فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیای بی امام و رهبر
چه دنیایی ست؟😢😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ..؛
الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُودِ🕊
-۲۳قدمتااربعین-
🍁🌾🍁
حاج_محمود_کریمی_تنظیم_دیجیتال_خیلی_دلم_گرفته_برا_محرمت_.mp3
9.38M
نواهنگ و توسل به حضرت امام حسین علیه السلام
🎼 مداحی
🎙حاج محمود کریمی
چقدر دلتنگ محرم بودیم
آخرهای ماه محرم رسیده
سال دیگه کی زنده است؟
من از تراکم سیاه "ابرها" می ترسم و هیچ کس مهربانتر از تو نیست
صدایت می زنم ، کجاست آن "یوسف" گمگشته ی مهـربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند؟
أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّـذِی يُجَـابُ إِذَا دَعَا، كجاست آنكه دعاى خلق "پريشان" و مضطر را اجابت مى كند؟
کجاست مهدی؟ مـرا "دریاب" در"انتظارت" هستم و خواهم بود. بیا آقای من ...
آقا جان ، دِلِ شکسته ام را به تو میسپارم ، دلدارم تو باش
4_5771613211694468757.mp3
4.7M
ثواب کمک کردن به زوارامام حسین علیه السلام
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
کجای شهر قدم میزنی؟! میخواهم کاملا اتفاقی از آنجا رد شوم...!! #امام_زمانم
رفقا والا
آدمهاوسیلهآزمایشگاهی نیستن
برایکسبتجربهوآزمایش
دلدیگرانروبهبازینگیریم!
دنیادارمکافاته.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 روایت جانباز دفاع مقدس
از پیشنهاد بالای مالک متروپل برای خرید خانهاش تا اجازه تخریب خانه برای امدادرسانی در متروپل
هر کس که بیند حال من داند که هجران دیدهام
آری خرابی ظاهر است آنجا که طوفان بگذرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کربلا میخوام...
#اربعین
#امام_حسین علیه السلام
دِل اگر یار نَبینَد جِگَرَش میسُوزَد
جِگـَرَم سُـوخت زِ بَس خوابِ حَرَم را دیدَم
#صلاللهعلیکیااباعبدالله 🏴
🔴 ثواب عجیب «کمک هزینه» به دیگران برای سفر اربعین حسینی!
هشام: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم:
کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین(علیه السلام) برود و در عوض شخصی ديگر را روانه کند(هزینههایش را بدهد)، چه اجری دارد؟
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
🔹 به ازای هر درهمى كه خرج کند، خداوند همانند كوه اُحد برایش حسنه مینویسد.
🔹چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمیگرداند!
🔹بلاهايى را که فرود آمده تا به او برسد، از او میگردانَد و از وى دور میكند و مالش حفظ میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خاطره جالب سردار باقرزاده از ممانعت مسئولان بعثی از ورود پرچم #امام_حسین(ع) به خاک عراق توسط بچههای تفحص شهدا
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد . در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز میکرد. سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد. زیرا فکر می کرد یک مرغ است.
این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛ نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند. وقتي باران مي بارد همه پرندگان به سوي پناهگاه پرواز مي كنند بجز عقاب كه براي دور شدن از باران در بالاي ابرها به پرواز در مي آيد. مشكلات براي همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن است ﻛﻪ باعث تفاوت مي گردد. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ بلند پرواز باش.