eitaa logo
طریق عرفان
4.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
892 ویدیو
32 فایل
📿 مراحل و مطالب عرفانی به صورت موضوع بندی 📌انتشار مطالب تحریر کانال فقط با لینک 🗂 فهرست مطالب eitaa.com/tareagheerfan/11223 📲 طریق عرفان در دیگر پیامرسان ها zil.ink/tareagheerfan2 🟢 مسئول کانال @Sayyed_mahdi_h 🟢 ادمین تبادل @MahdiZolfaghary1371
مشاهده در ایتا
دانلود
طریق عرفان
⚡️هرچه گفتن و شنیدیم فقط گفتن بوده، درک و فهمش و تلقی مفاهیم توحیدی یه چیزهای گفتنی نیست، وجدانیه به
⚡️⚡️اجمالا هدف رسیدن به لقاء است، رسیدن به توحیده، فکر هم نکن بازیچه است، قرآن میفرماید همین ها که ایمان آوردن همینا بیشترشون مشرک اند، یعنی چه؟ یعنی بت پرستند؟ نه ،بت پرست که نیستن، همین ها یک دید اصالی و یک دید حقیقی به غیر خدا دارند، یعنی غیر خدا را هم می بینند ... حالا راه نجات چیه ؟راهش اخلاصه، راه اخلاص چیه ?محبته، راه محبت چیه? تهذیب، اگر فرصت بشه ان شاءالله در موردش صحبت میکنیم، لکن میخوام این رو بگم این تکلیف معلوم شد انسانی که کمال طلبه، میخواد همیشه اون نداشته ها رو به دست بیاره با توضیحاتی که دادیم، حالا کمال حقیقی چیه؟ در این هست که انسان عین کمال را به دست بیاورد. بهش میگن لقاء، بهش میگن رسیدن به مقام توحید، توحید یعنی چه؟ یه اقسام زیادی برا توحید گفتن هم تو عرفان گفتن هم تو عقاید گفتن هم تو اخلاق گفتن تو فلسفه گفتن، براش برهان آوردن، دلایل آوردن ، جای اینها تو کلاس عقایدِه، ولیکن اساس تمام توحید ها چه در توحیدِ بحث کلامی چه در بحث توحید عرفانی سه تاست این خوب تو ذهنتون باشه ،بعد می بینید که چرا اینقدر ماها ناقصیم چرا اینقدر ماها تشتت افکار داریم? تَشَتُّت شخصیت ها داریم ؟ریخت پاشیدگی شخصیتی داریم ؟ چون به اون توحید به اون وحدتِ نرسیدیم. اونوقت می بینی هشتاد سال هفتاد سال نود سال صد سال از عمر یه نفر میره لکن این مفهوم براش مکشوف نشده نمازم میخونه روزه هم میگیره لکن این حقیقت توحید براش واضح نشده کسی که به توحید نرسیده خیلی پرو پخشه، تکثر خیلی داره چون مبتلا به عالم کثراته، این همیشه بدبخته این همیشه بیچاره است اگه تمام دنیا رو هم یه لقمه کنن بهش بدن بازم می خواد، همه چیز را می بیند جز حقیقت را... 🪴ادامه دارد...(۳۳) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️⚡️اجمالا هدف رسیدن به لقاء است، رسیدن به توحیده، فکر هم نکن بازیچه است، قرآن میفرماید همین ها که ا
⚡️در این تخت فولاد ما که مرحوم حاج حسنعلی نخودکی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف فرمود بعد از وادی السلام زمینی برای تربیت نفوس مثل تخت فولاد نیست تو این تخت فولاد انسان های عجیبی زندگی کردند و از دنیا رفتن و ریاضت کشیدن و بندگی خدا کردن، الانم قبورشون اونجاست که این قبور این ها مرحوم آقای حداد رحمت الله علیه وقتی از کربلا اومدن ایران اومدن اصفهان برای زیارت تخت فولاد و دیدنِ مرحومه مغفوره بانو مجتهده امین رحمة الله علیها، اومدن اصفهان به این دو منظور، وقتی که اومده بودن اصفهان فرموده بودند فضای اصفهان فضای معنوی اصفهان را قبور اولیاء صاف نگه داشته خب خیلی بزرگانی در این تخته فولاد دفنن که ناشناختن مثل مرحوم نجفی یا دیگرانی که مرحوم شیخ علی مقدادی پدر مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی و همینهایی که اگه بخوام الان براتون بگم خدا می دونه چقدر بزرگان تو این تخت فولاد دفنن که قبراشون بعضیا ناشناخته اند، انسان خوبه لااقل زندگی نامه ی این ها رو مطالعه کنه ببینه کیا بودن این ها . یکی از کسانی که در تخته پولاد دفنه مرحوم سیدالعرفا علامه سید ابوالقاسم حسینی میر فندرسکی مال شهر فندرسک شمال بوده ایشون همزمان بوده با شیخ بهایی و میر داماد و این بزرگان اینجوری و جالبه که بدونید شیخ بهایی و میرداماد و چه بسا پدر علامه مجلسی که از اولیا خدا بوده و ملاصدرا و اینا همه که تو این زمان بودن ملا محسن فیض کاشانی و فیاض لاهیجی و ملا عبدالرزاق . اینا آدم های خیلی بزرگ علمی و فلسفی بودن تماما تقریبا تماما در برابر میر فندرسکی زانوی ادب می زدن خیلی انسان بزرگ و عجیبی بوده ایشون یه شعری داره که دو سه بیتش رو سر قبرش هم تو همون تکیه میر نوشتن یه شعر خیلی طولانیه که من دو سه بیتش رو براتون بخونم که حقیقت عالم هستی که شما دارید نگاه می کنید فقط یکیست... میگه چرخ با این اختران نقض و خوش و زیباستی/ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی/ صورت زیرین اگر با نردبان معرفت/ بر رود بالا همان با اصل خود یک تاستی این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری/ گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی/ تا میاد جلوتر میگه این عالمی که شما داریدنگاه می کنید این تکثرات که دارید نگاه می کنید این ها تمام جلوه یک حقیقته بعد میگه مثل چیه؟ مثل آفتابیه که تو این خونه میبینی یه آفتاب تابیده تو اون خونه، میری یکی تو کوچه، میری یکی اون ور ولی وقتی نگاه می کنی خورشید چند تاست؟ یکیه، خورشید واحده ولی هزاران تجلی روی زمین دارد میگه این حسن و حسین و تقی و نقی و انسان ها این کتاب و دفتر و خانه و زمین و نمی دونم آب و کوه و دشت و دریا و آسمان و کرات و اینا یعنی تمام جلوه های اون خورشید واحده که تابیده از این طرف 🪴ادامه دارد...(۳۴) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️در این تخت فولاد ما که مرحوم حاج حسنعلی نخودکی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف فرمود بعد از وادی ا
⚡️عرض شد که برای رسیدن به نتیجه در هر مطلبی انسان بایستی چهار مسئله را حل کند یکی هدف شناسی دو ظرفیت شناسی سه وظیفه شناسی و چهارم آفات و موانع شناسی است ظرفیت انسان متناسب با اون هدفی است که برای او خلق شده یعنی این خلقت ما هدف دار هست و همچنانی که عرض کردم نه اینکه خدای تبارک تعالی هدفی از خلقت ما داشته باشد چون اگر گفتید هدف خلقت ما برای خدا چیست یعنی خدا را محتاج کردید یه چیزی نداشت یه کاری کرد تا به هدفی برسد خب این اشتباهه، لکن چون خدای تبارک و تعالی حکیم است و کار عبث نمی کنه در ذات و جبلّت این خلقت یک هدفی نهفته است او را به کاری و به دلیلی خلق کردند، اگر هم خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید می فرماید که وما خلقت الجن والانس الا لیعدون ما نیافریدیم جن و انس را مگر اینکه عبادت کنند یا به عبارت بهتر به مقام عبودیت برسند یعنی هدف از خلقت اونها و کمال خلقت اون ها این هست، ببینید نتیجه ی مطلوب که از هر مقدمه ای به دست می آید این کمال اون مطلبه (خوب توجه کنید) مثلاً کمال خلقت گندم در این هست که کاشته بشود در این طریقِ کاشته شدن و برداشت شدن از بین نرود تبدیل به آرد شود تبدیل به نان شود بعد مومنی او را بخورد قدرت پیدا کند ذکر خدا بگه این میشه کمال گندم، یعنی هدف از خلقتش این بوده هدف از خلقت گندم این بوده که قوت انسان بشود خب این اگر آمد و وسط راه به این نتیجه نرسید به قول معروف میگن این چی شده حرام شد از بین رفت به نتیجه نرسید خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید می فرماید که هدف از خلقت شما عبادت هست عبودیت هست رسیدن به مقام عبودیت است یعنی اگر شما به این مقام نرسیدید اگر به این کمال نرسیدید کمال انسان در هدفی است که برای اون خلق شده اگه به اینجا نرسیدید ناقص بودید نارس بودید کال از دنیا رفتید، شما به اون هدف نرسیدید حروم شدید. با این اوصاف وقتی انسان نگاه میکنه میبینه خیلی هامون حروم میشیم دیگه خیلی هامون تو دنیا زندگی می کنیم ولی به مقام عبودیت نمی رسیم کی به مقام عبودیت و مقام بندگی محضه میرسه؟ کسی که به مقام توحید رسیده یعنی این همانی داره رسیدن به عبودیت محض و مطلق همون رسیدن به توحید خدای تبارک و تعالی است و همون معرفت خداست و همون لقاء خداست که خب این ها انسان وقتی به لقاء او رسید انسان وقتی به وصال او رسید یک ثمره اش و در واقع دوباره این همانی داره میشه فنا، نابود شدن یعنی گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را این در آتش افتادن همان و سوختن همان، دو چیز جدایی از هم نیست پس وقتی میگیم رسیدن به مقام عبودیت یعنی بندگی خدای تبارک و تعالی یعنی رسیدن به توحید خدا توحید خدا هم اشاره کردیم که در این عالم هستی ما این را متوجه بشیم که تمام مخلوقات و موجودات با هر چه خوبی که دارن همه تجلی وجود خدا هستند یک ذات بی انتها یک وجود بی نهایت در این عالم بیشتر نیست و مابقی موجودات پرتوی از وجود او هستند تجلی وجود او هستند تابش وجود او هستند 🪴ادامه دارد...(۳۵) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️عرض شد که برای رسیدن به نتیجه در هر مطلبی انسان بایستی چهار مسئله را حل کند یکی هدف شناسی دو ظرفیت
⚡️خب این عبودیت و این توحید یعنی چه؟ گفتم که یعنی انسان در سه مرحله و در سه حیطه متوجه این مطلب بشود که غیر او حقیقتی وجود ندارد ۱_ توحید ذات که در موردش صحبت کردیم که تمام عالم هستی پرتویی از وجود اوست اگر انسان گفت من هستم او هم هست خودش را در کنار او قرار داد به این نحوی که وجودی مستقل برای خودش قائل شد این مشرکه هر چند نمازم بخونه، لکن نه شرکی که بگیم کافره، این نه این اون شرکیه که ماها تقریبا هممون بهش مبتلا هستیم، به ما نگفتن دکتر نرید دارو نخورید که خوب بشید به ما گفتند دکتر بروید دارو هم بخورید ولی این را بدانید که این دکتر و این دارو وجودی از خودشون ندارن اگر کسی هست که میخواد شفا بده اون اوست شفا از اوست این دکتر و این دارو تجلی علم و قدرت اوست اگه کسی گفت که بله ما رفتیم و دارو خوردیم و دکتره خوب بود و ببین اینقدر همه میگن خدا خدا خدا ما چقدر دعا کردیم خوب نشدیم تا نرفتیم دکتر دارو نخوردیم خوب نشدیم. این مشرکه، شرک یعنی چه؟ یعنی همین، میگه انقدر دعا کردم و نشد، بله خب کی به تو گفته بود وقتی که مریض شدی دعا بکنی فقط؟ وقتی مریض شدی خدای تبارک و تعالی مجرای شفای تو را علاوه بر دعا دوا هم قرار داده به دنبال دوا هم باید بری، کی به تو گفته بود بنشین تو خونه دعا کن بعد بگی من دعا کردم نشد؟ اگر شفایی در قرصی در شربتی در دارویی هست اگر علمی در پزشکی در دکتری هست تو باید این رو بدونی که این تجلی علم اوست این تجلی قدرت اوست این رو باید ببینی برا همین گاهی اوقات نگاه میکنی یه بنده خدا میلیارد میلیارد خرج دوا و درمان و دکتر میکنه خوب نمیشه، خب اگه مستقل بود چرا خوب نمیشه؟ اگه این اثر حقیقی داشت چرا خوب نمیشه؟ و چرا گاهی اوقات همون که میلیارد میلیارد خرج کرد (من نمی خوام اسباب را زیر سوال ببرم) ولی چرا گاهی اوقات با یک دعا با یه توسل با یه کرامت با یه معجزه خوب میشه مگه نشنیدید و ندیدید که اهل بیت علیهم السلام چقدر بیماری های صعب العلاج و لاعلاج را شفا دادن، این به این معنی نیست که برید در بیمارستان و در داروخونه رو ببندین همه برید پشت پنجره فولاد بست بشینید که خوب بشید، خیر این پنجره فولاد که شما اونجا نگاه میکنی تجلی قدرت اوست این داروخونه یا بیمارستان هم تجلی قدرت اوست اگر به دید الهی نگاه بکنی اینجا با اونجا فرقی نداره چه فرقی می کنه، برا تقریب به ذهن یک مثالی زدند حالا من نمی دونم این مثال حقیقت داشته که بعید نیست حقیقت داشته باشه بالاتر از این ها اتفاق افتاده یا اینکه نه، گفتن که ما مطلب رو بفهمیم یه بنده خدای نابینایی شنید که یه نفر می خواد بره مشهد امام رضا علیه السلام گفت آقا وقتی رفتی مشهد یادت نره یه مشت خاک از حرم امام رضا علیه السلام بردار بیار من بکشم به این چشمام شفا پیدا کنم، این اعتقادش به کی بود به امام رضا علیه السلام بود، بابا خاک همینجا رو بکش به چشمت خوب میشیا اگه بنا به خوب شدنه، (خیلی ها همین حرفا رو می زنن) خاک اینجا با اونجا چه فرقی می کنه اون نقره و طلا که دور حرم امام رضا گرفتن کیلو کیلوش تو بازار زرگر ها هست، نیست؟ این نمی فهمه که ما که بند طلا و نقره و خاک و سنگ و گل نیستیم که، ما بند اون اعتقادیم این جا خانه ی امام رضاست خانه هر کسی نیست خونه امام رضاست این منتسب به اوست خب این رفت مشهد و آمد و خب خیلی طول می کشیده قبلا برن و بیان و با اون سختی ها چقدر تو راه بمیرن و چقدرشون برنگردند،این بنده خدا اومد جمعیت اومدن استقبالش بریم مشهدی رو استقبال کنیم، همه اهل آبادی اومدن استقبال زیارت قبولی می گفتن این کور هم اومد تا این بنده خدا اومد نزدیک این یادش اومد که این گفته یه مشت خاک از حرم امام رضا برا من بیار، گفت حالا چیکار کنم یادم رفت، همین که این کوره اومد دست و رو بوسی کرد خب این کوره نمی بینه دستش رو گذاشت رو زمین یه مشت خاک برداشت کوره اومد گفت آقا الوعده وفا از حرم امام رضا خاک برای من آوردی؟ گفت بله مگه می شه یادم بره؟ گفت بده بهم ، اینم همون خاک ها رو که بغل پای خود همین کوره برداشته بود برداشت ریخت تو مشتش گفت این خاک حرم امام رضا علیه السلامه، این شروع کرد زار زار گریه کردن یا امام رضا منو شفا بده خاک رو کشید چشمش یه دفعه دید همه جا را می بیند عجب همه جا را می بیند گفت آقا دستت درد نکنه قربون امام رضا برم یه ولوله ای شد سر و صدایی شد، دیدن این بیشتر از اون کورِ گریه میکنه 🪴ادامه دارد....(۳۶) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️خب این عبودیت و این توحید یعنی چه؟ گفتم که یعنی انسان در سه مرحله و در سه حیطه متوجه این مطلب بشود
⚡️گفتند چرا اینقدر گریه می کنی؟ گفت بنده خدا، تو این سفر طولانی من یادم رفت خاک بیارم گفت خاک از کجا آوردی؟ گفت از بغل پای خودت برداشتم ، گفت ببین خاک که شفا نداد امام رضاعلیه السلام شفا داد خاک اینجا با اونجا فرقی نداشت مهم این بود که بند دلت بند امام رضا بشه من این خاک را به نیت امام رضا به چشمم کشیدم 🔰 یه نفری میگفت که بنده خدایی می خواست بره مشهد، من بهش گفتم رفتی مشهد یه سلامم از جانب ما به امام رضا بده گفت همون شب خواب دیدم که امام رضا علیه السلام تو خواب گفت سلامت به ما رسید وقتی که اومد رفتم دیدنش گفتم دستت درد نکنه که سلام ما رو رسوندی، امام رضاعلیه السلام آمد به خواب ما گفت سلامت رسید، گفت فلانی با عرض معذرت من اصلا یادم رفته بود، تو یادم نبودی حالا که دیدمت یادم افتاد. همینطوره اگه گفتی خاک شفا داد حرم شفا داد نمی دونم دکتر شفا داد دارو شفا داد تمامش میشه شرک، ما مشرکیم حضرت ابراهیم تو قرآن چیه میگه می دونی خدای من کیه اونه که مریضم می کنه اونه که شفا میده اونی که وقتی تشنه شدم سیرابم میکنه وقتی گرسنه شدم سیرم میکنه تو نان می بینی تو آب می بینی تو دارو می بینی درمان می بینی من صاحب اثر را می بینم، 🌱مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی ایشون یک کرامتی خدا بهش عنایت کرده بود که کمتر عارفی اینقدر کرامت داشت یعنی استاد ما می فرمود خودش از خدا خواسته بود خدایا من بعد این زحمات و این ها از تو می خواهم که گره از کار مردم باز کنم یعنی خودش از خدا خواسته بود که یکی از مزدایی که حالا اگه خدا عنایت کنه اثرایی که بهش میده اینه که تو دنیا بتونه گره کار مردم باز کنه گفت می رفتن مشهد بیمار رو نمی تونستن ببرن مرحوم حاج حسنعلی اونجا دم صحن گاهی وقتا نشسته بود مردم دورش صف می کشیدند و عرض حاجت می کردند که مصلحت بود که جواب بده جواب می داد گاهی اوقات می آمدند می گفتند ما مریض داریم دعا کن گفته بود دعا می کنم ولی این تکه نبات رو بخور مریضتون خوب میشه،گفتند مریض ما اصفهانه گفته بود تو اینجا بخور اون اونجا خوب میشه. این میگه من تکه نبات رو خوردم تاریخو تو ذهنم نگه داشتم اومدم اصفهان گفتم فلانی که حالا نمی دونم بچه اش بوده زنش بوده کیش بوده نمی دونم اومدم گفتم خوب شدی؟ گفته بود فلان روز حالش خوب نبود یه دفعه خوب شد نگاه کرده بود همون روز که این نبات رو اونجا خورده این خوب شده، خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله گلایری که تو حرم امام رضا علیه السلام نماز می خوند ایشون تعریف کرد گفت پدرم گفت که بیا بریم عیادت یه مریض، با هم رفتیم عیادت دیدم یه بنده خدای پیرمرد محاسن تراشیده کراوات زده رو تخت خوابیده،گفتم پدر من با این جور آدما رفت و آمد نداشت تعجب کردم گفت پدرم مثل اینکه فهمید من تعجب کردم گفت که آقا اگه میشه داستانتون رو برا پسر من تعریف کنید گفت این پیرمرد که رو تخت خوابیده بود گفت که من یه فرزندی داشتم بچه ام بیمار شد این دیگه به هیچ وجهی ایران نتونستن درمانش کنن رفتیم خارج، اونجا هم نتونستن و جوابمون کردن و اومدیم ایران خانمم گفت آقا بچه رو بردار بریم حرم امام رضا علیه السلام گفتم زن این خرافات چیه بردیم پیش دکترای اروپا خوب نشده تو می خوای بری با این سنگ و چوب و آهنا بچه شفا پیدا کنه گفت نه اگه یه مو از سر بچه ام کم شد تقصیر توعه، بیا بچه رو ببریم حرم امام رضا علیه السلام گفتم که میام ولی من نه خدا قبول دارم نه امام رضا 🪴ادامه دارد....(37) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️گفتند چرا اینقدر گریه می کنی؟ گفت بنده خدا، تو این سفر طولانی من یادم رفت خاک بیارم گفت خاک از کجا
⚡️ولی برای اینکه بعدا نگی تو نزاشتی ببریمش وگرنه نمی مرد، بریم مشهد ولی من تو حرم نمیام، اعتقادی به این چیزا ندارم گفت خانمم بچه را گرفت با حالت اضطرار به بغلش رفت حرم امام رضا علیه السلام گفت نگاه کردم دیدم یه پیرمرد چروکیده ی در هم کوبیده ی لاغر نشسته دم حرم مردم صف کشیدن هر کی میاد اینجا یه تیکه نبات میده به این، گفتم خب خوب دکانی شده برای اینها، اگه امام رضا شفا میده پس دیگه پیش این آخوند پیرمرد اومدین چیکار؟ این رو تو دلم می گفتم گفت یه دفعه دیدم این پیرمرد یه نگاهی کرد به من با دستش اشاره کرد بیا اینجا گفتم چیکار داری پول میخای؟ گفت نه بیا اینجا، رفتم نزدیک گفت بچه ات مریضه؟ گفتم بله خانمم برده تو حرم گفت یه قول به من بده یک قول بهت بدم، گفتم آقا ولمون کن گفت میخوای بچه ات خوب شه یا نه؟ گفتم خب گفت یه قول به من بده یه قول بهت میدم! من ضمانت می کنم امام رضا علیه السلام بچه ات رو شفا بده تو هم ضمانت کن اگه امام رضا بچه ات رو شفا داد نماز اول وقتت ترک نشه، گفتم بنده خدا من نه خدا قبول دارم نه امام رضا تو میگی نماز؟ تازه نماز اول وقت؟ میگی بچه رو شفا بده نماز خون شو منم گفتم باشه بچه خوب بشه منم نماز اول وقت می خونم گفت یادت نره ها!! گفتم باشه، یه دفعه دیدم خانمم بچه رو بغل گرفته میدوه جمعیت هم دنبال خانومم تمام لباس های بچه رو تکه تکه کردن، خانمم جیغ می زنه گریه میکنه و فرار میکنه گفت رسید به من گفتم چخبر شد؟ گفت نمی دونم یه دفعه تو حرم امام رضاعلیه السلام بچه خوب شد مثل اینکه هیچیش نبوده گفت بچه رو بغل کردم اومدم بیرون این پیرمرد اشاره کرد گفت قولت یادت نره ما به قولمون عمل کردیم تو هم به قولت عمل کن گفت دیگه وقتی این اتفاق افتاد همه چی حل شد هم خدا حل شد هم امام رضا حل شد نماز حل شد همه چی حل شد گفتم چشم گفتم خوبه اسمش رو بپرسم ببینم این پیرمرد کیه؟ گفتند مگه این رو نمی شناسیش؟ گفتم من با آخوند سرکار نداشتم با امام رضا سر وکار نداشتم با این چیزا اینا همه رو خرافات می دونستم، گفتن این آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانیه، به هر حال گذشت و ما نمازخون شدیم نماز اول وقت هر کجا بودم موذن می گفت الله اکبر منم میگفتم الله اکبر، همکارام رفتن پیش رضاشاه از من سعایت کردند که آقا این تو این سازمان تلگراف دزدی میکنه، رضا شاه گفته بود خودم میام بازدید می کنم گفت ما ایستادیم و همه به صف ایستاده بودند که شاه بیاد از این طرح بازدید بکنه نیومد نیومد نیومد نگاه به خورشید کردم وسط آسمان دیدم ظهر شد تا ظهر شد دیدم جیپ رضا شاه هم داره با ماشینای دیگه میاد، چه خاکی تو سرم کنم، چجوری نماز بخونم اینم که با نماز و اینا کار نداره دیگه بدبخت میشم، گفتم که من به شیخ قول دادم سر قولم میمونم، اون که بچه شفا داد خودش کارو درست می کنه، تا ظهر شد نگاه کردم گفتم الله اکبر نمازم رو شروع کردم بخونم ، رضاشاه میگن همیشه هم یه چوبی مثل اینکه دستش بوده بوده، اومد از ماشین پایین و گفت مهندس کجاست؟ گفتن نماز میخونه، شروع کرد فحش های نامناسب بد دادن پدرسوخته ها فلان فلان آقا چرا اینقدر فحش میدی؟ گفت بی شرف ها به من گفتن این دزدی می کنه، کسی که از رضاشاه نترسد و سر قولش با خدا بره نماز بخونه و به خدا نارو نزنه به رضا شاه نارو نمی زند، گفت من نماز می خوندم سایه افتاد اونجا که وایستادم نماز بخونم می لرزیدم، این برگشت سوار جیپش شد و رفت و پدر اونا که پشت سر من حرف زده بودن رو درآورد 🪴ادامه دارد..(۳۸) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️ولی برای اینکه بعدا نگی تو نزاشتی ببریمش وگرنه نمی مرد، بریم مشهد ولی من تو حرم نمیام، اعتقادی به
⚡️ببین عزیز من اگه با خدا باشی همه چیز درست میشه، خدا به دل مادر موسی انداخت بچه رو بذار تو صندوق بنداز تو رودخونه، بچه رو گذاشت تو صندوق چون بچه ها رو می کشتن دیگه،به خواهرش گفتن که دنبال آب برو ببین این صندوق رو آب کجا می بره؟ نگاه کرد گفت مادر خاک به سرمون شد گفت چی شد؟ گفت صندوقچه را آب برد تو کاخ فرعون، حالا فرعون با حضرت آسیه سلام الله علیها کنار آب ایستادن با خدم و حشم نگاه کرد یه چیزی رو آب داره میاره، گفت این رو بگیرید گرفتن آوردن این طرف آوردن، فرعون گفت تو صندوق چیه؟ گفتن یه پسر بچه است، ما که گفتیم همه پسربچه ها را بکشند شاید از ترسشون بچه شون رو انداختن توی آب، آسیه گفت که خب تو می ترسی این دشمنت بشه خب بیا اینو خودمون بزرگش می کنیم وقتی خودمون بزرگش بکنیم سر سفره خودمون باشه که دشمنمون نمیشه منم که بچه دار نمیشم، گفت خب باشه خودمون تربیتش می کنیم، گفت خب حالا کیو بیاریم شیرش بده گفت این همه زن بچه هاشون رو کشتی یکیشون رو بگو بیا این رو شیر بده، اتفاقا پدر حضرت موسی کارگر کاخ فرعون بود دخترش هم اومد اونجا،گفت آیا می خواین شما رو به یه خانواده ای معرفی کنم که بچه شیر بدهند؟ میدونه داداشش بود گفت سراغ داری گفت بله، گفت خیلی خب برو بگو بیا، این مادر موسی اومد مادر و بچه را برداشتن آوردن دستور داد تغذیه حسابی هم بهش دادن تا این بچه قوی بشه، به قول پروین اعتصامی میگه تو فکر کردی بچه رو انداختی رودخونه آب برد ولی، دست حق را دیدی و نشناختی، دست حق را دیدی و نشناختی، ✅تو همه عالم همینجوره، این کشاورزی که گندم می پاشه تو خاک، بعد چند ماه میاد داس دست می گیره گندم رو درو کنه اینجا دست حق را دیدی و نشناختی؟ اون قطره ی آب گندیده، قطره آب منی در رحم هر نگار دٌرّ سخنور شود قدرت پروردگار، اینجام دست حق را دیدی و نشناختی، هرچه نگاه بکنی یار از در و دیوار در تجلی است یا اول الابصار، همه جا پیداست،این آبی که خدا از آسمون جاری می کنه دست حق را دیدی و نشناختی؟آقا این چشمت که می بیند عقلت که کار می کنه زبانت که کار می کنه، در سوره واقعه می فرماید شما کاشتید یا من کاشتم؟ اون قطره گندیده رو شما انسانش کردی یا من کردم؟ اون ابر بارور آبداری که از آسمان می بارد من به بارون امر کردم ببار یا تو امر کردی یا خودش بارید؟ چوب سبز درختی که بعد می خشکه آتیش از دلش در میاد این چوب سبز رو من گفتم آتیش از دلش در بیاد یا تو گفتی؟ یا مثلا یه جا می فرماید آیا شتر رو ندیدی.. و از این دست مثالها، همه قدرت منه تو باید منو ببینی چرا نمیبینی؟ آبی که می خوری من از آسمان نازل کردم،بعد میدونی چی میگه؟ میگه اگه بخوام نمیاد، اگر بخواهم دیگه نمیاد،همش همینه که پروین اعتصامی میگه دست حق را دیدی و نشناختی، همه جا هر چی نگاه می کنی جلوه اوست ما نمی بینیم، وقتی که جان می رسد به گلوگاه و اون موقع شما دارین نگاهش میکنین وقتی که جونش می خواد بالا بیاد اگه می تونید برش گردونید! می تونید؟ نمی تونید، اونجا من خودمو نشون میدم. حالا پرده ها از جلو چشم این میره کنار نگاه میکنه ای داد بیداد یک عمر تو توهم بودم مال من خانه من زندگی من جان من بچه من دست من گوش من آبروی من همه من من من من، او که می دیدیم نبود او نبود او را نمی دیدیم او را نمی دیدیم اگر او را می دیدیم کار حل بود. 🪴ادامه دارد...(39) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️ببین عزیز من اگه با خدا باشی همه چیز درست میشه، خدا به دل مادر موسی انداخت بچه رو بذار تو صندوق ب
⚡️عرض کردیم که هدف خلقت انسان این هست که به این حقیقت هستی، که هستی مطلق فقط اوست و تمام حرکات و سکنات ما باید در طی رسیدن به این حقیقت باشد که این را درک کنیم که بهش میگیم توحید یا لقاء یا وصال، مقام عبودیت مقام توحید اینکه انسان بیابد این حقیقت را که در کل عالم هستی که حالا این رو ما از باب محظوره در الفاظ میگیم در کل عالم هستی، بیابد که یک هستی بیشتر نیست چون انسان نتیجتاً به اینجا میرسه که خودش هم نیست عالم هم نیست هیچ چیز نیست. یا تو قرآن مجید هست که کلُ من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام همه چیز فانی است فقط وجه او باقی می ماند این داره از یه حقیقتی پرده برمی دارد و اون حقیقت اینه که همه چیز نیست و فقط وجه اوست که باقیست حالا وجه او چیه که باقیست حالا این ها حرف داره ما حالا اجمالا دنبال این مطلب نیستیم که بگیم وجه او که باقیست این چیه ولی اجمالاً در این سوره مبارکه الرحمن که واقعا سوره توحیدی عجیبی هم هست چندین مرتبه بعد آیاتش می فرماید فبای آلاء ربکما تکذبان کدام یک از نعمات او را تکذیب می کنید؟ یعنی داره همه را منتسب به او میکنه بعد میگه کدوم نعمتش رو تکذیب میکنی؟ کل من علیها فان فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الکرام همه چیز فانی است و فقط وجه او باقیست یا در آیه دیگه ای که می فرماید کل شیٍ هالک الا وجهه همه چیز نیست هلاک شده، نمیگه هلاک میشه میگه یعنی همین الانم نیست الا وجهه جز وجه خدای تبارک و تعالی یعنی این وجه خدای تبارک وتعالی که شما حالا من اینجا تعبیر کنم شاید تعبیر درستی باشه یعنی اینکه نه که بگم نیست، هست، هر چه هست وجه اوست تجلی اوست، چندین بار هم در قرآن مجید داشت که آیاتش رو خوندم فضل عنهم ما کانوا یفترون این چیزهایی که فکر می کرد حقایق هستند این ها از نظر او گم می شود. 🔰از ما خواستند که برسیم به این مقام و این درک، در همین دنیا هم باید برسیم، اون طرف که همه میرسن اون مزیتی نیست اون طرف همه می بینند که خدای تبارک و تعالی مالک یوم الدین است اون طرف همه می بینن که لا اله الا الله، خب وقتی هم دیدن میگن رب ارجعون خدایا ما رو برگردون، میگه خب حالا قرار بود خودتون ببینید یا حالا اینکه ما نشون دادیم دیگه برگشت نداره که، دیگه اون که باید می دیدید خودتون ما نشون دادیم، شما اصلا آمده بودید این رو ببینید خب ندیدید، اومدید این طرف نشونتون دادیم، حالا چی می خوای برگردی دیگه ببینی؟ متوجه شدید چرا نمیزارن برگردند به دنیا؟ دیگه چی می خوای ببینی دیگه؟ دیدی دیگه. لکن همین وقتش همینجاست و تو همین لحظات عمرمون تو همین افعال و سکنات و حرکاتمون، این ها رو نباید از دست بدیم 🪴ادامه دارد...(۴۰) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️عرض کردیم که هدف خلقت انسان این هست که به این حقیقت هستی، که هستی مطلق فقط اوست و تمام حرکات و سکن
⚡️نکته ای که می خوام حالا تو پرانتز بگم این که:شلوغ پلوغی دنیا گولمون نزنه ما داریم آلوده میشیم به دنیا،و راه نجاتش را جناب وحدت کرمانشاهی الان تو همین شعری که خوندم میگه تا نشویید به می دفتر دانایی را... این حساب کتاب ها که پیش خودتون می کنید تا با مِیِ محبت او نشویید راه به مقصد پیدا نمی کنید! اینایی که نگاه می کنی تو دنیای اینجا خیلی سر و صداها دارن و خیلی تقلاها دارن و خودمونم همینطوریم، دیگه این بازی ها همش به خاطر اینه که ما فکر می کنیم هستیم. انسان باید راستی راستی برسه به اینجا که مستغرق در ذات او بشود . حالا یه نکته ای هم اینجا عرض کنم :اینکه میگم مستغرق در ذات او بشود یعنی این مطلب را درک کند که مستغرق در ذات او هست اینکه خدای تعالی فرمود :من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم خلق کردم تا مرا بشناسند، این معنیش خیلی معنی لطیفیه خیلی معنی بالاییه یعنی نه اینکه موجودات دیگری باشن ها، موجودات دیگری باشن، بخوان منو بشناسن، چون میفرماد خلقت الخلق لِکَی اُعرَف، خلق کردم، خب موجودات دیگرم خودش خلق کرده دیگه خلق کرده تا خودش رو بشناسن، یعنی چی؟ یعنی اینکه با صد هزار جلوه برون آمدی که من/ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار دل هر ذره که بشکافی آفتابیش در میان بینی یعنی چه؟ یعنی این خلقت الخلق لکی اُعرف این خود این معرفت اوست این خلق ها ن اینکه یک سید مهدی را آفرید تا او را بشناسد حالا اگه خودش منو خلق کرده یعنی باید برسی به اینجا که نیستیم که نیستیم که نیستیم وقتی انسان برسه به اینجا که نیست و هر چه هست اوست یک سعه وجودی پیدا می کنه به قول جناب مولوی ظاهرا تو یکی از اشعارش می گه کوزه آبیست که در دریا زدند، آب را ریختن توی دریا خب این آبی که توی این کوزه بود که جایی نرفت هنوز هست ولی الان دیگه کسی بهش نمیگه آب کوزه، بهش می گن دریا العبودیه جوهرة کنهها الربوبیه یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید این شعر رو حتما امشب بخونید این خیلی قشنگ فنا رو گفته وقتی خودتو هیچ دیدی که جایی که او هست من نیستم این قطره باران وقتی خلق شد آمد دریا را دید گفت اگه این آبه پس من نیستم میگه وقتی افتاد در دریا نیستی را دید ،هیچ بودن خودش رو دید ،دریا شد نه تنها دریا شد بلکه افتاد داخل صدفی و دُرّ شاهوار شد، مروارید شد اجمالاً وقتی انسان به اینجا برسه که نیست خب اگر به این رسید که من نیستم خجل شد ،هیچ شد ،بعد به دریا می پیوندد، نمی خوام بگم خدا میشه کسی خدا نمیشه کسی نمیگه این در و دیوار خداست خب میگیم اصلا خدایی که ما می پرستیم شریکی ندارد همه تجلیات اوست، قبلا عرض شد خدمتتون ما سه نوع توحید داریم.ذات.افعال.صفات که تمام توحید های دیگه هم که اومده به اینها برمیگرده ما توحید در محبت هم داریم توحید توکلم داریم ،دهها اقسام توحید داریم اینا همش در توحید افعاله در توحید ذاته و در توحید صفات 🪴ادامه دارد...(۴۱) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️نکته ای که می خوام حالا تو پرانتز بگم این که:شلوغ پلوغی دنیا گولمون نزنه ما داریم آلوده میشیم به د
⚡️یک مثال برای توحید در محبت بزنم مثلا اگه شما یه کسی رو دوست دارید بوسش می کنید، تجلی دوست داشتن چیه؟ بوسیدن. یه موقع این بوسیدن از روی شهوته این جدا شدن از وحدته از توحیده، یه موقع این بوسیدن از روی وحدت و از توحید و از روی محبت خداست این را فرمود هر پدری مثلا بچه رو ببوسد خدای تبارک و تعالی یک ثواب عظیم بزرگی به این پدر میده، حالا اگه کسی گفت فلانی را برا چی دوستش داری این رو که صورتش رو می بوسی ،دستش رو می بوسی ،پاشو می بوسی شرکه، نه بابا شرک کجا بود؟ من این رو برای چی دوست دارم توحید در محبت دارم. 🔰لذا فرمود حتی مصافحه کردن یعنی دست دادن وقتی که نماز تموم میشه دیدید دست میدن به هم، ما روایتی بر این مضمون نداریم ولی برای مصافحه داریم فرمود وقتی دو نفر مومن با هم دست دادن مصافحه کردن گناهان اینها مثل برگ میریزه این وقتی داره مصافحه می کنه ، با اون دید با دید توحید لذا گناهانش مثل برگ خزان میریزه، بعداً فرمود اونی که محبتش به دیگری بیشتره بیشتر گناهانش میریزه روایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است وقتی دید دیدِ توحید شد اینجور میشه دیگه حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمود: هر دو نفر مؤمنی که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهی بیشتر با کسی است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد. و نیزحضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هنگامی که دو برادر دینی به هم می رسند و باهم دست می دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان می نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ درختان می ریزد، فرو می ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند. 🪴ادامه دارد...(۴۲) از بیانات @tareagheerfan
طریق عرفان
⚡️یک مثال برای توحید در محبت بزنم مثلا اگه شما یه کسی رو دوست دارید بوسش می کنید، تجلی دوست داشتن چی
⚡️در توکلش هم همینجوره در مابقی چیزهاش هم همین، البته این توجیه برای گناه نشه ،یک کسی به یکی از علما نامه نوشته بود گفته بود ما گل را که نگاه می کنیم لذت می بریم طوریه گفته بود نه نعمت خداست ، گفته بود خب من یه دختره تو خیابون نگاه می کنم از روی شهوت نه ها مثل یه گل که نگاه میکنه انسان لذت می بره من به این دختره نگاه می کنم لذت میبرم، گفته بود تو غلط کردی، این چه حرفیه می زنید توجیهت چیه؟ مگه میشه، حرام خدا را انجام بدهی و خدا را ببینی؟ آقای قاضی در و دیوار رو که می بینه خدا رو می بینه. برا چی حالا حتما باید بری دختر‌ تو خیابون رو ببینی، به اونجا هم که رسیدی دیگه از جهت اطاعت از امر خدا نگاه نمیکنی، به دریا بنگرم دریا تو بینم به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا و به صحرا و‌درو دشت به هر جا بنگرم آنجا تو بینم، مِن باب اطاعته که نگاه به نامحرم نمیکنه چون او نمی پسنده. 🔰یکی از اقسام توحید هم توحید افعاله، توحید افعال یعنی چه؟ توحید افعال در بحث علم اعتقادات یه بحثی داره، در بحث عرفان یه بحث دیگه ای برای خودش داره. در عرفان چیه؟ اینه که تمام افعال خیری که در عالم هستی اتفاق می افته تمام این افعال فعل اوست ،یا بگید فانی در فعل خدای تبارک و تعالی است .حالا من این مطلب رو از یکی از علما خدا رحمتش کنه شنیدم هیچ کسی مثل ایشون صحبت نکرده بود حضرت باری تعالی می فرماید و ان تصبهم سیئه یقولوا هذه من عندک اینایی که پیغمبر میفرماید برین جنگ اینا اگه یه سختی بهشون برسه بدی بهشون برسه میگن این تقصیر پیغمبره مال پیغمبره و ان تصبهم حسنه یقولوا هذه من عندالله اینا اول فرمودند اگه خوبی بهشون برسه میگن این از جانب خداست واگه یه بدی برسه میگن از جانبه پیغمبره بعد خدای تبارک و تعالی میفرماد قل کل من عندالله هم اون شر و هم اون خیر که بهشون رسیده هر دو تاش از جانب خداست، فما لهولاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا این گروه را چه شده که معارف و حقایق را نمی فهمند؟ نمی فهمن که هم خوبی ها و هم بدی ها از جانب کیه؟ از جانب خداست. بعد هنوز حرفش تمام نشده ظاهراً (معاذ الله) خدا حرفش رو برمی گردونه می فرماید ما اصابک من حسنه فمن الله هرچی خوبی بهتون برسه از کیه از خداست و ما اصابک من سیئة فمن نفسک هرچی بدی بهتون برسه از خودتونه و ارسلناک‌ للناس رسولا و کفی بالله شهیدا، می گیم خدایا تکلیفت رو با ما معلوم کن همین حالا گفتی هر خوبی و هر بدی که بهتون برسه از کیه؟ از منه هنوز آیه تموم نشده حرفت رو برگردوندی گفتی هر خوبی که بهتون برسه از منه هر بدی که بهتون برسه از کیه از خودتونه، خدا می فرماید آخر اونجا گفتم فما لهولاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا چرا نمی فهمید؟ چون نمی فهمید فکر می کنید حرفم را برگردوندم حرفم رو که عوض نکردم، هر فعلی که در عالم اتفاق بیفته از جانب منه تو میگی بدی هام از جانب منه بله اینا از جانب منه ولی از طرف خودتونه می گیم خدایا ما نمی فهمیم مثالش رو به زلزله زدن، یه سوالی بپرسم آقا زلزله خوبه یا بده؟ بله. زلزله مگه بد نیست؟ آقا الان در کره مریخ زلزله های خیلی شدید و بزرگی اتفاق میفته خوبه یا بده؟ کاری به ما نداره ما چیو میگیم بده؟ چیزی که کاری به ما دارد. پس سوال؟ زلزله اصلش بده یا خوبه؟ فرض روی قواعد طبیعی زلزله اصلش خیره دیگه ،اگه زلزله اتفاق نیفته ممکنه صدها بلای دیگه مثلا انفجار بشه یا... وقتی ما به زلزله میگیم بده چون زلزله رو نسبت به خودمون می سنجیم می گیم خونه خراب شد ،فلانی مُرد، حالا این عالم بزرگوار حرف خوبی می زد می گفت اگه زلزله می آمد کسی نمی کشت خرابی هم مثلا نداشت کسی می گفت زلزله بده؟نه. ما به چیزی می گیم بده که به نظرمون به ما ضرر می زنه .یا مثلا نیش عقرب خوبه یا بده؟ وقتی منو نیش زد میگم بده .متوجه شدی چی شد .پس زلزله از جانب خدا هست یا نیست؟ هست ولی بدیش از جانب کیه؟ از رابطه اون فعل با منه. من انفسکم 🪴ادامه دارد...(۴۳) از بیانات @tareagherfan
طریق عرفان
⚡️در توکلش هم همینجوره در مابقی چیزهاش هم همین، البته این توجیه برای گناه نشه ،یک کسی به یکی از علما
⚡️هرچند چرا حالا این بلا به من رسید به دیگری نرسید، زلزله که در ذاتش خیر بود، نیش عقرب که براش احتیاج بود، حالا که من رو گزید بد شد؟ این دیگه (بما کسبت ایدی الناس) هست، اینکه اگر خاری به پای کسی رفت و سنگی به پای کسی گیر کرد این به خاطر همون چیزیه که خودش کسب کرده نقش اعمالتونه که تاثیر میذارن، یا اعمال منه یا اعمال بدی هست که دیگران انجام دادن، یه آتشی به پا کردند دودش تو چشم همه میره، ولی خود زلزله که بد نبود نیش عقرب که بد نبود پس از یه جهت بگو هم خوبه هم بده اصلش با کیه؟ با خداست ولی اگه حالا دیدی بد شد این به خاطر رابطه اش با توعه که میگی بد شد اگه این رابطه با تو نبود نمی گفتی بَده ، قدرت و علم و حیات هر چیزی رو خدا بهش داده، همین که شما الان دارید می بینید این تجلی علم خداست می شنوید تجلی علم خداست می دانید تجلی علم خداست، این هم یه مطلب که هر فعلی که داره انجام می گیرد منتسب به خداست حقیقتاً. 🪴ادامه دارد...(۴۴) از بیانات @tareagheerfan