فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین عليه السلام:
بهترينِ مردم، كسى است كه در تنگ دستى اش ايثارگر و شكيبا باشد
خَيرُ النّاسِ مَن كانَ في عُسرِهِ مُؤثِرا صَبورا
غررالحكم حدیث 5028
امیرالمؤمنین عليه السلام:
با مهربانى به ديگران است كه رحمت [خدا] فرود مى آيد
بِبَذلِ الرحمَةِ تُستَنزَلُ الرحمَةُ
غررالحكم حدیث 4343
#شهدا
امداد آسمانی
عمليات بازيدراز قربانگاه بچههای گردان 9 بود. هلیکوپترهای عراقي در آسمان میچرخیدند و به صورت مستقيم به سمت سنگرهاي بچهها شليك میکردند. هرلحظه قامت جواني بر خاك میافتاد. ناگهان...
#شهدا
- قبر ذخیره
از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود...
#معرفی_کتاب
رهایی از تکبر پنهان
دوری از تکبر را باید یکی از موضوعات اخلاقی مهم و کلیدی دانست. از طرف دیگر «پنهان بودن» برخی از صفات نادرست، ضربه سنگینتری به انسانها وارد میکند
#پوستر
شهادت حاج «عباس كریمی» فرمانده لشكر 27 محمدرسولاللَّه (ص) در جریان جنگ تحمیلی (1363 ش)
تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهكها بود و بيشتر وقتش صرف رفتوآمد ميان آنها ميشد. غالباً هم تنها ميرفت و بدون اسلحه! مثلاً يك گردن كلفتي به اسم «علي مريوان» دار و دسته مسلح سي _ چهلنفری راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند. اراده كرد و رفت پیششان. اميدوار نبوديم زنده برگردد. هرچه ميگفتيم بابا! اینها كه آدم نيستند، ميروي، سرت را برايمان ميفرستند، عين خيالش نبود. مدتي با آنها رفتوآمد ميكرد. در آخر علي مريوان و دار و دستهاش داوطلبانه تسليم شدند.
#حکایت_خوبان
مگر من از اجدادم بالاتر هستم؟
اواخر عمرشان که در بیمارستان بستری بودند، باوجود ضعف شدید جسمی، کاملاً از اوضاعواحوال اجتماع باخبر بودند. یک روز تنها در خدمتشان بودم و خواستم عرض کنم: چطور مردم... ولی هنوز جملهام را نگفته بودم که ایشان فرمودند: «مگر من از اجدادم بالاتر هستم؟» ...
#امام_خامنه_ای
جهاد نخست جوانان، پرورش نهال امید
امّا پیش از همهچیز، نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیتهای عینی است...
📚نام کتاب:"استخوان خوک و دست های جذامی"
🖋نویسنده: مصطفی مستور
📑انتشارات: چشمه
📖توضیحات:
داستان آدم هایی است که هر اندازه به هم نزدیک باشند، باز از هم دوراند. این رمان به عنوان بهترین رمان سال ۱۳۸۳انتخاب شد و جایزه ادبی اصفهان را نصیب خود کرد.
این داستان بلند یا رمان کوتاه، برش هایی از زندگی ساکنین ۷ واحد از آپارتمان های برجی در تهران است. ساکنین این هفت واحد هر کدام درگیری ها و دغدغه های خود را دارند و طبیعتاً با یکدیگر بیگانه اند و فقط به صورت فیزیکی در نزدیکی یکدیگر زندگی می کنند.
کتاب حاضر به یقین یکی از بارزترین نمونه های ادبیات روشنفکران دینی در دوره ی حاضر است. ادبیاتی که مخاطب خود را درست انتخاب کرده و بستر های اجتماعی را به درستی شناخته است. ادبیاتی که زبان حقیقی روایت را می شناسد و جان مایه و محتوی را نیز به فراموشی نسپرده. از اندیشه های همین جامعه برخاسته و جایگاه حقیقی اش را نیز در همین جامعه پیدا خواهد کرد.
لینک خرید کتاب:
http://yon.ir/WdMWw
📗📘📙