#دلنوشته
#یک_مادر
#با_خدا
این روزهایم را از من میپذیری ؟
میپذیری اگر در ماه مهمانی ات ، به خاطر وظیفه ی تأمین غذای بنده ی کوچکت ، همراه تشنگی و گرسنگی روزه دارانت نیستم ؟
می پذیری نماز شب هایم را که به جای ۳۰۰ بار العفو ، ۱۳۰۰ بار پیش پیش لا لا می گویم ؟
از من میپذیری اگر به جای سجده ی شکر بعد از نماز هایم ، برای پسر کوچکم اسب می شوم و با چادر گل گلیم دور خانه میچرخم و میخندم ؟
میپذیری اگر گاهی تعقیبات نماز صبحم به جای تسبیح و حمد تو ، در خواب خستگی شب بیداری ها میگذرد ؟
میدانم خیلی وقت ها مقصر منم که نمی توانم به خوبی جمع کنم بینشان را ،
اما یقین دارم که تو میپذیری ...
حسرت دعاهای نخوانده را ، زیارت های نرفته را ، روزه های نگرفته را ، سحر های خفته را ،
میدانم میپذیری ...
فطرت را تو آفریدی ،
و فطرت من می گوید « مادر شو ! مادری کن »
مادری نور عشقی است که تو از نور خودت در سینه ی من به ودیعه گذاشتی ...
محبت ، بخشش ، پرورش ، تربیت ، تغذیه ، تأمین ، مدد ، عطوفت ، خیرخواهی ، آغوش همیشه باز ، دست همیشه گرم ...
اینها که ویژگی های توست !
اصلا ،
مادری ، خود تویی ..
@tarbiyatesheie
مهم نیست اگه حال مناجات و عبادت نداری عزیزم...
بشین با زبون خودت...همونطور که قربون صدقه بچه هات میری ...قربون آقا برو...
بگو آقا یه امشب میخوام قبل اینکه خواسته هامو ،آرزوهامو بگم ...یه کم قربونت برم...
بگم الهی بمیرم که هزار ساله به خاطر من سرگردان شدی...
الهی بمیرم که تنهایی...الهی بمیرم برات که اگه هیچکاری هم برای ظهورت نکردم یه دعای فرج رو هم ازت دریغ کردم...
بهش بگو ...مولای من...سیدی...کاش می شد یه روز در خونه مو بزنی...بگی دخترم اومدم بهت سر بزنم...یه چای داغ مهمونم میکنی؟
منم برم داغ ترین و خوش رنگ ترین چای عمرم رو بریزم...بیام جلوتون بشینم...با عشق نگاتون کنم و بگم آقا چسبید بهتون🥲
هعی...
حالا که فکر می کنم من چقدر حرف ناگفته دارم که نگفتم بهتون....چقدر کم فداتون شدم...
کاش یادم نره از این به بعد هر روز یه بارم که شده قربون اون قد و بالای حیدری و صورت ماه فاطمی تون برم❤️
#دلنوشته
#از_دختر_به_پدر
https://eitaa.com/tarbiyatesheie