eitaa logo
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
90 فایل
"‌بِسْم‌ِرَب‌ِاَلْمَهدے"✨🌱 و ‌هُوَ الطریدُ الشریدُ الفریدُ الوحید و او "طرد شده" بخاطر ما :(( !💔 مهدویت|رفع‌شبهات|جهادتبیین|لایوحرم|محفل •📸📚🪴🎨• •اینجا؟!پاتوق‌منتظران‌ظهوره((: ❀تَبلیغاتِمۅنッ: ๛ @taridiun ❀گوش شنوا: ๛ @Karbobalaii80
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای امیرالمؤمنین سلام؛ چاه‌تون رو با من شریک میشین؟ همه وجودم پر شده از فریادهای‌بی صدایی که اَمونم رو بریده؛ به کی بگم دردم رو آخه؟ هر کسی درگیر کارها و مشکلات خودشه آخه برم به کی بگم داداش مهدی تنهاس؟ برم به کی بگم حرف رهبری روی زمین مونده؟ نزدیکه ظهورِ و من جز سربار چیزی نبودم برای داداش مهدی؛ اینهمه لطف و محبت داشتین به من ولی من چیکار کردم براتون؟ چیکار کردم که داداش مهدی آوارگی تو بیابون رو به زندگی تو خونه من ترجیح داده؟ این شرمندگی رو با خودم کجا ببرم آقا؟ آقا مردم این شهر کَر شدن انگار کسی صدام رو نمیشنوه من بهشون میگم آقا بهشون میگم که ظهور نزدیکه ولی کجاست گوش شنوا آقا؟ چرا کسی حرفم رو باور نمیکنه؟ یعنی انقدر گناه‌کارم آقا؟ آقا این مردم چرا اینجوری شدن؟ هر کس مشغول خودشه اینا چرا بیشتریاشون ادعان؟ چرا کسی حواسش به دل داداش مهدی نیست؟ چرا همه سعی میکنن یه جوری حواسشون رو پرت کنن؟ یعنی زمینه‌ساز ظهور داداش مهدی بودن آنقدر سخته؟ واقعا یاری داداش مهدی انقدر سخته؟ پس چرا تا اسم از یاری کردن داداش مهدوی رو میارم همه راهشون رو کج میکنن، چرا هیچکی اهمیت نمیده؟ چرا چرا چرا... بخدا دیگه جایی رو ندارم که برم بخدا دیگه جز چند نفر انگشت شمار کسی نمونده برام بخدا دارم خفه میشم آقا خسته‌ام از دست خودم خسته‌ام از دست این جماعتِ سر به سجودِ آیه خوانِ به ظاهر متدین خسته‌ام از اینکه به جای زمینه‌ساز ظهور بودن، شدیم عامل اصلی جلوگیری از ظهور آقا حیدر میشه لطف کنین جای چاه‌تون رو نشونم بدین؟ قول میدم آدرسش تا ابد بین خودمون بمونه...
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
آقای امیرالمؤمنین سلام؛ چاه‌تون رو با من شریک میشین؟ همه وجودم پر شده از فریادهای‌بی صدایی که اَمون
اصلا میدونین چیه دیگه اهمیتی نداره چه اتفاقی میوفته قول میدن تا تهش بمونم باهاتون این دلشوره و اضطراب و امید و اشتیاقی که همیشه همراهمه عطر و بوی داداش مهدی رو داره اینو مطمئنم کمک کنین آقا خودتون کمکمون کنین ما نزدیک قله‌ایم اصلا خسته شدم و نمیتونم و کاری از دستم بر نمیاد معنی نداره رهبرجان خودشون گفتن که دهه هشتادی‌ها این انقلاب رو به نتیجه میرسونن ما مردم کوفه نیستیم که حسین زمان رو تنها بزاریم از طرف همه بهتون قول میدم؛ ایندفعه نمیزاریم حرف رهبری روی زمین بمونه آقای امیرالمؤمنین تا الان محکم دستمون رو گرفتین، پدرانه پشتمون ایستادین ولی از این به بعد بیشتر به حمایتتون نیاز داریم آقا ما شیر بچه‌های حیدر کرار هستیم دشمن حتی از سایه‌مون هم می‌ترسه داداش مهدی رو ناامید نمی‌کنیم آقا قولِ قولِ قول...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل قانع کننده برای شرکت تو انتخابات😂 قدیمیه ولی جالبه @tarid_media
بسم‌ربّ‌المهدی🌿
🌱به خـ‍‌ود می‍‌بالـ‍‌م ‌ازعشق‍‌ت ‌.. ولی همـ‍‌واره ‌میپ‍‌رسـ‍‌م! چه در ما یافت‍‌ی آقا که ما را ع‍‌اشق‍‌ت ک‍‌ردی..؟! 🕊 - @tarid_media -
- اون‌ وجـودی‌ که میتونه فدای مهـدی‌ فاطمه بشه، حیف‌ نیست‌ فدای‌ یه نفس‌ طمع‌کار‌ بشه که هیچوقت‌ سیر‌ نمیشه؟!(:💔
فَرض‌ڪُن‌خُدآ♥️ درِ‌گوش‌ِلحظہ‌‌هآ‌یت‌میگویـَد:🌱 •••[فَـأ‌نـی‌قَـریـب]••• مَـن‌پیشـتَم،زِندگـی‌ڪن
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:هر وقت دلت گرفت...🌱 -دعای‌صحیفہ-🤍 - @tarid_media -
آیت الله ناصری در مورد «شھیدحمیدقبادی‌نیا» فرمودند: «کمترین مقام ایشان در بہشت اینست که ایشان مستجاب الدعوه است» توسل به این شہید را از دست ندهید.🌱 💌 همراهان شھدا نیت کنیم ده صلوات هدیه محضر این شھید عزیز ان شاءالله حاجت معنوی ومادی براورده شود به حق حضرت زهرا سلام‌اللّٰه 🤍 - @tarid_media -
حتما بخونید خییلی قشنگه ✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران نرود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶָ @tarid_media
چند روزی‌ست فقط ابر بهاری شب و روز ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز اشک نه، خون دل از چشم تو جاری شب و روز به تو حق می‌دهم این‌گونه بباری شب و روز- در نگاه پُر از احساسِ تو مهمان شده‌ام گریه در گریه به همراه تو باران شده‌ام گفتم از آتش و... در بین گلو بغض شکست بندبند دلم از ماتم و اندوه گسست زخم پهلوی تو داغی شد و بر سینه نشست باید آرام شوم شکر خدا فاطمه هست اشک مظلوم از این چشم روان است هنوز یاس از اشک شقایق نگران است هنوز بعد تو زخم زبان همدم و همراه من است شب سکوتی‌ست که با چشم ترم هم‌‌سخن است همۀ دردم از این مردم پیمان‌شکن است بی‌تو کارِ در و دیوارِ دلم سوختن است غم دوری تو کم نیست خدایا چه کنم؟ گریه‌ام دست خودم نیست خدایا چه کنم؟ کاش با ما نفس شهر چنین سرد نبود کوچه در کوچه پُر از مردم نامرد نبود که اگر فصل بهارِ من و تو زرد نبود غزل زندگی‌ام قافیه‌اش درد نبود چشم‌ها را بگشا رو به علی باز بخند آسمانی شده‌ای، لحظۀ پرواز بخند در سکوت شب و دور از همه چشمان جهان یک در سوخته شد باز و سپس گریه‌کنان... مادری رفت به آنجا که از آن هیچ نشان... مرد با بغض چنین گفت که در طول زمان- پی این تربت گمگشته کسی می‌آید «مژده، ای دل که مسیحا نفسی می‌آید» 📝 محمد غفاری @tarid_media