eitaa logo
طریق عرفان
3.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
835 ویدیو
30 فایل
💐مراحل ومطالب عرفانی به صورت موضوع بندی💐 📚ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی📚 ✅ فهرست مطالب eitaa.com/tareagheerfan/10012 📲 طریق عرفان در دیگر پیام‌رسان ها zil.ink/tareagheerfan2 🟧 مسئول کانال @Sayyed_mahdi1214 🟧 ادمین تبادل @MahdiZolfaghary1371
مشاهده در ایتا
دانلود
? 💠حاج آقا رحيم ارباب كه پيوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند كاشي بود نقل مي كنند كه :«يك روز عصر آخوند به من فرمود :آقا رحيم ،امشب براي غذا بي ميل نيستم كه بادمجان بخورم،و اين از نوادر بود كه آخوند ميل به غذاي پختني كرده بود،چون معمولا به غذاي ساده اكتفا مي نمود. من رفتم مقداري بادمجان خريدم و آنها را آماده كردم كه در پستوي حجره آنها را سرخ و مهيا نمايم. كم كم مغرب شد و آخوند به نماز ايستاد،حالتي پيدا كرد كه گفتني نيست.آنچنان با خدا مناجات مي كرد كه تمام درختان مدرسه با او همنوا شده و مي خوانند:«سبوح قدوس رب الملائكه و الروح». غرق در عوالمي بود كه گويا در زمين نبود و حضور مرا در آن مكان به كلي از ياد برده بود.من مات و متحير و مبهوت آن صحنه ملكوتي بودم كه ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم در حالي كه دودي غليظ تمام حجره را فرا گرفته بود و در آن عالم حيرت بادمجانها همه در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون آنكه چيزي از آن حال و جذبه به روي خود بياورد فرمود:آقا رحيم بادمجان سوخت؟طوري نيست امشب هم حاضري خودمان را مي خوريم.» @tareagheerfan
? 💠حاج آقا رحيم ارباب كه پيوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند كاشي بود نقل مي كنند كه :«يك روز عصر آخوند به من فرمود :آقا رحيم ،امشب براي غذا بي ميل نيستم كه بادمجان بخورم،و اين از نوادر بود كه آخوند ميل به غذاي پختني كرده بود،چون معمولا به غذاي ساده اكتفا مي نمود. من رفتم مقداري بادمجان خريدم و آنها را آماده كردم كه در پستوي حجره آنها را سرخ و مهيا نمايم. كم كم مغرب شد و آخوند به نماز ايستاد،حالتي پيدا كرد كه گفتني نيست.آنچنان با خدا مناجات مي كرد كه تمام درختان مدرسه با او همنوا شده و مي خوانند:«سبوح قدوس رب الملائكه و الروح». غرق در عوالمي بود كه گويا در زمين نبود و حضور مرا در آن مكان به كلي از ياد برده بود.من مات و متحير و مبهوت آن صحنه ملكوتي بودم كه ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم در حالي كه دودي غليظ تمام حجره را فرا گرفته بود و در آن عالم حيرت بادمجانها همه در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون آنكه چيزي از آن حال و جذبه به روي خود بياورد فرمود:آقا رحيم بادمجان سوخت؟طوري نيست امشب هم حاضري خودمان را مي خوريم.» @tareagheerfan