eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
657 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌺🌸💐🌸🌺🍀 درودی وافر...؛ کلام خوبان....؛ ✨ قـالَ رَسـوُلُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: مَا اسْتَفادَ امْـرِءٌ فائِدَةً بَعْدَ الاِْسْـلامِ اَفْـضَلَ مِنْ زَوْجَةٍ مُسـلِمَةٍ تَسُـرُّهُ اِذا نَـظَرَ اِلَيْها، تُطيـعُهُ اِذا غـابَ عَنْـها فِى نَفْسِـها وَ مالِـهِ. ✨پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: پس از اسلام ؛ هيچ نعمتى براى مرد ؛ بهتر از زن مسلمانى نيست كه هرگاه به او بنگرد ؛ مسرورش كند و هرگاه به او فرمان دهد ؛ اطاعتش نمايد و در غياب او ؛ حافظ ناموس و مالش باشد...💐 منبع : 👇 📚[من لايحضره الفقيه، ج 3، ص۲۵۵ 🍃🌺🌸💐🌸🌺🍃
‌ دلم قُرص است! دلم قُرصِ خدايى‌ست كه هميشه هوايم را دارد. تا نزديک‌ترين لبه‌ تيغ‌ها می‌روم ولى چنان دستم را می‌گيرد كه آسمان تنهايى‌ام پُر از رنگ او می‌شود. دلم قُرص است و قاطعانه‌تر از هميشه قدم بر مى‌دارم، ستاره‌هاى اميد را مى‌چينم و پله‌هاى موفقيت را بالا مى‌روم. خدا جايى همين حوالى چشم از من بر نمى‌دارد. كافى‌ست باور‌هايم را باور داشته باشم! ‌‌🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥میخوای من کلا بمیرم شما راحت باشی⁉️ استدلال قوی و عالی دکتر غلامی، در برخورد و توضیح دادن حد پوشش با شخص بی‌ ... 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ⛔️ نکته مهمی که در کارتون پینوکیو بود و خیلی از ماها بهش توجه کافی نکردیم! 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فیلم آخرین وصیت شهید محمدحسین بشیری در مسیر اعزام به آخرین مأموریت که منجر به شهادت وی شد. بچه های گردان تخریب مراسم تشییع مرا برگزار کنند و پیکر مرا در کنار شهید الوانی به خاک بسپارید. 🌷
دلی که عاشقه محل داره.mp3
7.41M
دلی که عاشقه محل داره تو کشور غصه وطن داره عاشق اونه که تو دلش هر شب روضه برا امام حسن (ع) داره 🎙 مهدی_رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ صحنه‌های دیده نشده از سید حسن نصرالله در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم مانور پهپادهای تهاجمی بر روی یک پرچم اسرائیل
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه بدانید که خدا میان آدمی و قلبش حائل است. ‹ سوره‌انفال ۲۴ ›
مجری سابق منوتو پارسال: شنبه گودبای پارتی رهبره شبکه منوتو امسال: شبکه رو بستیم، خداحافظ 😂
میخواهم به خطّ مقدم بروم پوتین و لباسهایم باید تمیز باشد. انسان باید در هر حال تمیز و مرتب باشد. مگر تمیزی در خطّ مقدم عیب است؟ دوست دارم همیشه و مخصوصاً در زمان شهادت پاکیزه باشم. در ضمن وقتی به جبهه میروم، میخواهم مردم ببینند که ما در حال جنگ هم به و ترتیب و اهمّیت میدهیم. 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️رهبر انصارلله: در باب‌المندب و دریای سرخ چشمانمان باز است و دنبال کشتی‌های اسرائیلی می‌گردیم 🔹صهیونیست‌ها از ترس در این منطقه جرئت نمی‌کنند پرچم‌هایشان را روی کشتی بالا ببرند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حمله به چادر سربازان ارتش اسراییل در پایگاه نظامی رامیم در مرز لبنان با موشک ضد تانک دهلاویه
نماهنگ چه جوری میتونم - محمد ابراهیمی اصل.mp3
4.14M
🍃 تقدیم به شما؛ 🎼 قربون قلبت امام زمانم❤️ 🎧 رفیق نیمه راه من نباش
[WWW.FOTROS.IR]ma1402050202.mp3
8.2M
روضه ی حضرت علی اصغر گوش بدیم به یاد کودکان غزه بلکه آروم بشیم 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 این پزشک عرب زبان سنی می گوید؛ بزودی ۸۰ درصد از اهل سنت عرب، شیعه خواهند شد!!🤔
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۰ زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشی
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده_های_وهابی آمده تا جانم را بگیرد.. که سراسیمه چرخیدم.. و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد _از آدمای ابوجعده ای؟ گوشه چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهره ام به درستی پیدا نبود،.. اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه شب به روشنی پیدا بود.. خط خون پیشانی ام دلش را سوزانده.. وخیال_میکردوهابی_ام... که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید... چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت _شما اینجا چیکار میکنید؟ شش ماه پیش... پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد... که غریبانه ضجه زدم _من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم... و دردپهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت... و او نمیدانست با این دخترنامحرم میان این خیابان خلوت چه کند.. که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه کمکی پیدا کند... میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید... از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب_تر ایستاد.. و چشمش را به_زمین انداخت تا بی واهمه ازنگاه_نامحرمی از جا بلند شوم... احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم.. و مقابل چشمان_سربه_زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم... بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده.. و حضور او در چنین شبی مثل معجزه بود که گوشه ماشین.. ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده_های_وهابی آمد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۲ گوشه ماشین در خودم فرو رفتم.. و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم... مرد جوانی پشت فرمان بود،.. در سکوت خیابان های تاریک داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید.. که لحن مصطفی به دلم نشست _برای زیارت اومده بودید حرم؟ صدایش به اقتدار آن شب نبود،.. انگار درماندگی ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید _میخواید بریم بیمارستان؟ ماه ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد _نه... به سمتم برنمیگشت.. و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که ناله اش در گوشم مانده و او به رخم نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش خنجر زد.. و باز برایم بیقراری میکرد _خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟ خبر نداشت.. شش ماه در این شهر زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم.. و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید _همسرتون خبر داره اینجایید؟ در سکوتی سنگین به شیشه_مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود.. و من دلواپس شیعیان_حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم _تو حرم کسی کشته شد؟ سری به نشانه منفی تکان داد.. و به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت _الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟ شش ماه پیش.. سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم.. ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۲ گوشه ماشین در خودم فرو رفتم.. و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۳ خجالت میکشیدم اقرار کنم.. اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است.. که باز حرف را به هوای حرم کشیدم _اونا میخواستن همه رو بکشن.. فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست هیچ_غلطی نتونستن بکنن! جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد _از چند وقت پیش که وهابی ها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم! و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد _فقط اون نامرد و زنش فرار کردن! یادم مانده بود از اهل_سنت است،.. باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد.. و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود.. که با کلماتش قد علم کرد _درسته ما شیعه های داریا، چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه! و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد خیال_کردن میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها اختلاف بندازن!از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک_ما شیعه ها، وحشیتر شدن! اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت _یه لحظه نگهدار سیدحسن! طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله‌.. ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من، دل دو تا از این مادرها رو هم آروم کنم، کار خودمو کردم... گور بابای بقیه اش!
🔺حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟ حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم. زمانی که حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم. فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ و بین مردم قدم زده و به مغازه اون اومده.
بےشڪ گداے خانہ‌ات، آقا شود حسین هر قطره زود پیش تو دریا شود حسین
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
از رسولِ تُرک‌ها، حُر ساختن کار شماست آدمت بودن مرا یک روز آدم می‌کند گوشه‌گیرم.. گوشه‌ی شش‌گوشه‌ی م
به یادِ یار و دیار آن‌چنان بگریم زار که از جهان ره و رسمِ سفر براندازم... السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 😭 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را قطره‌ای عشق به آتش بکشد دریا را این ترک خورده دلم، وحشت این را دارد که بمیرد و نبیند پسر زهرا را😭 توفیق دیدار مهدی فاطمه (س) نصیبتان 🌺 شبمون و عاقبتمون امام زمانی💚🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🌿 خدای مهربانم! اگر آغوش گرم تو نبود، در وقت بی‌سر و سامانی کجا پناه می‌گرفتم؟ اگر پناه امن تو نبود، در دل مشکلات و بلاها، چگونه آرام می‌یافتم؟ خدایا! به هر طرف رو کنم، تنها تو را می‌جویم و تنها تو را می‌یابم، ای پناه بی‌پناهان! 🌟🌿