eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
2.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 کار و تنهایی و حسرت آه... تقدیر پدر بود گـرمـی دور هـمـی ها، تحـت تاثیر پدر بود ظاهـرا آویختـه عکسـش به دیوار اطاقم تکیه‌ی دیوار هم حتی به تصویر پدر بود بـعـدِ او پیـری سـراغــم آمـد و جـایی نگفتم!  این پسر، کمتر کسی دانست که پیر پدر بود! راسـت می‌گویند جنـت زیـر پای مادرانست مادری که دین و ایمان خودش گیر پدر بود بی‌گمان این شیر مادر بود هستی را به من داد انـدکی اغـراق می‌خواهد غــزل...شیر پدر بود! خواب دیدم کوه دارد اشک میریزد به خلوت اشـک پنهانی و کوه و...آه تعبیرش "پدر" بود
سرم‌ هوای‌ِتو دارد ، دلم‌ هوای‌ِضریح‌ ‌چھ می‌شود‌ که‌ سری‌ گوشه‌ی‌حرم‌ بزنم♥️!
انسان شناسی ۲٠۶.mp3
10.54M
۲۰۶ ※ حس ※ خیال ※ وهم ※ عقل ※ فوق عقل این پنج بخش؛ خود شما هستید! پنج بخشِ وجودی شما ... اگر بخشهای درون شما به همین ترتیب که نگاشته شده، مهندسی شده باشد؛ شما انسان وارونه‌ای هستید! فقط در یک حالت است که شما هستید و مهندسی درونیِ درستی دارید. و بقیه حالتها، حالتهای وارونگی شماست.
💠ماموستا لقمان امینی بازداشت شد 🔹کانال تلگرامی «سنی‌آنلاین» رسانه مدرسه مکی زاهدان، 10 بهمن اعلام کرد «ماموستا لقمان امینی» امام‌جمعه مسجد جامع «چهاریار نبی» سنندج در این روز بازداشت شد. 🔹وی از جمله افرادی بود که در حوادث اخیر با اتخاذ مواضعی تند و مخالف علیه جمهوری اسلامی در خطبه های نمازجمعه به تحریک مردم اقدام کرده و باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در غرب کشور شده بود. 🔹شبکه‌های وهابی نیز با انتشار سخنان این شخص، سعی در ایجاد اغتشاش در غرب کشور داشتند.
💠من می‌شوم چایی‌ریز امام روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از اولین روزهای پیروزی انقلاب 🔹قبل از ورود امام با دوستان روحانی جلسه‌ای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران می‌شود؛... باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم. 🔹جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من می‌شوم قهوه‌چی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی می‌کنی؟ گفتم: نه، شوخی نمی‌کنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست می‌کنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز می‌خواهد. آن چایی‌ریز من باشم. 🔹اين حرف موجب شد كه جلسه‌ی ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسب‌ترم. شما بگوييد من مناسب‌ترم. اينجا يک معارضه و دعوا می‌شود. 🔹ما در اين دعوا، به قول زورخانه‌چی‌ها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوه‌چی‌گری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت. ۷۲/۵/۷
با ارزش‌ترین چیزدر زندگۍ دلِ آدمـ‌هـاست...!! اگر ڪسۍ بهت سپردش امـانتدار خوبۍ باش...!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اين كاغذ اولش صاف بوده؛ بعد مچاله ش كردن، بعد بازش كردن و اينجورى شده... دل شکستن و ناراحت کردن هم همینطوره... جاى چروك هاى مچاله ش ميمونه... مراقب رفتارمون باشیم🌺 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
در فرازۍ از وصیت‌نامھ شھید لبنانـے ِ مدافع حرم ، مھدی‌رعد آمده است: وصیت من بھ دخترانـے ڪھ عڪس هایشان را در شبکھ‌ هایِ اجتماعـے میگذارند این است کھ این کار شما باعث میشود امام‌زمان خون گریھ کند . . !💔 🌱'
💠 زنـدگیــنــامــه : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 شهید رضا آذربار متولد ۱۳۷۲/۴/۱۱ در بیمارستان معتضدی کرمانشاه چشم به دنیا گشود و در یک خانواده بسیار مذهبی به حیات ادامه داد و همیشه در کودکی سربند یاحسین بر سر داشت و در تمامی عرصه های انقلابی و ملی شرکت داشتند و در خط اول تمامی مراسمات بودند به ایران و انقلاب اسلامی علاقه فراوانی داشتند و همیشه گوش به فرمان بودند. ✅ : 👇👇 شهید بزرگوار دارای صبر و بردباری فراوان و متواضع در برابر همه مردم بود. همیشه می‌گفت ببخشید و بگذرید تا خداوند متعال در برابر شمام همینطور باشد. پدر یتیمان شهر بود در شب های قدر ماه مبارک در حد توان همیشه غذای نذری بین فقرا و نیازمندان پخش میکرد و آرزو داشت روزی به حدی برسه که هزار پرس غذا نذری پخش کنه و هر سال ده کیلو برنج اضافه تر پخت میکرد. ✅ به امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) علاقه ی فراوانی داشت مدام ذکر حسین حسین بر لبانش بود و مداحی ونوحه خوانی میکرد. خیلی خیلی مهربان بود. با اهل خانواده زیاد شوخی میکرد یه انسان شوخ طبعی بود توی تمامی مهمانی ها سر صحبت و باز میکرد و همه رو مشغول بحث کردن میکرد و بقیه افراد از همنشینی با ایشان فیض میبردن.شخصی بسیار با ادب و با حیا بود .به حلال و حرام زیاد توجه میکرد. ✅ بسیار ساده زیست بود، به لباس و پوشش اهمیت زیادی نمیداد. اهل قرآن و نماز و روضه بود. خمس و ذکات هر ساله رو پرداخت میکرد. به دخترش مهر و محبت زیاد می ورزید و او را از اعماق وجود دوست داشت. بعد از ساعت کار از فرط خستگی زمانی مختص بازی و توجه به دخترش قرار میداد✅ ما اغلب مسافرت هایمان به شهرهای زیارتی بود .وقتی به حرمین مطهر می‌رفتیم منو قسم میداد دعا کنم که به آرزوی قلبی خودش که شهادت بود برسه، آخرین سفر پیاده روی اربعین ۱۴۰۱ بود که رفتیم وقتی به زیارت بارگاه امام حسین(ع) رسید به ضریح دخیل بسته بود و ذکر اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیل‌الله را طلب میکرد ، خیلی به من می‌گفت دعاکن بشم، بعد میگفتم تو فکر عاقبت ما را نمیکنی چه بلایی سرمون میاد می‌گفت: «حضرت زینب خودش صبرتون میده نگران نباشید» هر شب برای ریحانه روضه ی حضرت رقیه (س) را میخواند انگاری میخواست ریحانه عادت کنه به نبودن بابا. این ماه های اخیر شعر سلام فرمانده رو خیلی باهم می‌خواندیم و اجرا میکردیم و از محتوای این شعر لذت میبرد .وقتی که کرمانشاه این همایش سلام فرمانده رو برگزار کردند ما خانوادگی رفتیم و در اونجا باهم اجرا کردیم. ✅ این مدت به خاطر وضعیت ناامنی شهر وکشور از خانه و خانواده دور بود، می فرمود به نقل از سخنان حضرت آقا: (امروزه امنیت جمهوری اسلامی از نماز واجب تر است نباید شهر نا امن شود و به دست نامردان بیفته با تمام قوا باید از شهر و کشور و ناموسمون دفاع کنیم) . ✅ همیشه می‌گفت دشمنان فکر میکنن ما این کشور رو اداره میکنیم نخیر، سخت در اشتباه هستند این کشور را صاحب خودش که (عج) هست رهبری و هدایت می‌کند ما فقط وسیله ایم. ✅ : 👇👇👇 مدام به خانواده گوشزد می‌کرد مراقب چادرتان باشید همیشه چادر به سر داشته باشین چادر امانت مادرمان حضرت زهرا (س) است. ✅ : 💠 میگفت من زمانی که شهید شدم چفیه ای که ۴ بار باهاش زیارت کربلا رفتم و پلاک اسمی من را داخل قبرم بگذارید و همیشه برایم سوره یاسین بخوان.💠 : 👇👇👇 غروب سه شنبه مورخ ۱۴۰۱/۸/۲۴ ساعت ۱۸:۳۰ در کامیاران در کوچه ۱۲ متری(مسجد محمد رسول‌الله) خیابان توبره ریز حین انجام وظیفه با درگیری با اغتشاشگران و گروهک های وابسته به غرب به رسید. 👉 پنج دقیقه قبل از شهادت با آن تماس گرفتم و حرف زدیم، گفت: چطور زنگ زدی؟! بدون هیچ دلیلی گفتم: فقط خواستم باهات حرف بزنم و بگم مراقب خودت باش. ✅ همکارانش گفته بودن بعد آن تماس شهید شده، یه شب خیلی بد بود، مجروح زیاد دادن ۳۲ نفر زخمی و یک شهید ، شهر ناامن و آشوب بود و اوضاع ناآرام، ولی به خواست خدا و تلاش سربازان امام زمان شهر به آرامش قبلی خود رسید.
: 👇👇👇 وقتی خبر شهادتش را فهمیدم اصلا باورم نمیشد چون مدام می‌گفت: مرگ و زندگی دست خداست، هرچی اراده ی خدا باشد همان میشود.(گر نگهدار من آن است که میدانم ، شیشه را بغل سنگ نگه میدارد) همیشه این مدت برای رضا دلشوره و استرس داشتم. وقتی رسیدم داخل بیمارستان دنبال رضا می‌گشتم که آن را پیدا کنم. یکی گوشه چادرم را گرفت و گفت: نگرد رضا اینجا نیست ‼️ گفتم کجاست⁉️ گفت: بردنش سرد خانه، همین را که گفت از حال رفتم و دنیا روی سرم خراب شد.😞😭 بعد از چند دقیقه بیهوشی که به هوش آمدم گفتم: من حتما باید ببینمش، با کلی اسرار من مجبور شدن منو ببرن ببینمش، زمانی که رسیدم داخل سرد خانه، حالم خیلی بد بود. تا اینکه آن کشو را بیرون کشیدن و ملحفه رو برداشت دیدم رضا خوابیده 😢😢 اصلا باورم نمیشد شده چشمانش باز بود و لبخند بر لب داشت با دستان خود چشمانش را بستم صورت و بدن بی جانش و تمام ملحفه توی خون غلتان بود😞 با چشمانی اشکین و بغض آلود بوسیدمش و گفتم: آرام جانم مبارک رفیق نیمه راه، تمام قلبم درد میکرد و باور نداشتم که حقیقت دارد رضا شده، دعا میکردم خواب باشم متأسفانه اینطور نبود سعی میکردم اشک هایم جاری نشود تا چهره‌ اش را همیشه به یاد داشته باشم و سعی میکنم تلخی این خداحافظی را با شیرینی خاطرات زیبایمان قابل تحمل کنم. «آخرین وداع منو رضا خیلی دردناک و جانسوز بود»😞😞 🖋زمان وداع تو ای جانِ جان سرودند قلب زمین و زمان سلام ملائک نثار شهید خداحافظت ای شهیدخدا خداحافظ ای مقتلت کربلا خداحافظ ای پاسدار شهید ✍نویسنده :همسر شهید بزرگوار