eitaa logo
طرح اندیشه
679 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
15 فایل
آشنایی با منظومه فکری مقام معظم رهبری ارائه نظرات به آیدی @Quds_for_us
مشاهده در ایتا
دانلود
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷سربازان امام خمینی و امام خامنه ای 🔷ادای احترام جمعی از طلاب عروة الوثقی پاکستان🇵🇰 به بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) این صدا صدای تمدن نوین اسلامیست که بگوش می رسد نوین اسلامی 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷سربازان انقلاب اسلامی در جای جای جهان هستند ⚡️
گوشه ای از پیامها و نظرات طلاب معترض به واریز حمایتی ریاست جمهوری برای طلاب 📝با تمام وجود پای کار انقلاب و اقامه مکتب امام هستم با تمامی مشکلاتی که دارم... 📝حضرت امام (ره): و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. 📝افطاری در کنار همه اعضای خانواده ام. همه هشتاد میلیون ایرانی 📝از لطف رئیس جمهور ممنونم از ما گرفتارتر خیلی هست... 📝ما با همه مشکلات پا به پای مستضعفان و ایران اسلامی در رکاب امام خامنه ای خواهیم بود ان شاءالله 📝جناب فریدون؛'با قناعت زندگی میکنیم ولی از این پولها نمیگیریم 📝 🇮🇷
✅ لطفا این پیام را در گروه یا کانال خود و یا دوستانتان قرار دهید. ✳ یک گروه جهادی و تخصصی برای پاسخگویی به سوالات کاربران 💠 از ما بپرسید! 💠 📌 سوالات و شبهات خانواده و تربیت کودک و... 🎁 کارشناسان با تحصیلات دانشگاهی و تخصصی، پاسخ گوی سوالات و شبهات شما هستند. ✅مشاوره رایگان http://eitaa.com/joinchat/836894724Cc671053aa4
هدایت شده از آخوند
اینکه در عصرمعاصر شخصیتی باشد که ، ، ، ، ، ، ، باشد بسیار شگفت انگیز است. بخوانیم از این علامه که کمتر از او سخن گفته شده است. . 🔺 @aakhoond
طراحی و ساخت و تاسیس اولین رصدخانه ی جهان توسط یک آخوند (۶۵۷ ه.ق) خواجه نصیرالدین طوسی با این توجیه که او با توجه به دانشی که در نجوم دارد، می‌تواند با کمک رصد ستارگان، سلطان هلاکوخان را از وقایع آینده، مدت عمر و نسل او آگاه سازد. ساخت رصدخانه را از سال ۶۵۷ه.ق آغاز کرد. کار ساخت رصدخانه تا پایان عمر خواجه به طول انجامید. 📚قوات الوفیات (ابن شاکر الکتبی)، ج۲،ص۱۴۹و۱۵۰ البدایة و النهایة (ابن کثیر)، ج۱۷، ص۳۸۷ اعیان الشیعة (سیدمحسن امین)، ج۹، ص۴۱۷ رصدخانه مراغه را ایرانیان برای باراول به راهنمایی خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) به وجود آورده اند و آن را بصورت تکمیل یافته به تمدن اروپایی انتقال دادند. پ.ن رصدخانه سمرقند و اسلامبول، و بعدها در هند و اروپا که از قرن دوازدهم به بعدساخته شد، مبتنی به این رصدخانه بود. 📚معارف اسلامی در جهان معاصر (سیدحسین نصر)، صص۸۱-۱۱۱ خواجه نصیرالدین طوسی اولین کسی است که حالات ششگانه را برای مثلث قائم الزاویه به کار برد و درکتاب "الشکل القطاع" بیان کرده است. در کتاب "تذکره" که شارحین ایرانی و خارجی داشته، نظامی مبسوط تر از نظامی که بطلمیوسی وضع کرده بود قائل شد، و هم در این کتاب حجم وابعاد برخی از ستارگان را بیان کرد. 📚تاریخ فلاسفه ایرانی (علی اصغرحلبی)، ص۵۹۰ دانشمندان ایرانی (عبدالرفیع حقیقت)، ص۳۳۲ پ.ن متن کامل این پست را از طریق عکس نوشت های این پست مشاهده کنید.
بسیار زیبا، حتماً تا آخر رو بخونید و ببینید چه طور وقتی دل به شهدا می دین دستت رو می گیرند و هدایت می کنند* سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂