eitaa logo
مجمع تربیت کودک و نوجوان استان البرز
427 دنبال‌کننده
375 عکس
130 ویدیو
4 فایل
#جبهه_فرهنگی_انقلاب_اسلامی_استان_البرز مجمع تربیت کودک و نوجوان البرز محلی برای نشر و ترویج فعالیتهای تربیتی در عرصه های زیر #مهد_کودک #پیش_دبستان #دبستان #مدرسه #مسجد #هییت #کانون علاقه مندان را دعوت کنید 👈 09354108493 ادمین @tarbiyat_alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆👆رفتار های فوق، فضای تحرک و زمینه ی مانور طفل را زیاد و کم میکند. هرکدام تند تر و تحقیر آمیز تر باشد، فضای تنگ تر و استخفاف آمیز تری به او می دهد و هرکدام فرصت تحرک و تجربه ی بیشتری به طفل بدهد، زمینه ی ورزش فکری و بدنی بیشتری به طفل داده است. 🔶🔸برگرفته از کتاب 🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 http://eitaa.com/tarbiyat_mehvar
دکتر علی حائری فرزند از خاطراتشان با پدر عزیزشان میگویند که بسیار دلنشین و زیباست و برای والدین عزیز و دغدغه مند خواندن این خاطره ها توصیه میشود. پست بعد را از دست ندهید 😊 با ما همراه باشید 🌹 🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 http://eitaa.com/tarbiyat_mehvar
نماز ها را می‌خواندم نمی‌دانم از کی قبل از مدرسه یا بعد از آن نمی‌دانم اما این بار که حدود ده یازده سال داشتم حس عجیبی مرا ترغیب به نماز جماعت با پدر می‌کرد بدون ترغیب و تشویق هیچ کس پدر برای نماز صبح که بیدارم کرد وضو گرفتم و به ایشان اقتدا کردم نماز که تمام شد نیم نگاهی به من انداخت گفت علی بابا کی به تو گفته به من اقتدا کنی؟! گفتم هیچ کس خودم تصمیم گرفتم گفت چرا تنها فرادا مثل قبل نخواندی گفتم برای آنکه شما زیبا تر از من نماز می‌خوانید و خدا عبادت شما را بیشتر میپسندد گویی انتظار چنین پاسخی را نداشت برقی چشمم زد گفت بیا سرم را بوسید و به سینه اش چسباند و گفت هر دو پاسخت مرا خوشحال کرد اول آنکه تقلید نکردی و خودت تصمیم گرفتی و دوم آنکه برای تصمیمت استدلال داشتی و حالا من به تو بگم همه نماز ها را تا آنجا که ممکن باشد با تو خواهم خواند شاید سالی از این صبح گذشته بود نوعا برای نماز صبح این جماعت مهیا می‌ شد ظهر ها بعضا در دفتر یا جای دیگر و گاه گداری هم برای نماز عشاء بگذریم یک روز صبح که شب را دیر هنگام به خواب رفته بودم برای نماز صبح صدایم کردند بیدار شدم ایشان پس از آنکه مرا صدا کردند تکبیر نماز را گفتند وارد نماز شدند تا به رکوع برسند صدایشان را می‌شنیدم صدا را در رکوع کمی بلند کردند که من به نماز برسم یک یا الله بلند گفتم به خواب رفتم در عالم خواب وضو گرفتم به نماز پدر اقتدا کردم... نمی‌دانم چقدر وقت در خواب بودم شاید نیم ساعت کمتر یا بیشتر با صدای لرزان پدر که هنوز در رکوع بود سبحان الله می گفت از خواب بیدار شدم وقتی هوشیار شدم بسرعت وضو گرفته نگرفته اقتدا کردم وقتی از رکوع بزحمت برخواستند و بسختی کمر راست کردند معلوم بود فشار زیادی را متحمل شدند نماز تمام شد دستشان را بوسیدم گفتم چرا اینقدر منتظر من شدید گفتند من به تو قول داده بودم تا امکانش باشد نماز هایم را با تو می‌خوانم لذت همراهی تو در نماز از زحمت رکوع طولانی بیشتر است باباجان... بدون آنکه مستقیما اشاره ای کرده باشند با تمام وجود احساس کردم ارزش نماز و جماعت را مهرش به فرزند خردش که می‌خواهد متعبد بار بیاید... @dralihaeri 🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 http://eitaa.com/tarbiyat_mehvar