eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
655 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
•••❈❂🌼🍃 از جزء پانزدهم قرآن کریم: یادمون باشه مال و اولاد قشنگی دنیا هستن. مؤمن باید زیرک باشه؛ زرق و برق و قشنگی دنیا رو تبدیل کنه به باقیات صالحات که موندنیه و ارزشمند. 🌼 سوره کهف، آیه ۴۶
•••❈❂🌼🍃 از جزء پانزدهم قرآن کریم: یادمون باشه اگه می‌خوایم به اون مقامات ویژه پیش خدا برسیم، یه راه داره که اونم از سحر و مناجات شبانه می‌گذره. 🌼 سوره اسراء، آیه ۷۹
•••❈❂🌼🍃 از جزء پانزدهم قرآن کریم: یادمون باشه سفت و سخت دنبال دوستی و هم‌صحبتی با آدمای باتقوا باشیم؛ وگرنه مصاحبت با دنیاپرست‌ها ما رو از خدا غافل می‌کنه. 🌼 سوره کهف، آیه ۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•🌱 بياييد مانند آن‌هایی نباشيد كه امام حسن (ع) را تنها گذاشتند ما همه بايد پيرو راه شهدا باشيم. 🌺شهید لطف علی افشاری .
°•🌱 امیرالمؤمنین علی علیه السلام 💠فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا «از دست رفتن حاجت بهتر از آن است كه آن را از نااهل طلب كنى 📖 حکمت ۶۶ .
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_پنجم مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد ، شکر
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بله‌بگی!» 😂 حتی گفت :«اگه اسلام دست و پامو رو نبسته بود ، دلم می خواست شمارو یه کتک مفصل بزنم !»😅 آن کل کل های قبل ازدواج ، تبدیل شدند به شوخی و بذله گویی آن شب ، هر چی شهید گمنام در شهر بود ، زیارت کردیم 😍 فردای عقد رفتیم خانه خاله مادرش آنجا هم یک سر ماجرا وصل می شد به شهادت. همسر شهید بود ، شهید موحدین روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم . محمد حسین هم ظهرش امتحان داشت . با اعتماد به نفس ، درس نخوانده رفت سرجلسه 😐 قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه برایش بگوید... جالب اینکه آن درس را پاس کرد قبل از امتحان زنگ زد که «دارم میام ببینمت!» گفتم :«برو امتحان بده که خراب نشه!» پشت گوشی خندید که «اتفاقا میام که امتحانم خراب نشه!»😁 آمد گوشه حیاط ایستاد ، چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم . دوباره این جمله را تکرار کرد : «تو همونی که دلم خواست ، کاش منم همونی بشم که تو دلت می خواد!» 🙃 رفت بعداز امتحان ، زود برگشت. تولدش روز بعد از عقدمان بود💞 هدیه خریده بودم : پیراهن ، کمربند ، ادکلن . نمی دانم چقدر شد ، ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم ، همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد ... بعد از ناهار ، یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق . شوکه شد خندید :«تولدمنه؟ تولد توئه ؟ اصلا کی به کیه؟😂 وقتی کادو را بهش دادم گفت :«چرا سه تا؟!» خندیدم که «دوست داشتم!» نگاهی به مارک پیراهن انداخت، طوری که توی ذوقم نزده باشد ، به شوخی گفت :«اگه ساده ترم میخریدی به جایی برنمی خورد !»😊 یکی پیس از ادکلن را زد کف دستش ، معلوم بود خیلی از بویش خوشش آمده:«لازم نکرده فرانسوی باشه .. مهم اینه که خوشبو باشه!» @tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_ششم اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نب
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»🙃 سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند . صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام ‌‌....‌ جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!» گفتند :«مارو دست انداختی ؟» هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد . 😁 به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه . پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم 😂 نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!» گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمی‌کنیم!» وقتی نشستم پشت موتورش پرسید : « این همه لشکر کشی برای چیه؟»🤔 همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»😂 البته آن موتور تریل معروفش را نداشت . کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور خانم های هیئت یادم دادند😅 راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ... باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود .. ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید.. تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»😐 گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود... معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشیدند اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا . از این کارش خوشم می آمد ‌☺️ بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد . خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد .. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان...🍃 @tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست‌وهفتم برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم . سید علی خامنه ای دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی ❤️ انتخابمان برای مغازه دار جالب بود . گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»☺️ از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم . اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد . قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود . بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .☺️ نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند😁 از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود . می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟ از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم. موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل می‌دادیم و آقا را قانع می کردیم😬 بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم» حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند. کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش می‌گفت همان راه را می‌رفت😊 از حرکات و سکنات خانواده‌اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟ روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه😂 کم‌کم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد. آدم یخی نبود سریع با همه‌ گرم می‌گرفت و سر رفاقت باز می‌کرد. با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد. @tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا کنید نمیرید؛ شهادت را از خدا بخوایید... الهی الحقنا بالشهدا والصالحین ازشما همسنگران گرامی التماس دعای ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که دنیا منو از زندگی محروم می کنه .. به زیر لب میگم حسین زود منو آروم می کنه..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچکس مثلِ حسن فکر غمِ ماها نیست دست و دلبـاز‌تر از او بہ همہ دنیا نیست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امام حسن جان امروزمیخوام یکم‌ خاص تر دست به دامان کرمتون بشیم 💚 میشه دلای بلاتکلیف ی جواب حال خوب کن بگیرن یا حداقل دلشون اروم باشه💓✅ میشه اون قرضه که باید پرداخت بشه ولی باوجود همه تلاشها تهه حساب خالیه ی جوری داده بشه 😍✅ میشه که اون خانومو اقای چشم انتظار خبر پدر مادر شدنشونو بشنون 👨‍👩‍👧‍👧✅ میشه اون دختر پسری ک مدتهاست منتظر ی همدمه یکی ک همه جوره هم کُفِش باشه رو دستشونو بزارین تو دست هم 💍✅ میشه اونی ک از کار بیکار شده شرمنده زنو بچش نشه ؟ 🙃✅ میشه اونایی ک دارن درد بیماری میکشن دوباره رنگ سلامتیو ببینن 🩹✅ میشه اون خبر خوشه اون حال خوبه رو هممون ببینیم ؟؟؟ 🥲✅ خلاصه بگم‌ میشه بهمون عیدی حل دغدغه فکری الانمونو بدین 😢🙏 ع💚
🍃مهربان مظلوم باور داشته باشیم یا نه؛ حقیقت را نمی‌شود کتمان کرد. ما لحظه لحظه داریم چوب غفلتمان از تو را می‌خوریم. این چوب‌ها کی بناست ما را از خواب غفلت بیدار کند، معلوم نیست. چرا این قدر جان‌سخت شده‌ایم؟ ما را ببخش برای این همه جان‌سختی! شبت بخیر مهربان مظلوم!🌙💫
می‌شود خورشید ما پیدا، خیلی دور نیست 🌤 می‌رسد آقای ما از راه، خیلی دور نیست . .🤍 🪴
صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین غیر از حسین عاشق هرکس شدی بدان بازیچه میشود دل تو دست دیگران💔 هوایت نکنم می‌میرم🌱
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِي وَ أَفْرَطَ بِي سُوءُ حَالِي وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِي أَعْمَالِي وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلاَلِي  خدايا! بلايم بزرگ شده و زشتى حالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و مرا زمين گير نموده... - اعتراف می کنم قبول نیست؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 از آن سوی آفرینش که به این سو آمدم، پا به دنیای ماده که گذاشتم، رنگ در رنگ، جاده‌ها و اندیشه‌ها پیش رویم به خط شدند. من ماندم و حیرانیِ «به کدام سو رفتن»! ولی ترسی ندارم از این رنگ‌ها و دعوت‌ها؛ چون تو را دارم ای خدای بهترین! خوب می‌دانم که بندگانت را رها نکرده‌ای و بی شمع و چراغ نگذاشته‌ای. می‌روم پی فلش‌هایی که تو برایم نصب کرده‌ای در کوره‌راه‌های دنیا. 🌸🍃
🌟 🍃 این روزهای خالی و نفس‌گیر، این عمرهای کوتاه و دست‌و‌پاگیر، تنها با حضور تو جان می‌گیرد و تنها با نام و یاد تو از پوسته‌ی بی‌معرفتی و بی‌هدفی خویش خارج می‌شود؛ تنها اگر تو برایمان باشی، سعادت است و تنها اگر ما برای تو بمانیم، فرج و گشایش؛ ای انتظار روشن چشم‌گیر! ای دلخوشی تغییر این جمعه‌های دل‌گیر!
اے‌یوسف‌زهرا‌سفرت‌ڪی‌بہ‌سر‌آید ؟ ڪی‌چهره‌ماهت‌ز‌پس‌پرده‌درآید ؟ از پیڪ صبا ڪی شنوم آمدنت را ؟ 🌤أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_الْـفَـرَج🌤
پرواز را بیاموز!🕊 خدا می‌خواهد پرواز را به ما یاد بدهد، اگر ما را آزاد می‌گذارد‌ برای این است که بال زدن را تمرین کنیم، نه اینکه سقوط ما برایش اهمیت نداشته باشد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا