند. اما اگر در برابر دعوت و محبت و مهربانی خدا، از او رو گردانید، مقدمات تسلط شیطان فراهم می‌شود. 🎙 حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله: 🔸 ما به محضر مرحوم آيت الله بهاءالديني مي‌رسيديم؛ وقتي انسان خدمت اين بزرگمرد مي‌نشست، احساس مي‌کرد که راه رفتن يعني چه؟ و فقط دانستن يعني چه؟ 🔸 يک دنيا سکوت، يک دنيا آرامش، يک دنيا تذکر، ياد خدا، کوه توحيد بود؛ همین را از ما خواسته اند و ما هم باید از خودمان بخواهيم و اين مسير را ما باید طي کنيم و برسيم و بعد هم بتوانيم بر تشنگان معارف توحيدي و اهل‌بيت (عليهم السلام) ارائه کنيم.‌ 🎙 از استاد شیخ عبدالقائم شوشتری حفظه الله سوال کرده بودند : استادان بسیاری که تا کنون ملاقات نموده اید،کدامیک بیشتر ازشما دلربائی کرده وچرا؟ فرمودند:من از همه این مردان الهی استفاده های فراوانی نموده ام و ممنون وقدردان انان بوده وهستم وتشخیص این امر دشوار است وعده ای کوته فکر خیال کنند من حق سایر استادانم را نادیده گرفته ام ،اما در جواب سوال شما باید عرض کنم :مرحوم ایت الله بهاء الدینی ،ان هم به این علت که: راه ایشان راه تفکر بود….. تفکر تفکر تفکر……. @TarbiateManavi
🌸 از مرحوم آيت الله بهاءالديني پرسيدند: آقا نزديک است؟ مرحوم آيت الله بهاءالديني ‌فرمودند: «اين را من نمي‌دانم، اما استشمام مي‌شود» 🔸 به سمت آخرالزمان رفته‌ايم و نفوس حق دارند، حتي کشورهاي ديگر حق دارند. اين علاقه‌ي شما به اهل بيت عليهم السلام کم سرمايه‌اي نيست. بعضي‌ها توجيه نيستند، در خيلي از کشورها اين‌طوري است که دل آن‌ها مي‌خواهد اين اخبار و معارف به گوش آن‌ها برسد، ولی گاهي نمي‌رسد 🔹 و ما مسئول آن هستيم، بايد اين نمک و اين حلاوتي که در معارف اهل بيت است به گوش اهل عالم برسد. 🎙استاد ناصری @TarbiateManavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 انتشار به مناسبت 🌸 ماجرای تشرّف دختر حضرت آیت الله اراکی به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه 🎙 حجت الاسلام و المسلمین عالی @TarbiateManavi
🌸 خدا رحمت کند مرحوم آيت‌الله خيلي اصرار بر داشتند. ايشان مجرّب مي‏دانستند جلسه‌ ختم صلواتي که هم در آن خوانده شود و يک توسّل و دور هم بودن براي برآمدن حوائج و رفع مشکلات.‌ 🎙حضرت حجت الاسلام والمسلمین استاد حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله @TarbiateManavi
🎙استاد حسین انصاریان: 🌸سحر و نيمه شب خيلى ارزش دارد در عشق بازی با خدا در سحر ها سنگ تمام بگذاريد، محبوب هم براي تو سنگ تمام می گذارد. @TarbiateManavi
🔷معناى زهد؛ اعتماد كامل به خدا 📖 «الزهدُ ليس بِتحريم الحَلال ولَكن أن يكونَ بِما فى يَدَى اللَّهِ، أوثَقُ منه بِما فى يَدَيه.»بحارالانوار، ج 74، ص 174، زهد اين نيست كه انسان حلال خدا را بر خود حرام كند، بلكه زهد اين است كه اعتماد انسان به چيزى كه در نزد خداست، بيش از چيزى باشد كه در دست اوست. 📚پاسداران حريم عشق، ج1، ص: 181 @TarbiateManavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌸 درسِ اخلاقِ سیدِ مقاومت؛ سید حسن نصرالله 🍃 فریفته کدام دنیا می شوید؟! @TarbiateManavi
🌸 فاصله شیطان با انسان 🔸 پس از آن که حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه ی آنها را از بین برد، ابلیس نزد نوح علیه السلام آمد و گفت: تو برگردن من، حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم. 🔹نوح علیه السلام فرمود: چه حقی؟ خیلی برایم سخت و ناگوار است که تو بر من، حقی داشته باشی؟ 🔸ابلیس گفت: همان که تو بر قومت نفرین کردی و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم، تا نسل دیگر بیاید. 🔹نوح علیه السلام فرمود: حالا چه می خواهی؟ 🔸ابلیس گفت: اذْكُرْنِي إِذَا غَضِبْتَ وَ اذْكُرْنِي إِذَا حَكَمْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ.(۱) 🔰در سه مورد متوجه باش که من نزدیک ترین فاصله و مرز را با بندگان خدا دارم: 🔸هنگامی که خشمگین شدی 🔸هنگامی که قضاوت می کنی بین دو نفر 🔸و یا هنگامیکه با زن بیگانه، تنها هستی و هیچ کس در آنجا نیست، به یاد من باش. (۱) بحار الانوار جلد ۱۱ صفحه ۳۱۸ 📚 داستان دوستان صفحه ۴۶۹ (با کمی تصرف در ترجمه) @TarbiateManavi
🌸 سالگرد ارتحال عالِم ربّانی حضرت آیت الله حق شناس (رضوان‌ الله‌ تعالی‌ علیه) می باشد، نثار روحِ آن استاد اخلاق صلواتی را هدیه بفرمائید. @TarbiateManavi
🌺 امام صادق علیه السلام: «ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ یعمَلُهُ العَبدُ اِلاّ وله ثَوابٌ فِی القُرآنِ اِلاّ صَلاةَ اللَّیلِ فَاِنَّ اللّهَ لَم یبَین ثَوابَها لِعَظیمِ خَطَرِه» 🌸 تمام اعمال خوب بندگان ثواب آنها در قرآن بیان شده مگر نماز شب که به خاطر بزرگی اجرش ثوابش بیان نشده و اجر نامحدود دارد. 📚 وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 276 @TarbiateManavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 پاسداشت غدیرِ مولا 🎥 تجدید بیعت روزانه با امیرالمومنین علیه السلام 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری @TarbiateManavi