#شعار_اربعین ۳
※ مـــیروم تـــا؛
از یک عزادار راکد، به یک عزادار قائم تبدیل شوم.
https://eitaa.com/tarigh3
♡••
سَبـز ماندن
دࢪ میانِ ویࢪانۍ
ریشِھ مۍخواهد..
الهی...!!
اگر می آزمایی توان وتحملمان را زیاد کن
اگر می آموزی، اِدراکمان را وسعت بده
اگر می بخشایی، ظرفیتمان را افزایش بده!
من آن چیزی را می خواهم و به آن راضی هستم که خدا دوست دارد و به آن راضی است...
#شهید_مهدیزینالدین 🕊🌹
Karimi-AzKhooneJavaanaaneHaram.mp3
8.32M
از خونِ جوانانِ حرم لاله دمیده...💔
https://eitaa.com/tarigh3
.
فلسفه زیارت اربعین توجه به امام زمان عج است
فلسفه زیارت اربعین توجه به امام زمان عج است
فلسفه زیارت اربعین توجه به امام زمان عج است
فلسفه زیارت اربعین توجه به امام زمان عج است
کسی که تو #اربعین به #امام_زمان عج توجه نکنه، انگار فلسفه اربعین رو متوجه نشده!
#حب_الحسین_یجمعنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی حاج صادق آهنگران در عملیات خیبر
یارسول الله دعاکن خیبری دیگر رسید
جزایر مجنون_ سال ۶۲
🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته
ﻣﺮﺩﯼ ﻗﻮﯼ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺭ ﭼﻮﺏ ﺑﺮﯼ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﻮﺏ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ.رﻭﺯ ﺍﻭﻝ 18 ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ، ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﮐﺎﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﻭﻟﯽ 15 ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ.رﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ 10 ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭘﯿﺶ ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺭﻓﺖ، ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:" ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻼﺵ میﮐﻨﻢ، ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ!"
ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪ: "ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﯽ ﺗﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﯼ؟"
ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:" ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ!"
ﺭﺍﺯ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎی ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺳﺖ، انتخاب ها و اندیشه و ابزارهای شما ﺑﺎﻳﺪ "تیز" شوند....
🔸️امیرالمومنین علیهالسلام می فرماید:
💠وَالْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ
دوستى، نوعى خویشاوندى اکتسابى است.
✍خویشاوندى گاه از طریق طبیعى مثلاً تولد دو فرزند از یک پدر و مادر حاصل مى شود که این دو به طور طبیعى برادرند ولى گاه انسان با دیگرى که هیچ رابطه نسبى با او ندارد چنان دوست مى شود که همانند برادر یا برتر از برادر پیوند عاطفى با او پیدا مى کند. این گونه دوستى ها نوعى خویشاوندى اکتسابى است.
📘 شرح حکمت ۲۱۱
https://eitaa.com/tarigh3
32.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 اربعین یعنی تمرین زندگی جمعی....
💥 یعنی اصلی ترین مقدمه ظهور....
حجت الاسلام حسینی
#اربعین
https://eitaa.com/tarigh3
خبرچھسنگینھ('=.mp3
19.59M
⭕️درعزای شهادت هموطنان در حرم برادر امام رضا علیه السلام عزاداریم .
خبر چه سنگینه 😔😔😔
🎤سید_رضا_نریمانی
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
#تلنگر🔥
رفیق 🙃
برو جلو....
بجنگ،سختی بکش،زور بزن....ولی هیچوقت نایست!بقیه تونستن😍چرا تو نتونی😎
#ما_میتوانیم✌🏻
#منبر_مجازی🤳🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖇 تصویر دومین شهید شاهچراغ🖇
__شهید محمد جهانگیری دومین شهید حادثه تروریستی شاهچراغ دیشب به علت شدت جراحت به شهادت رسید💔
شادی روح این شهید بزرگوار و کلیه شهدا ، صلواتی قرائت بفرمایید 🍂🥀
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
♨️حکایت بسیار شنیدنی
استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم
این داستان از زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری میفرمود:
در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد.
مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده.
آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود.
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه.
ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک!
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه.
گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست.
ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم:
محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن😔
به مرتاض گفتیم :
این امام زمان ماست. گفت :هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!.
#سه_شنبه_های_مهدوی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
مَـرحومعلـآمۂمیرجَھآنی:
دَرعـٰآلمرویآ
حضرټ فآطمہرآدیدم
کہسه بیتشعرفآرسۍمیخوآندند📌؛
وقتیبیدآرشدم
یکبیتازآنرآبہیآددآشتم! :
دلیشکستہترازمن
درآنزمآنهنبود
دراینزمآندلفرزندمن
شکستہتر است...!!💔😔
🌹https://eitaa.com/tarigh3
این وطن در دلِ طوفان بَلا خواهد ماند
گرچه هرلحظه تَنش زخمخورِ حرملههاست
🌹https://eitaa.com/tarigh3
🔴 شیراز رو با این شیر مرد بشناسید نه اون بی غیرتی که روی ناموس مردم دست بلند کرد
🌹https://eitaa.com/tarigh3
🌠☫﷽☫🌠
🥀 وقتیشماازاینوآن
طعنهمیخورید
ولاجرمبهگوشهیِ اتاق پناهمیبرید
وباعکسهایِماسخن میگویید
واشکمیریزید
بهخداقسماینجا کربلا میشود
وبرایِهریک ازغمهایِ دلتان
اینجاتمامِشهیدانزارمیزنند...
شهید سید مجتبی علمدار 🌹
🌹https://eitaa.com/tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 95 بعدازظهر با اینکه خسته راه بودم و تازه از سفر برگشته بودم
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 96
وقتی حمید عازم مسابقات کشوری نیروهای مسلح شد خودم را با هر چیزی که می شد مشغول می کردم که کمتر دل تنگش باشم، سر نماز برای موفقیتش دعا می کردم دل توی دلم نبود، سه روز مسابقات طول کشید دوست داشتم حمید زودتر برگردد، روز مسابقه هر کاری کردم نتیجه را به من نگفت.
نزدیک غروب بود که زنگ خانه را زد با شوق آیفون را زدم و دم در منتظرش شدن لنگ لنگان راه می رفت ، بادقت که نگاه کردم متوجه شدم لب بالایی حمید هم پاره شده است، دیدن این صحنه آن قدر برایم عذاب آور بود که متوجه جوایز و مدال حمید نشدم نفر سوم مسابقات کاراته کشوری نیروهای مسلح شده بود،از همان لحظه اول غرغر کردن من شروع شد:چرا رقابت کنترل نکرده؟ چرا لبت پاره شده؟ این چه وضع مسابقه دادنه؟ حتما داور هم فقط تماشا می کرده؟
حمید جایزه اش را به من نشان داد و با خنده گفت: مسابقه است دیگه تو خودت این کاره ای می دونی توی مسابقه از این اتفاقا زیاد می افته، من هم طرفمو خیلی زدم حسابی از خجالتش درآمدم اومدم، ناراحت نباش.
می دانستم برای دل خوشی من می گوید چن حتی داخل مسابقه چنین اخلاقی نداشت که بخواهد ضربه بدی به حریف بزند، دوتا از انگشت های پایش که ضربه خورده بود را با چسب اتو کلاو بستم و باند پیچی کردن لب پاره اش را هم چند بار ضدعفونی کردم دلم می خواست تا به دنیا آمدن برادرزاده هایش حمید کاملاً حالش خوب بشود و اثری از این پارگی روی صورتش نماند.
چند روز مانده به محرم اوایل آبان ماه به طبقه بالا اثاث کشی کردیم، دل کندن از فضایی که زندگی مشترکمان را در آن شروع کرده بودیم حتی به اندازه همین جابجایی برایم سخت بود از گوشه گوشه این فضا خاطره داشتیم با اینکه خانه کوچک بود ولی برای من تداعی کننده بهترین روزهای زندگی کنار حمید بود.
از چند روز قبل وسایل را داخل کارتن چیده بودیم روز اثاث کشی دانشگاه کلاس داشتم وقتی برگشتم دیدم حمید به همراه صاحب خانه و پسرشان سه نفری تقریبا کل وسایل را جابجا کرده بودند چون ساختمان خیلی قدیمی بود پله هایش باریک و ناجور بود با هزار مشقت وسایل ما را برده بودند طبقه بالا و وسایل صاحب خانه را آورده بودند پایی حمید معمولأ دوست داشت این طور کارها را خود انجام بدهد تا مزاحم کسی نشود، برای همین کسی را خبر نکرده بود.
طبقه بالا مثل طبقه پایین کوچک بود با این تفاوت که پذیرایی بزرگ تر درست کرده بودند ولی اتاق خوابش کوچک تر بود ،دوازده تا پله می خورد تا پاگرد اول بعد هم سه تا پله تا می رسید به طبقه وم، درب ورودی یک در قدیمی بود که وسط در شیشه های رنگی کار شده بود، کف اتاق و پذیرایی از کاشی و سرامیک خبری نبود همه را با گچ درست کرده بودند.
ادامه دارد....
#شهیدحمیدسیاهکالی
🌹https://eitaa.com/tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 96 وقتی حمید عازم مسابقات کشوری نیروهای مسلح شد خودم را با
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 97
با حمید تمام دیوارها و کف خانه رو جارو زد بعد دستمال کشیدیم و خشک کردیم کار تمیز کردن اتاق که تمام شد یکسری کارتن کف اتاق انداختیم، بعد موکت ها را پهن کردیم وسائل را چیدیم داخل پذیرایی دو تا فرش شش متری انداختیم ولی باز فرش دوازده متری که داشتیم بلا استفاده ماند.
آشپزخانه طبقه بالا کوچک بود فقط یکی دوتا کابینت داشت برای همين خیلی از وسایل مثل سرویس چینی را با همان کارتن ها در پاگرد که می رفت برای پشت بام چیدم، پذیرایی این طبقه بزرگ تر بود برای همین بعضی از وسایل جهاز مثل میز ناهار خوری و میز تلفن را که خانه پدرم مانده بود را خانه خودمان آوردیم، روبروی در ورودی یک طاقچه قدیمی بود گلی که حمید برای تولدم گرفته بود را همراه عکس حضرت آقا گذاشتیم خانه ساده ای بود ولی پر از محبت و شادی، گاهی ساده بودن قشنگ است!
از آن موقع به بعد هر بار حمید می خواست از پله ها پایین برود چند باری یا الله می گفت، تا اگر ورودی طبقه پایین باز بود حواسشان باشد، یک حدیث هم از امام باقر(ع) کنار در ورودی چسبانده بود که هر صبح موقع بیرون رفتن از خانه آن را می خواند.
نقطه مشترک طبقه بالا با پایین صدای بچه هایی بود که در طول روز از کوچه می امد، خانه ما در محله پرتردد قزوین یعنی خیابان نواب بود، داخل کوچه همیشه بازی و شیطنت و دعوای بچه های محل به راه بود تازه فصل امتحانات شروع شده بود، نشسته بودم و کتابم را مرور می کردم از بس سر و صدا زیاد بود یک صفحه را پنج بار می خواندم ولی متوجه نمی شدم، از صدای بچه ها حواسم به کل پرت می شد و نمی توانستم روی مطالب کتاب تمرکز کنم، کتابم را پرت کردم و نشستم یک دل سیر گریه کردم، گفتم: اینجا جای درس خوندن نیست، دوره مجردی هم همین طور حساس بودن، گاهی مواقع شبهایی که امتحان داشتم و مهمان می آمد می رفتم داخل انباری درس
می خواندم!
این طور مواقع حمید نقش میانجی را بازی می کرد، شروع می کرد به صحبت: آروم باش خانم، آخه این بچه ها این طوری با نشاط بازی کنن خوبه یا خدای ناکرده مریض باشن و توی خونه افتاده باشن؟
این طوری پر جنب و جوش باشن خوبه یا برن سراغ بازی های کامپیوتری و موبايل؟
فردا بچه های ما هم بخوان بازی کنن همین حرف رو می زنی؟؟
با حرف هایش آرامم می کرد، کم کم دستم آمده بود که بهترین ساعت مطالعه و درس خواندن نیمه شب است، موقع امتحانات ساعت دوازده شب به بعد شروع می کردم به درس خواندن چون این ساعت ها از سرو صدای داخل کوچه خبری نبود.
ادامه دارد...
#شهیدحمیدسیاهکالی
🌹https://eitaa.com/tarigh3
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله
از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه قرار نیست بسیجی فحشخور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاحورزیها و رشیدپورها و آخوندیها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن.
قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علیوردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن.
ما زورمون به هیچکس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه. بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانههای مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن.
امیدوارم خدا عاقبت همهمون رو ختم به خیر کنه.
🌹https://eitaa.com/tarigh3
💢ذکر و ياد امام مهدی در رفتارهای او تاثير فوق العادهای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، هميشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن يا زيارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نيست.
💢دعا برای تعجيل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهايش بود. هر وقت قرار بود کسی به زيارت برود، يا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، ميگفت: «برای امام زمان خيلی دعا کنيد!» اگر قرار بود دوستی به زيارت برود، نشانهای میداد تا به ياد او بيفتد و بعد تأکيد ميکرد: «وقتی ياد من افتادی، برای #امام_زمان دعا کن!» هيچ وقت نشنيدم که برای خودش دعایی بخواهد.
#شهید_جواد_الله_کرم
🌹https://eitaa.com/tarigh3