بانو زینب سلیمانی:
حضرت آقا، حکم رگ گردن
#حاج_قاسم رو داشت ..
+دنیا بداند
ما رویِ رگ گردن حاج قاسم حساسیم ..
|رهبرم❤️|
#امام_خامنه_ای
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊 ۱۶ خرداد ماه سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج)، گرامی باد.
#شهید_جوادمحمدی
الّلهُمَصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوعَجّلفَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
🌷آقا جواد حتی تو حرم #حضرت_رقیه (س) هم، از بچههای شهدای #فاطمیون غافل نمیشد. با فاطمه بردشان یک گوشه و باهاشان بازی کرد. فاطمه خوراکیهایش را آورد و با هم خوردند. آقا جواد برای فاطمه، خمیرِ بازی، خریده بود. آوردند و با بچههای فاطمیون، حلقه زدند دور همدیگر و نشستند به بازی. آنقدر بهشان محبت کرد و خندیدند که آخر سر، از سر و کله آقا جواد بالا میرفتند و صدای عمو عمویشان قطع نمیشد.
(راوی:همسر شهید)
این کلیپ، تصاویر همین خاطره است.
#شهید_جواد_محمدی
#سالروز_شهادت 🌹
امام خامنه ای:
هر وقت گره ای در کار من می افتد ، به مسجد مقدس جمکران می روم و متوسل به امام زمان علیه السلام مشکلم را حل میکنم.
💚السلام علیک یا صاحب الزمان
یا صاحب الزمان اغثنی،
یاصاحب الزمان ادرکنی.💚
سهشنبه های جمکرانی
#تلنگرانه
°🥀°🥀°
اهل #دعا باشیم،خیلیسفارششده
باخداوَاهلبیتازتهدلحرفبزنیم🌱
به قولِاستادعالی:
امروز نیازهایاصلیتونوبخواید
نهفقطمادیات!
نیازمون به بودن #امامزمان،
نیاز به نبودن صفاتِزشتدرونمون
که مارو به دنیاوصلمونکرده
وَ نمیذاره بریم بالا...:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
🔹 چهها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم...
🔅 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج
1_1170434748.m4a
585.7K
مارا نمیبری به حرم قھر کردهاۍ؟!
یا حسین💔💔
گاهی در انزوای خودم پرسه میزنم
با اشک پابه پای قلم پرسه میزنم
شب تا سحر میان شبستان عاشقی
هر لحظه در هوای حرم پرسه میزنم(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین تصاویر از مراحل پرتاب تا اصابت موشک هایپرسونیک فتاح به هدف
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
اللهم انصر الاسلام و المسلمین واخذل الکفار و الیهود والمنافقین والوهابیین و الداعشیین
🔶
اللهم انصر امام زماننا وانصر قائدنا الامام خامنہاے
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
#روزشمار_غدیر
1️⃣ 3️⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر
تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
.
#مبلغغـــــــــــدیـــــــࢪباشیـــــم 🌿
#تلنگرانه🍃
حاجاسماعیلدولابی:
از هر چیز تعریف کردند، بگو کار خداست
مال خداست؛ نکند خدا را بپوشانی
و آن را به خودت نسبت دهی که ظلمی
بزرگتر از این نیست!
آدم ها را برایِ خودتان مهم نکنید !
از هیچ کسی بت نسازید !
اجازه ندهید یک نفر ، همه ی دنیایِ تان شود !
آن وقت با یک اخم و بی توجهیِ ساده ؛
تمامِ غرور و خود باوریِ تان ، از هم می پاشَد ،
شخصیتِ تان زیرِ سؤال می رود ،
و از خودتان بیزار می شوید ... !
دست از بزرگ نمایی بردارید !
آدم ها همه شان مثلِ هم اند ؛
نه آنقدر بزرگ ، که تمامِ دنیایِ تان شوند ،
و نه آنقدر کوچک ، که زیرِ پایِ تان لِه شوند !
پیچیده اش نکنید !
آدم ها ، فقط آدم اند ،
همین !
🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مےگوینــــــد :
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
عاشق مےشویم
عاشق کہ شدے،شهید میشوی...♥️
شهید ابراهیم هادی✨💕
سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم
یس/۵۸
سلام بر شما این صدایی است دلنشین از طرف خدای مهربان
سلام بر کسانی که گمان میکنند دنیا به آخر رسیده و دیگر راهی برای آنها باقی نمانده، و نمیدانند که خدا بعد از هر سختی راه راحتی برای آنها فراخ نموده...
#قرآن_بخوانیم 🍃
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 30 حمید کتابی که جدید چاپ شده بود را برداشت و از فروشنده
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 31
هوای آن شب به شدت سرو بود در کوچه و خیابان پرنده پر نمی زد، حمید زنگ زده بود صحبت کنیم از صدای گرفته ام فهمید حال چندان خوشی ندارم ،
نمی خواستم این وقت شب نگرانش کنم ولی آن قدر اصرار کرد که گفتم حالم خوش نیست ،دل پیچه عجیبی دارم ،تو نگران نشو نبات داغ می خورم خوب میشوم.
اسپاسم شدیدی گرفته بودم به خودم تلقین می کردم که یک دل درد ساده است ولی هر چه می گذشت بدتر می شدم.
حمید پشت تلفن حسابی نگرانم شد از خداحافظی یک ربع نکشیده بود که زنگ در را زدند ،حمید بود گفت پاشو حاضر شو بریم بيمارستان،گفتم حمید جان
چیز خاصی نیست ،نگران نباش.
هر چه گفتم راضی نشد این طور مواقع که نگرانم می شد مرغ حمید یک پا داشت ،خیلی روی سلامتی ام حساس بود،به قاعده خودم اصلا فکر نمی کردم حمید مردی باشد که تا این حد بخواهد روی این چیز ها دقت داشته باشد.
هر کار کردم کوتاه نیامد ،آماده شدم و به اورژانس بیمارستان ولایت رفتیم، تشخیص اولیه این بود که آپاندیسم عود کرده است ،دستم را آنژیوکت زدند خیلی خون از دستم آمد ،تمام لباس ها و کفش هایم خونی شده بود ،حمید با گاز استریلی که خیس کرده بود دستم را می شست و کفش هایم را تمیز می کرد عین پروانه دور من بود. برای سونوگرافی باید به بیمارستان شهید رجایی می رفتی ،از پرستارها کسی همراه ما نیامد من و حمید سوار آمبولانس شدیم ،پشت آمبولانس خودمان بودیم ،حالم بهتر شده بود ،یک جا بند نمی شدم، بلند می شدم
می ایستادم ،اولین باری بود که آمبولانس سوار می شدم ، از هیجان درد را فراموش کرده بودم از خط بالای شیشه بیرون را نگاه می کردم آن قدر شیطنت کردم که حمید صدایش در آمد و گفت: بشین فرزانه،سرت گیج می ره ،تو آبرو برای ای ما نذاشتی ،مثلا داریم مریض می بریم! ساعت یازده شب بود آن قدر بالا پایین پریدم که مریضی یادم رفته بود. وقتی دکتر جواب سونوگرافی
را دید گفت: چیز خاصی نیست، ولی امشب بهتره خانوم تحت مراقبت باشد. دوباره به بیمارستان ولایت برگشتیم ،با تماس به خانواده موضوع را اطلاع دادیم، حمید به عنوان همراه کنارم ماند، پنج شنبه بود و طبق معمول هر هفته هیئت داشت ولی به خاطر من نرفت از کنار تخت من تکان نمیخورد به صورتم نگاه می کرد و
می گفت: راست میگن شبیه ننه هستیا، لبخند زدم خیلی خسته بودم ،داروها اثر کرده بود نمی توانستم با او صحبت کنم.
ادامه دارد....
#شهیدحمیدسیاهکالی
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 31 هوای آن شب به شدت سرو بود در کوچه و خیابان پرنده پر نمی
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 32
نفهمیدم چطور خوابم برد ساعت از نیمه شب گذشته بود که با صدای گریه حمید از خواب پریدم ،دستم را گرفته بود و اشک می ریخت گفتم: عه چرا داری گریه می کنی ؟ نگران نباش چیز خاصی نیست ،گفت: می ترسم اتفاقی برات بیفته تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر می کردم که اگه قراره روزی بین ما جدایی اتفاق بیفته اول باید من برم والا طاقت نمیارم.
آن شب تا صبح کارش شده بود کنار تخت من نماز بخواند پلک روی هم نگذاشت فکر کنم یک دور منتخب
مفاتیح را تمام کرد پرستار بخش وقتی دید حمید کنار تخت من مشغول نماز شده است گفت: نماز خونه هست، اگر
می خواید نماز بخونید می تونید برید اونجا، ولی حمید قبول نکرد گفت: میخوام کنار خانمم باشم.
رفتار حمید حتی برای پرستارها هم غیر معمول بود فکر می کردند ما چند سال است ازدواج کرده ایم، وقتی گفتم ما فقط دو ماه است عقد کرده ایم از
تعجب می خواستند شاخ در بیاورند،
یکی از پرستارها به من گفت شما دیگه شور عاشقی رو در آوردین ،همسر من بود ساعت یک دراز به دراز می افتاد
می خوابید.
آن شب هشت آذر ۱۳۹۱ حمید اصلا نخوابید درست مثل ماجرایی که سه سال بعد اتفاق افتاد باز هم هشت آذر!
ولی این بار من تا صبح بالای سر حمید نخوابیدم!
ادامه دارد.....
#شهیدحمیدسیاهکالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید جواد محمدی 🌷
خواهرم من مدافع حرم زینبم
تو هم مدافع چادر زینب باش.
حواسمون باشه چند چفیه خونی شد تا چادری خاکی نشود
ان شاءالله شرمنده شهدامون نباشیم
جان لیلی جان مجنون جان یوسف جان عشق ؛ از فراقت تا ابد از چشم تر باید نوشت💔
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
شب تون حسینی 🌙♥️
بوسمــــ آن مُــهر کہ از کرببـلای تـو بـُوَد
کہ گــدا را چـو رسـدسـکہ ی زر، مـی بوسـد
جااااانم حسین ♥️
🌷چه قدر از مهربانی بی نصیب است
برایش عشق، احساسی عجیب است...
🌷چه قدر امروز، انسان معاصر
بدون «یا اباصالح» غریب است...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤