طراحی مذهبی و توضیحات علمی
«اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِك
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله العالی): دلیل تخریب قبور بقیع تفسیر خرافی وهابیت از اسلام است.
اساس بحثهای اسلامی را توحید و شرک تشکیل میدهد؛ ولی وهابیها تفسیر خرافی برای این دو مسأله دارند که این تفسیر بیگانه از اسلام است و در این مساله این گروه اندک یک طرف و تمام جهان اسلام اعم از شیعه و سنی در طرف دیگر قرار دارند.
در سال ۱۳۴۴ هجری قمری ۸۶ سال پیش وهابیها بر مدینه و مکه مسلط شدند و تصمیم گرفتند قبور ائمه بقیع(علیهم السلام) و سایر بزرگان را که قبه و بارگاه داشتند و بیش از هزار سال برای این قبه احترام قائل بودند همه را ویران کنند.
در آن زمان از تمام کشورهای اسلامی به این عملکرد وهابیها اعتراض شد؛ ولی این قوم لجوج اعتنا نکردند و حتی برخی تصمیم داشتند بارگاه پیامبر(صلی الله علیه و آلله) را هم ویران کنند.
ایشان ادامه دادند: وهابیها زمانی که هجوم جهان اسلام را فوق العاده دیدند از تخریب بارگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست نگه داشتند.
اساس بحثهای اسلامی را توحید و شرک تشکیل میدهد؛ ولی وهابیها تفسیر خرافی برای این دو مسأله دارند که این تفسیر بیگانه از اسلام است و در این مساله این گروه اندک یک طرف قرار دارند و تمام جهان اسلامی شیعی و سنی در طرف دیگر قرار دارند.
وهابیها براساس برداشت نادرستی که دارند هر پدیده نو و تازه را بدعت میدانند برهمین اساس با نوآوری مخالفت میکنند؛ در حالی که نوآوری به دو شکل صورت میگیرد که یکی از آنها عرفی و دیگری شرعی است.
بدعت شرعی به معنای این است که ما عمل تازه ای را به عنوان دین قلمداد کنیم؛ در حالی که نوآوریهای عرفی هرگز به معنای بدعت در دین نیست.
اگر تفسیر نادرست وهابیها را در اسلام جاری کنیم باید بسیاری از کارهای اجتماعی را حرام بدانیم. [1]
[1]. درس خارج آیة الله العظمی مکارم
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/taxonomy/term/4955/all
امام محمد باقر (علیه السلام): سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح است): ۱. هوسباز بدعتگذار ۲. پیشوا و حاکم ستمگر ۳. فاسقی که گناهش را علنی کند. 📚وسائل الشیعه ج۸ ص ۶۰۵
نکته : «طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره جواز غیبت متجاهر به فسق، باید دانست: غیبت چنین شخصی جایز است در گناهی که به آن تجاهر می کند، نه گناهان مستور و پوشیده»
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امام محمد باقر (علیه السلام): سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح است): ۱. هوسباز بدعت
شیخ انصاری (ره) در تعریف غیبت می گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت شونده از کلام بدش می آید. [1] غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است. [2]
بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی درباره دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی دارد. خواه در باره نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او، و یا در دین یا دنیای او است، و یا در چیزی است که وابسته به او است.
در قرآن از غیبت کردن همانند خوردن گوشت برادر مؤمن در صورتی که مردار است یاد شده است. [3] و در روایات از غیبت کننده بعنوان منفورترین مخلوقات [4] ، بدترین مردم [5] ، شریک شیطان [6] و منافق [7] یاد شده، و برای غیبت تعبیراتی از قبیل خورشت سگان اهل جهنم[8] و عملی زشت تر از زنا بکار رفته است.
در این که چه کسانی غیبتشان حرام است؛ آیا همه مؤمنان و مسلمانانی که خدا و رستاخیر را باور دارند و به اسلام پای بندند، یا ...؟، بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که درباره غیبت آمده است، می گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان ها از جانب دین، به دست آورده اند. از این رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده اند، احترامی ندارند. بنابراین، غیبت اینان روا دانسته شده است. [9]
لازم به ذکر است که در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می کند؛ مثلا:
1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.
2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.
3. این عیب از عیوب پنهان باشد.
4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد. [10]
البته گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی سامانی های خطرناکی بر آن مترتب است، اما بر اساس احادیث ائمه (ع)، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمره شده است.
از پیامبر اکرم (ص) آمده است: کسی که پرده حیا و شرم را از روی خود کنار زند غیبتش حرام نیست. [11] از مفهوم این روایت می توان بهره برد که اگر فردی به زشتی ها افتخار می کند و هیچ حیایی قایل نمی شود، و با این عمل خویش نوعی فساد و بی بندوباری را در جامعه ترویج می کند، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار اوست که موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.
در روایتی نیز از امام باقر علیه السلام آمده است: "سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح) است: 1. هوسباز بدعتگذار 2. پیشوا و حاکم ستمگر 3. فاسقی که گناهش را علنی کند. [12]
در هر صورت برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:
1. دادخواهی از ظالم 2. نهی از منکر 3. پرسش و استفتا 4. غیبت دانشمند نمایان 5. غیبت متجاهر به فسق.
البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده. [13] و گر نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.
پی نوشت :
[1] شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1، ص 276.
[2] حجرات،12؛ همزه،1.
[3] حجرات، 12
[4] غررالحکم، ج 2، ص 824، ح 3128.
[5] همان منبع، ص 381، ح 2911.
[6] بحارالانوار، ج 75، ص 25، ح21.
[7] غررالحکم، ج 1، ص 13، ح 484.
[8] همان منبع، ص 298، ح 1144.
[9] خلجی، محمد تقی، غیبت، ص 128.
[10] جامع السعادات، ج 2، ص 293
[11] جامع السعادات، ج 2، ص 322.
[12] وسائل الشیعه، ج 8، ص 605، ح 5.
[13]جامع المسائل، ج 2، ص 404.
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/غیبت
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
۲۷ خرداد ماه سالروز تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (قُدِّسَ سِرُّهُ الشَريف) گرامی باد. « ب
محسن مشفق یکی از مسئولان سابق و بازنشسته وزارت جهاد سازندگی که مدتها در دوران جنگ تحمیلی نیز در جبهه حضور داشت در پاسخ به سوالات ذیل فرمودند :
چه کسانی و با چه دیدگاهی طرح ادغام جهاد را مطرح کردند؟
بیشتر فکر میکنم دلایل این ادغام، سیاسی بود تا کارشناسی. عدهای به دنبال آن بودند که جهاد به عنوان نهاد انقلابی حذف شود؛ از این رو چنین کاری انجام دادند.
شما به عنوان یکی از مخالفان جدی، چه آسیبهایی را نتیجهی این ادغام غیرکارشناسی میدانید؟
آسیبهای ادغام را میتوان موارد زیر عنوان نمود: اول. کم رنگ شدن بحث توسعهی روستایی و از بین رفتن انسجام، یکپارچگی و دیدگاه سیستمی در حوزهی توسعهی روستایی؛دوم. کاهش نقش جهاد سازندگی به عنوان نهاد برنامهریز در مواقع بروز بحران و مدیریت بحران (در مواقع زلزله، خشکسالی و … در روستاها) (تجربهی زلزله بم و نوع مدیریت بحران در مناطق روستایی و مسایل و مشکلات مربوط، نمونهیبارز این امر بود.)؛ سوم. ورود جهاد سازندگی به نظام بروکراسی به معنای کاغذ بازی و ... ؛ چهارم. تخصصی کردن وزارتخانه در یک بعد (کشاورزی)و به فراموشی سپردن ابعاد دیگر توسعه از جمله توسعهی روستایی؛ پنجم. ورود جهاد سازندگی به کشمکشهای جدید که هنوز هم در وزارتخانه بخش عمدهای از انرژی نیروها را میگیرد؛ ششم. کاهش عوامل و عناصر تأثیرگذار مثبت فرهنگ و مدیریت جهادی، مدیریتی که کارآمدی آن در طول زمان ثابت شده بود.
مدیریت جهادی که مبتنی بر همدلی، اعتماد، اقناع و مشارکت فعالانهی جهادگران و خصیصههای انسانی نظیر ساده زیستی، تلقی از کار به عنوان تکلیفی الهی بود، پس از ادغام روندی قهقرایی و دستوری یافت و همانند سازمانهای سنتی در ایران کارکردهای خلاق و اثربخش را با پذیرش آمرانه سلسله مراتب ناکارا و پوسیدهی ساختار اداری سنتی از دست داد. امروزه از مدیریت مشارکتی و اقناعی، همدلی و اعتماد متقابل، مشارکت فعالانه و تلقی از کار به عنوان تکلیف الهی و ... فقط در حوزههای خاص و بین برخی افراد مواردی مشاهده میشود و آن هم با روند نزولی ترکیب نیروی انسانی جهادگر روز به روز کم فروغتر و محدودتر میشود. به نظر میرسد فرهنگ و مدیریت جهاد سازندگی که کارآیی و اثربخشی بیبدیلی داشت، کمرنگ شده است و با ساختار موجود امکان احیای آن اگرچه مشکل است ولی با مستندسازی، پژوهشهای روشمند و بازآفرینی فرهنگ و مدیریت جهادی امکانپذیر میباشد. بازآفرینی فرهنگ جهادی و ترویج آن به شکل گسترده و همهگیر نیازمند حرکتهای جدیتری است.
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/انقلاب-اسلامی
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (عَليهِمَا السَّلام) تسلیت باد.
۱۵ شوال، سالروز جنگ احد و شهادت حمزه، عموی بزرگوار پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) است. او تا آخرین لحظات زندگانی خود، پشت پیامبر ایستاده بود و از ایشان دفاع میکرد. پیامبر خدا (ص) بعد از شهادت ایشان، لقب سیدالشهدا را بر ایشان نهادند. لقبی که بر امام حسین (ع) نیز گفتهاند.
در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهدا شناخته میشوند: حمزهبنعبدالمطلب وحسینبنعلی (ع). روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک شهید بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی روایات در کنار سیدالشهدا، افضل نیز درباره حسینبنعلی (ع) آمده است.[۱]
نخستین بار این لقب از سوی رسولخدا به حمزهبنعبدالمطلب، عموی پیامبر که در جنگ اُحد به شهادت رسید، عطا شد و ازآنپس از حمزه با لقب سیدالشهدا یاد میشد.[۲]
حمزه به سبب ایمان بالا و سابقه درخشان، در حمایت از اسلام، یاری و دفاع از شخص رسولخدا همواره موردتوجه و علاقه ایشان بود. ایثار و فداکاریهای حمزه و همچنین شجاعت فوقالعاده او در تاریخ اسلام مشهور است. همچنان که در جنگ اُحد نیز صحنههایی از این ایمان و ایثار و شجاعت و دلاوری را به نمایش گذاشت. درکنار این فضایل، چگونگی شهادت او و اوج غربت و مظلومیت او نیز در میان شهیدان اُحد و قبل و بعدازآن کمنظیر بوده است.[۳] گویا با توجه به موارد فوق، حمزه، ملقب به سیدالشهدا گردید و بر سایر شهیدان والامقام اسلام برتری یافت. امامان شیعه نیز بر تکرار لقب سیدالشهدا برای حمزهبنعبدالمطلب تأکید میورزیدند و همواره یکی از افتخارات و ارزشهای والای معنوی خاندان رسولخدا را، انتسابشان به حمزه سیدالشهدا ذکر میکردند.[۴]
بدون شک حضرت حمزه، از محبوبترین شخصیتهایی است که رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله بیشترین محبت و علاقه را به آنان ابراز داشت و پیوسته فضیلتهای آنان را برای همگان اعلام کرد. ابوالفرج اصفهانی در روایتی از رسول خدا (ع) آورده که آن حضرت فرمود: «بهترین مردم، حمزه و جعفر و علی (ع) هستند». همچنین جابربن عبداللّه انصاری میگوید: یکی از یاران ما صاحب فرزندی شد. پس خدمت پیامبر خدا (ص) رسید و از ایشان پرسید چه نامی بر او بگذارد؟ حضرت (ص) در پاسخ فرمود: «محبوبترین نامها را نزد من برای او انتخاب کن؛ نامش را حمزه بگذار».[۵]
نام حمزه که به معنای شیر ژیان است، بهحق آینه تمام نمای خصلتها و منشهای والای شخصیت حضرت حمزه میباشد.
حمزه در میان جوانان قریش در دلاوری و ارجمندی بینظیر و در راستقامتی، آزادمنشی و ظلمستیزی سرآمد همگان بود.
پی نوشت :
[1] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 122.
[2] الإصابه، ج 2، ص 106
[3] ابنهشام، السیره النبویه، ج 3، ص 74
[4] الإرشاد، ج 1، ص 38.
[5] مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى، ص 67
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/حضرت-حمزه
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امام صادق (علیه السلام): خداوند مؤمن را به ایمان و اسلام عزیز نموده است. مگر نشنیدی کلام خداوند عز و
«عزت»، مصدر است و به معنای بزرگى و والایى میباشد. عزت نفس به معنای حمایت از نفس و بزرگ و گرامی داشتن نفس است.[1] در مقابل عزت نفس، ذلت نفس قرار دارد که به معنای خواری، زبونی و پست نمودن نفس است.[2]
پروردگار حکیم در قرآن کریم میفرماید: «مَن کاَنَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَللهَِِّ الْعِزَّةُ جَمِیعًا»؛[3] کسى که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت براى خدا است.
موجبات عزت نفس از نگاه پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)
1. ایمان و اسلام
امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند مؤمن را به ایمان و اسلام عزیز نموده است. مگر نشنیدی کلام خداوند عز و جل را که فرموده است: «لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ»،[4] پس مؤمن باید عزیز باشد نه ذلیل.[5]
2. قناعت نمودن
امام صادق(ع) در باره قناعت فرمود: «بینیازی جستن از چیزی که در دست دیگران است موجب عزت مؤمن در دینش میشود».[6]
3. عفو و بخشیدن دیگران
رسول اکرم(ص) میفرماید: «شما را سفارش به عفو میکنم، عفو کردن موجب عزت میشود، پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند شما را عزیز کند».[7]
4. فرو نشاندن خشم(کظم غیظ)
امام صادق(ع) میفرماید: «هر بندهای خشمش را هنگام عصبانیت فرو ببرد، خداوند در دنیا و آخرت بر عزت او میافزاید».[8]
5. تواضع و فروتنی[9]
در روایت آمده است: «بزرگترین مردم از جهت مقام و مرتبه کسی است که نفس خود را بشکند و تواضع نماید».[10]
6. صداقت و راستگویی
خداوند متعال میفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با راستگویان باشید».[11]
امام صادق میفرماید: «راستگویی عزت است».[12]زیرا دروغگویی سبب رسوایی و فضیحت و باز ماندن انسان از هدف میشود و از جمله اسباب رسوایی دروغگو آن است که خداوند حکیم فراموشی را بر او مسلط میکند و شخص دروغگو خلاف آنچه را که قبلاً گفته بود بر زبان میآورد، دروغش آشکار و نزد مردم خوار و ذلیل میگردد و دیگر کسی به او و حرفهایش اعتماد و اعتنا نمیکند. اما انسان راستگو دارای نیت پاک است؛ گفتار و کردارش همیشه مطابق با حقیقت خواهد بود و چنین شخصی مورد اعتماد و اعتنای مردم و نزدشان دارای عزت و احترام خواهد بود.[13]
پی نوشت :
[1]. مهیار، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، ص 608.
[2]. همان، ص 37.
[3]. فاطر، 10.
[4]. منافقون، 8.
[5]. الکافی ج 5، ص 63
[6]. همان، ج 2، ص 148- 149.
[7]. الکافی، ج 2، ص 108.
[8]. همان، ص 110.
[9]. مصباح الشریعة ،ص 245
[10]. غرر الحکم و درر الکلم ص 204
[11]. توبه، 119.
[12]. الکافی، ج 1، ص 61l
[20]. معراج السّعاده، ص 443 – 446.
[13]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 243 -260
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/عزت
طراحی مذهبی و توضیحات علمی
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام): شکیبائى بر مصیبتها و پوشاندن غمها از گنجهاى نیکى ها و خوبیها
درد و دل کردن و در جریان قرار دادن دیگران از وضع زندگی و مشکلات آن به نیت استفاده از یاری افراد مؤمن و دلسوز و یا بهرهگیری از مشورتهای آنان، به خودی خود منع شرعی ندارد. از همینرو است که اموری مانند قرض و امانت در اسلام روا شمرده شده است.
در همین راستا امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «شخص نیازمند اگر مشکلات خود را با مؤمن در میان گذارد و از او درخواست یاری نماید، گویا از خداوند درخواست یاری نموده است...».[1]
با این وجود در روایات توصیه شده است که انسان تا میتواند به مجرد بروز یک مشکل ساده، آنرا با دیگران در میان نگذارد و به راحتی دست نیاز به سوی دیگران دراز نکند؛ چرا که این مسئله در رشد معنوی او تأثیر زیادی دارد:
1. رسول خدا(صلی الله علیه و اله): «اى على! خدا فقر را نزد بندهاش به امانت گذاشته، هر کس آنرا نهان دارد، خدا پاداش او را برابر پاداش روزهدارى قرار خواهد داد که به عبادت نیز بپاخاسته است..».[2]
2. امام علی(ع): «سه چیز از گنجهای بهشت است: پنهان کردن صدقه، گرفتاری و بیماری».[3]
3. امام علی(ع): «... شکیبائى بر مصیبتها و پوشاندن غمها از گنجهاى نیکى ها و خوبیها است».[4]
4. امام صادق(ع): «خدا رحمت کند آن بندهاى را که ... از اظهار حاجت خوددارى کند؛ زیرا درخواست از دیگران، هم موجب خوارى در دنیا بوده و هم مردم او را بینیاز نخواهند ساخت». [5]
از اینرو برخی فقها فتوا به استحباب مخفی داشتن بیماری تا سه روز[6] و روا نبودن بیان مشکلات نزد غیر مسلمانان دادهاند. امام علی(ع) فرمود: «...اگر شخصی مشکلات خود را در نزد شخص کافر بیان نماید، مانند آن است که از خداوند شکایت کرده است».[7]
در عین حال سفارش شده است که اگر فردی با شما درددل کرد و مشکلش را با شما گفت، در رفع این مشکل تلاش کنید:
اسماعیل بن عمّار صیرفى مى گوید: به امام صادق(ع) گفتم: آیا مؤمن براى مؤمن رحمت است؟ فرمود: آرى. گفتم: چگونه؟ فرمود: هر مؤمنى که برادرش براى تقاضاى حاجتى نزد او بیاید، این خود رحمتى است که خدا آنرا به سوى او فرستاده و در دسترسش قرار داده است، پس اگر حاجتش را برآورد، رحمت خدا را پذیرفته، و اگر او را از حاجتش محروم کند، با اینکه قدرت برآوردن آنرا دارد، در حقیقت رحمتى که پروردگار به سوى او فرستاده و در دسترس وى قرار داده را نپذیرفته است.[8]
پی نوشت :
[1]. نهج البلاغه ص 551
[2]. کافی، ج 2، ص 260
[3]. الإرشاد ج 1، ص 330
[4]. صحیفة الإمام الرضا(علیه السلام) ص 66
[5]. ثواب الاعمال و عقاب الأعمال ص 183
[6]. جواهر الکلام ج 2، ص 332
[7]. نهج البلاغه ص 551
[8]. ثواب الاعمال و عقاب الأعمال، ص 248.
مطالعه بیشتر در :
https://www.ziaossalehin.ir/fa/tags/کمک-به-مومن
پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله وسلم): اِذا حَکَمْتُمْ فَاعْدِلوا وَ اِذا قُلْتُمْ فَاَحْسِنوا فَاِنَّ اللّهَ مُحْسِنٌ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ 📚نهج الفصاحه، ح ۲۰۰٫ ؛ هرگاه قضاوت مى کنید، عادلانه قضاوت کنید و هرگاه سخن مى گویید، نیکو بگویید، زیرا خداوند نیکوکار است و نیکوکاران را دوست دارد.
هفته قوه قضائیه گرامی باد.