فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🎥معلمه میگه : اسلام یه دین کهنه است؛ مال عربهای ۱۴۰۰ سال پیشه!
با زور شمشیر عربها مسلمان شدیم !
👌وجوابهایزیبا وجالب دانشآموزان👆
✅حتما ببینید
🌹@tarigh3
گاهی از جایی که هستیم تا رویاهامون اونقدر فاصله زیاده، که فکر میکنیم چطور ممکنه به این رویا دست بیابم؟
چطور میتونم این مسیر طولانی رو طی کنم
و با این افکار خدا رو محدود به تصورات خودمون میکنیم
در حالی که خدا بزرگتر از تصورات ماست و بینهایت هست ..
🌹@tarigh3
خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغلشان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم، گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میکند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم. یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند: دیگر ناراحت نباش، پولهایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد. تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شبها بنایی میکردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند.
#شهید_عبد_الحسین_برونسی
🌹@tarigh3
برای درمان به انگلیس اعزام شد!
خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید
توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت!
خون یک مسلمان جواب داد
پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطهی آن مسلمان شد و گفت یک معجزه است :)
#شهیدحمیدرضامدنی_قمصری
🌹@tarigh3
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
🌷 پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود.
یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم. نگاهش دلم را لرزاند. گفت: مامان من تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟
🌷 گفتم: مادر نرو سوریه. عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها که چادرت رو می کشدی سرت و دست ما پنج تا رو می گرفتی و میکشوندی تو هیئت و مسجد...
🌷 در روضه ضجه می زدی و می گفتی: کاش کربلا بودیم یاری ات می کردیم، یادته؟؟ بلند بلند داد می زدی که خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم.
🌷 بفرما الان وقت عمل شده. گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون ؛ مگه هیچ کدام از اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن. آنقدر گفت و گفت تا راضی ام کرد.
✍به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_عبدالله_باقری
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ خندههای کودکی که گریهاش جهانی شد
بین این همه اخبار ناراحت کننده یه خبر خوشحال کننده هم بشنویم یکم حالمون خوب شه.
این بچه رو که یادتونه دیروز براش جشن گرفتن و کلی شادی کرد تا بلکه حال روحیش برگرده
خدا به بانیان این کارخوب ، خیر بده
#طوفان_الاقصی
#شکست_غیر_قابل_ترمیم
🌹@tarigh3
السلام علیک یا فاطمه المعصومه؛ سلام الله علیها
اشفعی لنا فی الدنیا و الآخره
🍃🏴🌹💐🌹🏴🍃
عرض تسلیت ویژه رحلت جانگداز بی بی دخت موسی ابن جعفر"ع" فاطمه معصومه"س" ؛ پیشگاه منیر و مقدس امام زمان"عج" و همه شیعیان و محبین بویژه شما همسنگران گرامی و خانواده مکرم.
الهی ضامن و کفیل خواسته ها و حوائج شما آن مخدره معظمه باشد و سایه نشین و ریزه خوار سفره سخاوت و شفاعتش باشیم.
ان شاءالله 🤲🌸💐🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خیلی خیلی قشنگه 👌👌👌
سفارش می کنم همگی ببینید وبه عشق آقاجان مهدی فاطمه عج برا دیگران هم بفرستین
اجر همگی با مادر پهلو شکسته اللهم عجل لولیک الفرج صلواااات بفرستیم 🤲📿
خدایا به پهلوی شکسته مادرمون حضرت زهرا س
اللهم عجل الولیک الفرج
بحق الحسین ع اللهم عجل الولیک الفرج
بداغ دل بچه های مظلوم وشهید فلسطین
اللهم عجل الولیک الفرج😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من درحال شمردن اعضای کانالم😂😂🙈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونای که لفت می دهند باید اینجوری🙈🙈😁😁😂😂
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌 رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌قسمت ۲ به صفحه گوشی نگاه کردم،.. سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوری
🕌 رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌قسمٺ ۳
سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :
_آره خب!کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجیها درافتادیم!
سپس با کف
دست روی پیشانی اش کوبید و با حالتی هیجان زده ادامه داد :
_از همه مهمتر! این پسر سوریه ای عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!
و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :
_نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :
_خب تشنمه!
و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :
_منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!
تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابرش چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :
_نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده ات رو زدی! و این منصفانه نبود که...
بین حرفش پریدم :
_من به خاطر تو ترکشون کردم!
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :
_زینب_خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟
از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :
_ چادرت هم به خاطر من گذاشتی کنار؟
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌 رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌قسمٺ ۳ سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت : _آره
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌قسمت ۴
_چادرت هم به خاطر من گذاشتی کنار؟اون روزی که لیدر اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!
به قدری جدی شده بود که نمیفهمید چه
فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود
_تو از اول با خونواده ات فرق داشتی و به خاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگی ات بودم چه نبودم!
و من آخرین بار خانواده ام را در محضر و سر سفره عقد با «سعد» دیده بودم..
و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود
که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقه ای زد و تنها یک جمله گفت
_مبارزه یعنی این!
دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
مچم را رها کرد،..
شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد
_بخور.!
گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این
شب نشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد.
صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد...
که وحشتزده اعتراض کردم
_میخوای چیکار کنی؟
دو شیشه بنزین
و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی اش دلم را میترساند.
خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد..
و من باورم نمیشد در شیشه های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم
_برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟!!
بوی تند بنزین روانی ام کرده و او...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌قسمت ۴ _چادرت هم به خاطر من گذاشتی کنا
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌قسمت ۵
بوی تند بنزین روانی ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید..
_حالا فهمیدی چرا میگفتم
اون روزها بچه بازی میکردیم..؟
فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند..
_این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!...!
گونه های روشنش
از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را می ترساند..
که مظلومانه نگاهش کردم..
و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد،..
دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی اش زمزمه کرد..
_من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم
فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار قذافی هم دیگه تمومه!
و میدانستم برای سرنگونی بشّار اسد لحظه شماری میکند..
و اخبار این روزهای سوریه هوایی اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد..
_الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم
جان میگرفت..
و او با لبخندی فاتحانه....
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
🔴این شیرزن «الناز دارابیان» رکورد آسیا رو شکست، طلا گرفت.
پرچم ایران رو بالا آورد، برای اهدای مدال با چادر اومد، با خوندن سرود ملی اشک ریخت؛
بعد هم گفت مدالم رو به کودکان غزه اهدا میکنم.
#طوفان_الاقصى
◖🖤🪴◗
دهها سال قبلاز تولدحضرت معصومه(س)
امام صادق (ع)فرمودن:
«دختری ازفرزندانِ مندرقُم
دفنخواهد شد،
کهبهشفاعتشهمه شیعیان واردِبهشت
میشوند..🖤
#وفات_حضرت_معصومه💔💔😭
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( مُرشد چِلویی )
مرشد: آشیخ کاسبیم ریخته بهم!!… از روزی سه چهارتا دیگ چلو رسیدیم به یه نصف دیگ! اونم مردم نمیخرن !
شیخ: خطا کردی مرشد… خطا کردی
مرشد: چ چه خطایی آشیخ؟!
صداپیشگان: مسعود عباسی - کامران شریفی - مسعود صفری
🌹@tarigh3
.
.
👈با آغاز جنگ در غزه هر شب شاهد پخش برنامه ی «به افق فلسطین » از شبکه ی افق هستیم.
برنامه ای با زمان نسبتا طولانی در بهترین موقع پخش . شب های ابتدایی موضوع را جدی نگرفتیم . اما در شب های بعد با تکرار حضور چهره های اصلاح طلب در زمان طولانی در این برنامه حساسیت ها برانگیخته شد.
در این برنامه که بهتر است آن را «به نام غزه به کام اصلاحات» بنامیم هر شب زمان زیادی تریبون را در اختیار اصلاح طلبانی قرار می دهد که سال های سال بر مسند قدرت بوده اند و متاسفانه هنوز هم هستند ، از تفکر « نه غزه نه لبنان» مستقیم یا غیر مستقیم حمایت کرده اند, از مسببین وضع فلاکت بار فرهنگی و اقتصادی این روزهای جامعه هستند، از حامیان فتنه و همنشین تفکرات انحرافی بوده و همگان منتظر محاکمه ی اینها بوده اند .
مگر برجام و فتنه ها و ... را یادمان رفته است... چرا باید فرصت تطهیر به صورت یک جانبه به این افراد داده شود تا ربیعی به طعنه بگوید ما را فقط برای این مواقع نخواهید؟
متاسفانه شما هموراه بر مسند بوده اید و هستید😔
از همه فاجعه بارتر حضور فردی همچون ابطحی در این برنامه است. سخنان چند روز قبل ایشان را در مورد غزه و لبخند تمسخر آمیزش را ندیدید؟
ظاهرا باید منتظر سید محمد خاتمی و حسن روحانی نیز باشیم.😳
اینها همینکه فرصت پیدا کنند نیش زده جامعه را به التهاب و دوقطبی می کشانند و بعد به نظاره می نشینند.
نمیدانم چه بازی مرموز و شیطنت آمیزی در ایام انتخابات در صدا وسیما درحال شکل گرفتن است؟😔
به قول سعدی :
«دشمن چو از هر حیلتی باز ماند / سلسله دوستی بجنباند / آنگاه به دوستی کاری کند که هیچ دشمن نتواند. »
🌹@tarigh3
حاجآقا پناهیان
آخرِ یہ سخنرانے دعا کردن و گفتن:
یاامامحُسین!
میخوام جورۍ زندگی کُنم
کہ منو دیدۍ بگے اگر این
مدینہ بود ما پامون بہ ڪربلا
ڪشیده نمیشد... 💔
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
✨شب تون
✨ راهتون و
✨ عاقبت تون حسینی✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
.
ای قدس !
ظهور مُنتَظر نزدیک است
خورشید دمیده
و سحر نزدیک است
در سنگر انتفاضه پا بر جا باش
یک سنگ دگر بزن ،
ظفر نزدیک نزدیک است !
💚اللهم عجل لولیک الفرج 💚
.
.
بنویسید غزه
بخوانید:
-روضه عاشورا،روضه علیاصغر،
روضه آب،
روضه پیکرهای اربا اربا…😭😭
❌دعا برای رهایی مردم مظلوم غزه و نابودی صهیونیست جنایتکار را فراموش نکنید ❌
.
🍃🍃🍃
🔹️حقیقت آرامش!
دارم با خودم فکر میکنم که اگر ما تو را برای خودت نخواهیم، وقتی که بیایی و دنیا را آباد کنی و سایۀ امنیت و نعمت و سلامت و عدالت را بر سرمان بگسترانی، شاید باز هم تو را فراموش کنیم و نیازی به حضورت نبینیم.
باید کسی آن روز فریاد بزند که اگر باز هم غایب شوی، امنیت و نعمت و سلامت و عدالت رخت برخواهند بست تا ضرورت حضورت را دریابیم.
🔹️چند نفر تو را برای خودت میخواهند؟ معلوم است؟ و چند نفر تو را برای خودت خواستن را ضرورت میبینند؟ معلوم است؟ شاید هنوز خیلیها به دنبال فهمیدن جواب این سؤال هستند: تو را برای خودت خواستن یعنی چه؟
کاش زبان گویایی این حقیقت را برای همه روشن میکرد!
شبت بخیر ای حقیقت آرامش!
🌹@tarigh3