(خدا رحمت کنه حضرت امام وقتی از ایران تبعید شد به نجف بعد از ۱۵ سال می خواست برگرده مردم ما، هی نام امام رو شنیده بودن خیلی مشتاق بودن ببینن وقتی اعلام کردن امام از پاریس داره میاد، از مجموعه ایران مردم اومده بودن تهران که چی؟! امام رو ببینن...)
مدینه ای ها هم همین وضعیت رو داشتن از سال هشتم منتظر پیغمبر بودن یهو اعلام کردن پیغمبر میخواد بیاد جماعت اومدن دم مسجد قبای فعلی که این با مدینه پنج کیلومتر فاصله داره اومدن اینجا که پیغمبر میاد ازش استقبال کنن
خب آقای ابوبکر اگر بخواد برای مردم مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه راهش چیه؟!
راهش اینه که با پیغمبر بیاد مدینه...
پیغمبر میخواد بیاد دیگه تنهایی داره میاد مردم یهو نگاه میکنن میگن:
این کیه؟! پیغمبر!! هورا پیغمبر...
این کیه؟! ابوبکر!! هورا ابوبکر...
این زیرک دنبال این مطلب بود...
پیغمبر میخواست اینو ناکامش کنه نیاد...
خب پیغمبر چی شد از مکه اومد بیرون؟!
اول اینو بدونید پیغمبر نمیخواست با پای خودش از مکه بیرون بیاد
چرا؟!
اگه پیغمبر همین جوری میومد بیرون می گفتن، آهان این دنبال قدرت بود، دنبال حکومت بود، تا دید تو مدینه میتونه ول کرد رفت...
آخه پیغمبر فرمود من برای هدایت اومدم دیگه تو اگه برای هدایت اومدی چرا شهر خودتو ول کردی رفتی؟!
پیغمبر انقدر تو مکه موندن تا بیرونش کنن...
هرکی بگه آقا چرا ول کردی؟!
بگه منو بیرون کردن...
بنابراین با مدینه ای ها قرارداد بسته بود برید میام
گفتن: آقا کی میایی؟!
فرمود: برید هر موقع خدا اجازه داد میام
این بندگان خدا هر روز میومدن اونجا
ابوبکر هی میومد به پیغمبر میگفت: آقا خدا اجازه نداد؟!
نه
کی اجازه میده؟!
چه میدونم !!
پیغمبرو ول نمیکرد صبح، ظهر، شب با پیغمبر بود...😐
مشرکین وقتی اون قرارداد رو فهمیدن جلسه درونی گذاشتن که اینو بکشیمش میخواد بره...
چی کار کنیم؟! چه جوری بکشیمش؟!🤔
تو کوچه پس کوچه ها که نمیشه پیغمبرو زد، پیغمبر زورش زیاد بود تو خندق، وقتی این خندق رو میکندن رسیدن به یه سنگ خیلی گنده هرچی دیلم و کلنگ میزدن سنگ نمی شکست کار گیر کرده بود پیغمبر اومد کلنگ رو گرفت با سه تا ضربه سنگ رو شکوند...
پیغمبر اکرم قوی بود کسی از نظر فردی حریفش نبود بنابراین این رو باید تو حالت خواب دسته جمعی بزنیمش...
طراحی کردن گفتن شب تو خونه که خوابید، میریزیم می کشیمش (۱۴ نفر یکیشون خالد بن ولید بود اون شمشیر زن ماهر...)
خب کدوم خونه میخوابه؟!
تعقیب مراقبت گذاشتن تو این خانه...
بالای این خونه مراقبت ثابت گذاشتن
جبرئیل اومد فرمود: اینا امشب میخوان تو این خونه تو رو بکشن از این خونه باید فرار کنی بری...
چه جوری برم؟!
تو قبلاً علی رو بفرست تو این خونه تو یکی از این اتاقا، دور تا دور اتاق اتاقه (شهر مکه هم میدونید کوهستانیه همین بالای کوه وایسه توی خونه رو میبینه)
علی رو از قبل بفرست تو این خونه پنهان بشه، اینا میخوان آخر شب حمله کنن نزدیکای صبح...
برو سر جات بگیر بخواب، نیمه شب که شد از اتاق بیا بیرون برو اونجایی که علی هست علی بره جای تو بخوابه...
خب اون بالا نگهبانه یهو نگاه کرد دید عه پیغمبر اومد بیرون
گفت: آماده باش!! داره میاد بیرون شبح میدید تاریک بود
گفت: راحت باشید رفت گرفت خوابید
اونی که از اتاق اومد بیرون پیغمبر بود اونی که رفت خوابید علی بود
پیغمبر اومد و رفت...
خب از حلقه محاصره رد شد دید عه ابوبکر اونجا وایساده
ابوبکر اینجا چی کار میکنی؟!
گفت: نگران حال شما بودم...
(این از کجا فهمید که امشب پیغمبر رو می خوان بزنن؟!)
از صبح تا شب پیغمبرو همراهی میکرد وقتی پیغمبر اومد بره تو این خونه نگاه کرد دید عه فلانی و فلانی از مشرکین اطراف خونه دارن پرسه میزنن...
گفت: اینا امشب یه کاری میخوان اینجا انجام بدن یا این کشته میشه خیال سازمان یهود راحت میشه...
یا نه میره مدینه من باید همراهش برم...
پیغمبر اینو دید حالا چی کار کنه؟!
اگه بهش بگه برو خونه ات صاف میره به اونا میگه ایناهاش داره میره...
همراه با خودش ببره مدینه ابوبکر به هدفش رسیده...
چرا؟!
این ابوبکر میخواد تو مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه...
پیغمبر چی کار کرد؟!
نه ابوبکر رو فرستاد به خونه اش، نه به سمت مدینه رفت اصلاً برنامه رو عوض کرد رفت به سمت اون غار سه روز اونجا موند...
نتیجه چی شد؟!
مدینه ای ها هِی انتظار کشیدن دیدن آقا نمیاد نیومد طبق قرار، حتماً حادثه اتفاق افتاده!!
مراسم استقبال به هم خورد قرار شد یه نفرو بفرستن بره مکّه بگن آقا چرا نیومدی؟!
مراسم استقبال به هم خورد رفتن...
پیغمبر اکرم حرکت کرد به سمت مدینه، رسید به قبا هیشکی نبود...
پیغمبر و ابوبکر اومدن از اهالی قبا چهار، پنج نفر تو اون هیئت ۵۰۰ نفره بودن که اومده بودن پیغمبرو دعوت کنن...
اینا یکیشون فردی بود به عنوان کلثوم بن هدم این کور بود پیغمبر وقتی وارد قبا شد هیشکی پیغمبرو نمیشناخت از اهالی پرسید:
این منزل کلثوم بن هدم کجاست؟!
گفتن: فلان جا...
حضرت اومد در زد این آقا کور بود دیگه عصا زنان اومد درو باز کرد
کی هستی؟! رسول الله
عه آقا تشریف آوردید؟! بله
آقا تا دیروز جمعیت معطل شما بود...
رفتن منزل...
#سوال: پیغمبر اکرم بین این پنج شش نفری که اومده بودن مکه چرا رفت سراغ کلثوم بن هدم؟!
این ابوبکرو ندید!!
کور بود نفهمید کی همراه پیغمبره اینو انتخاب کرد...
رفتن آقا به اهالی خبر دادن پیغمبر آمد...
ای بابا مراسم استقبال قرار شد از قبا به مدینه انجام بشه
جمعیت ریختن و ...
یا رسول الله ملت آماده ان بیا داخل!!!
فرمود حالا نمیام!!
چرا آقا؟!
می مونیم تا علی بیاد...
ابوبکر رفت پیش پیغمبر گفت:
یا رسول الله مردم معطلن!!
فرمود: عیب نداره
گفت: اینا چند روزه به زحمت افتادن!!
فرمود: مهم نیست
گفت: آقا شما یقین داری علی زنده مونده؟!
فرمود: نه
گفت: خب ممکنه علی کشته شده باشه...
فرمود: ابوبکر اگه علی آمد ما وارد مدینه میشیم، نیومد من اصلاً وارد مدینه نمیشم
این دید نه پیغمبر از جاش تکون نمیخوره میدونید چیکار کرد؟!
پیغمبرو ول کرد رفت مدینه چرا؟!
خیلی زرنگ بود دید الان پیغمبر به اهالی گفته من منتظر علی ام همه براشون مسئله شده که این علی کیه که پیغمبر شهرو به خاطر اون معطل کرده...؟!🤔
الان همه منتظرن که علی بیاد علی از راه برسه یه شتر واسه پیغمبر میارن، یه شتر واسه علی میارن،
جماعت همه پشت شتر، ابوبکرم باید دنبال شتر بدوئه
ول کرد رفت شد رئیس هیئت استقبال...
چگونه دنبال این بود که خودشو نفردوم اسلام معرفی کنه
اومدن...
پیغمبر اکرم مسجد ساختن، روبروی خانه پیغمبر زمین خرید چون همه خونه ها کنار مسجد بود پیغمبر در خانه شون به مسجد باز میشد بغلشم یه اتاق درست کردن برای علی بن ابی طالب اینم درش به مسجد باز می شد
این اومد اون رو به رو اونجا زمین خرید در خونه اشو باز کرد به مسجد اونجا می نشست هرکی میومد با پیغمبر کار داشت می دوید می رفت بغل پیغمبر مینشست...
جبرئیل آمد گفت: این درهایی که به مسجد باز شده همه رو ببند فقط در خانه خودت و علی باز بمونه...
این نگاه کرد دید عه منفذ اطلاعاتی داره بسته میشه...
عُمرو فرستاد گفت: عمر برو به پیغمبر بگو که میشه من یه پنجره باز بزارم؟!
اومد گفت پیغمبر فرمود:نه باید ببندی
دوباره اومد گفت: یا رسول الله ما خیلی دوست داریم تو رو ببینیم به اندازه یه بند انگشت اجازه بده ما باز بزاریم هر موقع بخوایم ببینیمت اینجوری بتونیم نگات کنیم...
فرمود: به اندازه یه سر سوزن هم حق نداری باز بذاری برو ببند...
دیگه ابوبکر مسجد رو ول نمیکرد کنج مسجد می خوابید هر هیئتی میومد با پیغمبر ارتباط برقرار کنه زود پا میشد میرفت...
پول خرج می کرد...
پیغمبر نماز شب میخوند این نماز شباش از پیغمبر بلندتر بود وَلَاالضَّالِینَ اش رو از پیغمبر بیشتر میکشید جوری که همه توجه ها به ابوبکر بود
رسید به سال دهم هجری سالی که پیامبر میخواد از دنیا بره شده بود نفر دوم اسلام به گونه ای که اگر پیغمبر راجع به این ابوبکر دست به افشاگری میزد پیغمبرو میکشتن
پیغمبر حجة الوداع اومد سخنرانی کرد فرمود:
من به همین زودی ها از بین شما میرم...
(ببینید پیغمبر به اینا گفت من به زودی از بین شما میرم حساب کنید وقتی اینو میگه اینا اولین سوالشون چی باید باشه؟!
هان؟!
که آقا تو داری از دنیا میری جانشینت کیه؟! )🤔
برید همه ی تاریخ رو ورق بزنید اگه یه نفر از پیغمبر سوال کرده بود که جانشین تو کیه؟!
ادامه دارد...
مداحی آنلاین - شب یلدا - رمضانی.mp3
4.68M
مهدی جان ...
طولانیترین شب سال اومد و نیومدی😔
🎤 #مجتبی_رمضانی
مداحی آنلاین - شب یلدا - رمضانی.mp3
4.68M
مهدی جان ...
طولانیترین شب سال اومد و نیومدی😔
🎤 #مجتبی_رمضانی
19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کی بیشتر زنشو دوست داره ایمانش بیشتره!😳
شفاعت شوهر از شفاعت امام حسین(ع) نافذتره!😳
YEKNET.IR - shoor 1 - fatemie 2 - 98.11.09 - alimi.mp3
6.97M
🔳 #ایام_فاطمیه
رفیق دورم زیاده خودمونیم
تهش هیشکی مثل مادر نمیشه
🎤 #حمید_علیمی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟کلیپ کوتاه ازصحبتهای شنیدنی آیت الله مجتهدی 🏴 آیت الله خوانساری فرمودند: دارم میرم، دستم خالیه اما دلم خوشه که جایی روضه بوده میرفتم و در اونجا گریه میکردم.....
✍🏻شهیدمحمدرضادهقان: سعیڪنمدافعقلبتباشی؛ازنفوذِشیطان!شایدسختترازمدافعحرمبودن مدافعقلبشدنباشد..!🕊
🍃🌸یک_داستان_یک_پند
✍️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود هر شب همهٔ مردم فقیر را طعام میداد.
مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیدهایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمدهای و من تو را میبینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!
مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانهای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی میشکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، میبینی ظرف تو را میشکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمیگردی.
‼️مجنون سخنی به راز گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی
🍃🌸عاشقان خدا نیز چنیناند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آنها را سریع اجابت نمیکند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال عبادتشان ببیند.
با عرض سلام خدمت همسنگران عزیز به علت درگذشت مامان بزرگم و ایام امتحاناتم چند روزی در خدمت شما نیستم ولی یکی دیگر از خادمین پست میزاره عذر بنده ی حقیر را بپذیرید.
باتشکر خادم کانال
#سلام_امام_زمانم❤️
صبحی که قدح نوش شود
از نگه تــو
آن صبح به کام است و
بخیر است و مرادم...
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
یا صاحبالزّمان!
من هر صبح، بر روی سجّادهام مینشینم و دل به شما میسپارم. با شما «عهد» میبندم و «عهد» ِ دیروز را تجربه میکنم!
«وَ اُجَدِّدُ فِی صَبِیحَة یَوْمِی هَذا»
و نه هر صبح، که همهی عمرم را با محبّت شما پیوند میدهم و عهد و پیمان میبندم که در سرای دلم، جز شما را راه ندهم و به جز شما نیندیشم!
من هر صبح، بر روی همان سجّاده، از خداوندی که صاحب همهی سجدهها و قنوتها و نمازهاست، میخواهم که مرا در شما ذوب کند!
«وَ الذّابینَ عَنْهُ»
تا شما همه چیز باشی و من هیچ! تا من هیچ باشم و شما همه چیز!
آه! ای همهی امّید و ایمان من! میشود روزی از خواب برخیزم و در منبعی از نورِ حضورت وضو سازم و بر همان سجّادهی همیشگی بنشینم؟ امّا این بار، نه که دلم را به سوی شما پرواز دهم، بلکه شما را در کنار خویش ببینم؛ و نه که دعا کنم تا در شما ذوب شوم، بلکه در شعاع نورتان آب شوم، ذوب گردم و چونان قطرهای اشک، بر روی دستان مهرتان جای گیرم؟
میشود روزی...؟ میشود روزی...؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام😊✋
لباس گرم پوشیده ایم 🧥
تا از سردی دستان زمستان یخ نزنیم🖐
وجود گرممان را آورده ایم♨️
تا با عشق و محبت به یکدیگر دلمان گرم بماند❤
آمده ایم🚶♂
با دفتر مشقمان✍
تا☝
سفیدی دلهای زمستان ...❄️
امیدواری چشمانش...❄️
تحمل و صبوری روزهای سختش...❄️
و جوانه زدن در بهار را
سرمشق کنیم برای خودمان ...✍
زمستان تون زیبا❄️🌨❄️
دلتون گرم❤
❄️❄️❄️❄️
#سلام_زندگی
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
با عرض سلام خدمت همسنگران عزیز به علت درگذشت مامان بزرگم و ایام امتحاناتم چند روزی در خدمت شما نیستم
بدین وسیله از عنایت و حسن توجه کلیه سروران، دوستان، آشنایان و همکاران که در این مصیبت
ما را مدیون لطف و غریق محبت خویش نمودند، از صمیم قلب تقدیر و تشکر نموده
و برای همگان از خداوند رحمان، حضور در رکاب نورانی امام زمان (عج) را در عصر ظهور مسئلت مینماییم
🌹🌻🌹🌻🌹
*یا صاحِبَ الزمان!*
*عیسی به عشق روی تو قامت بپا کند...*
✨✨✨
*میلاد یار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، عیسی مسیح علیه السّلام خدمت امام عصر روحی و ارواح العالَمین لتراب مقدمه الفداء و جهانیان تبریک و تهنیت باد*
🌹🌻🌹🌻🌹
*مسیح دلبسته ی منجی ماست...*
🌻🌹🌻🌹🌻
طبق روایات وارده از شیعه و اهل سنت، پس از ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت عیسی(علیه السلام) به اذن خداوند به زمین نزول خواهد کرد و در حضور همگان به عنوان یکی از یاران حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشت سر او به نماز خواهد ایستاد. چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است:
"سوگند به آن کسی که مرا مژده آور راستین قرار داد، اگر از عمر جهان، جز یک روز نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن قدر طولانی می کند، تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از خروج او، عیسای روح الله فرود می آید و در پشت سر وی نماز می گزارد، آن گاه زمین با فروغ پروردگار روشن می شود و حکومت مهدی به شرق و غرب عالم می رسد."
📚[صدوق، کمال الدین، ص 163].
🌿
*اصلاح جهان بدست فرزند علیست*
✨☘️✨☘️✨☘️
*با اعمال و رفتار و گفتار، زینب گونه زمینه ساز آمدنش باشیم*
☘️✨
بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب با دعای *الهی عظم البلا* دعاگوی آمدنش باشیم
و از سه مرتبه تا هفتاد مرتبه *اللهم عجل لولیک الفرج*
☘️✨☘️✨
*در هر حالی* بیادشان و یاورشان باشیم.
*اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب الکبری سلام الله علیها*
🌹 *انتشار همین پیام ها خدمت به امام است ان شاءالله* 🌹
#سلام_امام_زمانم❤️
یک لحظه ی دیر آمدن صبح زمستان
باعث شده یلدا همه بیدار بمانیم
ده قرن نیامد پسر فاطمه اما
شد ثانیه ای تشنه دیدار بمانیم؟؟!
#اللهم_عجل_لولیك_الفرج
#قرآن_زندگی
اگر خداوند متعال مشڪل یوسف علیه السلام را در آغاز آزمایشش برطرف مینمود، گنجینههاے مصر در اختیار وی قرار نمیگرفت...
گاهے بلا به طول میانجامد؛
تا عطا و بخشش بزرگ شود...
👈 پس : به خدا توکل کن
❣صبر پیشه ڪن و عجله نڪن❣
"وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ"
{يوسف ۲۱}
«بدین منوال ما یوسف را در سرزمین (مصر استقرار بخشیدیم و) مقام و منزلت دادیم»
🍃🌷🍃🌻🍃🌷
#نفوذ و #دشمن_شناسی
نپرسیدن!!
چرا نپرسیدن؟!
ببینید یا اینا باید قوم خنگی باشن که اصلاً نمی فهمیدن پیغمبر یعنی چی؟!
مُردن پیغمبر یعنی چی؟!
که این نمیشه... میفهمیدن
یا اینکه قضیه براشون حل شده بود...
یعنی چی؟!
یعنی میدونستن پیغمبر از دنیا بره جانشینش کیه...!!
این دومی درسته
فکر میکردن جانشین کیه؟!
ابوبکر
به چه دلیل؟!
به دلیل اینکه پیغمبر اکرم علی را معرفی نکرد
فرمود: من از بین شما دارم میرم و بین شما دو لنگر باقی میذارم
۱- کتاب خدا
۲- عترتم، اهل بیتم
و این دو تا هرگز جدا نمیشن مگر اینکه در حوض به من وارد بشن در آخرت
خب آقا اهل بیت علی از توش در میاد؟!🤔
آره
ابوبکر هم در میاد چرا؟!🤔
ابوبکر چی کاره اس؟!
پدرخانم پیغمبره دیگه!!
پس شد جزء اهل بیت پیغمبر
عمر چی کاره اس؟!🤔
پدر خانم پیغمبره خب میشه جزو اهل بیت!!!
عثمان چی کاره اس؟! 🤔
دوماد پیغمبر میشه جزو اهل بیت...
همان طور که از این اهل بیت علی در میاد ابوبکرم میتونه در بیاد...
چرا پیغمبر نگفت علی...؟!
چه زمانی رهبر میترسه منتخب خودشو به مردم بگه؟!
زمانی که منتخب پیغمبر با منتخب مردم یکی نباشه...
خدا رحمت کنه امام رو امام توی نامه اش نوشت والله من به بنی صدر رای ندادم...
خب چرا اون موقع نگفتی؟!
به خاطر اینکه منتخب مردم بنیصدر بود...
رهبر نمیتونه خلاف مردم حرکت کنه...
پیغمبر اکرم وقتی نمیگه علی بن ابیطالب به چه دلیله؟!
به دلیل اینکه منتخب مسلمانان با منتخب پیغمبر فرق داره اگر پیامبر بگه علی یعنی خلاف جریان رودخونه شنا کردن، هرکی خلاف رودخونه شنا کنه غرق میشه، چون بالاخره انقدر میری تا خسته میشی دیگه...
فلذا نگفت چرا؟!
اگر میگفت همه ی اسلام از بین میرفت تا غدیر خم آمد خدای متعال گفت پیغمبر بگو...