کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ هفتادوهفت شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم،.. 😢تا کنیزی آن تکف
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ هفتادوهشت
اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ خون شده بود..😱😰
که دیگر از نفس افتادم...
دختربچه ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه هایی از خون به زردی میزد..
و مادرش طوری ضجه میزد که دلم از هم پاره شد...😢😰
قدم هایم به زمین قفل شده..
و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود.. 😱😢
و پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست
ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم...😰😭
تمام تنم میان دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پاره اش را ببینم...
که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه حضرت زینب(س) کاری کند...
ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان میکشید،..
میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکرغرق_خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد...😱😭😰
به پهلو روی زمین افتاده بود،..
انگار با خون غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا میکشید،..
با یک دستش به زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمی اش نمانده بود.. که دوباره زمین میخورد...
با اشکهایم به حضرت زینب(س) و با دستهایم به ابوالفضل التماس میکردم نجاتش دهند..
و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا میزد...😭
تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم..💨🚑
تا بدن نیمه جانش را به اتاق عمل⛔️ بردند...
و تازه دیدم بیمارستان روضه مجسم شده است...😰😰😰
جنازه مردم روی زمین مانده...
و گریه کودکان زخمی و مادرانشان دل سنگ را آب میکرد...
چشمم به اشک مردم بود و در گوشم..
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ هفتادوهشت اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ هفتادونه
در گوشم صدای سعد می آمد..
که به_بهانه رهایی مردم سوریه مستانه نعره میزد
_بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!
و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و همپیاله های
بودند...
کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم..😣😞😭
و میترسیدم مصطفی مظلومانه شهید شود..که فقط بیصدا گریه میکردم... 😭😭
ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار
زده..
و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ خون شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم
_زنده می مونه؟😢😢
از تب بی تابی ام حس میکرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی میتپد..
که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید
_چیکاره اس؟😐
تمام استخوانهایم از ترس و غم میلرزید.. که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم😞
_تو داریا پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم حضرت سکینه(س) دفاع میکردن!😍😢
از درخشش چشمانش😇 فهمیدم حس دفاع از حرم به کام دلش شیرین آمده.. و پرسیدم
_تو برا چی اومدی اینجا؟😕😕
طوری نگاهم میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد
_برا همون کاری که سعد ادعاش رو میکرد!
لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که دندانهایش درخشید..
و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد
_عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه شون میخوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این تکفیری هام که میبینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه های سوریه، معارضین صلحجو هستن!!!
و دیگر این حجم غم در سینه اش...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ هفتادونه در گوشم صدای سعد می آمد.. که به_بهانه رهایی مردم سوریه
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ هشتاد
این حجم غم در سینه اش جا نمیشد که رنگ لبخند از لبش رفت..
و غریبانه شهادت داد
_سعد ادعا میکرد میخواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده ها مقاومت کنیم!👍
و نمیدانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم..😞
که بلیطم را از جیبش درآورد،نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید
_چقدر دنبالت گشتم زینب!😒
از حسرت صدایش دلم لرزید،..
حس میکردم در این مدتِ بیخبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد..
و خواستم پی حرفش را بگیرم...
که نگاه برّاق و تیزش🔥😈 به چشمم سیلی زد...
خودش بود،...😱😰
با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله میکشید..🔥😈
و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو میچرخید..
که شیشه وحشتم درگلو شکست... نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشت زده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم
_این با تکفیریهاس!😱
از جیغم همه چرخیدند..😱😱😨😰😰
و بسمه مثل اسفند روی آتش میجنبید بلکه راه فراری پیدا کند..
و نفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید...
دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمیدانستم میخواهد چه کند...😰😱
که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد...😡
مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه میکشید، ابوالفضل فریاد میزد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم....😱😰
مردم به هر سمتی فرار میکردند...
و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما میدویدند...
دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود،..
یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید...
و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند انفجاری...😱😱😱😰😰😰
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
🏴اقامه عزاۍ فاطمیہ با برافراشتہ شدن پرچم عزاۍ حضرت #فاطمهزهرا سلام الله علیها در حرم #امیرالمومنین علیه السلام
#ایامفاطمیہ
🌹@tarigh3
🌷🕊
آنچهتلخواسفباراست،ایناستکه
شیعهچهبدباغیبتمولایشخوکردهاست؛
چهناجوانمردانهبریدنازمولابرایش عادتشده است؛چهبیمعرفتیمماکهاصلکلخیر،
برایمانفرعیشدهاست.
#شھیدحجتاللهرحیمی
#امام_زمان_عج
#جمعه_های_انتظار
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه خواصِ ماه #فاطمیه
هرکس نمیتونه پای این سفره بشینه
هرکس هم که نشست باید قدرش بدونه
#صلیاللهعلیکیافاطمةالزهرا 🖤
🌹@tarigh3
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا اباعبداللّٰه!
چیست محبتت! که من از آن
یک قطره خوردم و تشنهتر شدم.. 💚
• حرم امام حسین(علیهالسلام)
فرصت زندگی کوتاه است.
بزرگوارتر از آن باش که بـرنجی؛
و نجیبتر از آن باش که برنجانی!
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یهخبرازدلمبگیر
یهشببهخوابمنبیا
همهزندگیمفدات
آقای مهربونیا :)💕
صلیاللهعلیکیا مولای
یااباعبدالله الحسین ♥️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
.
با حسرت و غم میگذرد هر روزم
دلتنگم و چشم بر حرم میدوزم
هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش
از داغِ فراقِ کربلا میسوزم!
جمعه شب تون حسینی♡
.
مولا جانم💚
بازارِ دنیا عجیب شلوغ است...
و ما، راهِ نور را گم کرده ايم!
و شما تنها راه بَلَدِ جادّهے نورے...
بر تاریکی های دلمان، خط بکش...
یگانه امیدِ اهلِ زمین العجل..
🌤الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌤
در شب استجابت دعا
دعا برای مردم غزه را فراموش نکنیم 🤲
🍃اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ🍃
لطف شما هم ۵ مرتبه🌷🌷🌷🌷🌷
.
🍃💎🍃
🍃حضرت منجی
💎گاهی چه خوب معلوم است که دنبالم میدوی تا مرا رها کنی از چنگال شیطان و چه بد که من میدوم با سر به دنبال شیطان. صدای تو را میشنوم؛ ولی خودم را به نشنیدن میزنم.
🍃💎🍃
🍃چنگالهای شیطان را میبینم؛
اما خودم را به ندیدن میزنم. بین این نشنیدنها و ندیدنها میترسم آخرش به جای آغوش تو، در میان چنگالهای شیطان بمیرم. از خیال این عاقبت هم میترسم. مرا از این عاقبت برهان آقا!
💎شبت بخیر حضرت منجی!
🍃💎🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا برای ظهورش چه لذتی دارد
غلام درگه مهدی چه عزتی دارد
بمان همیشه منتظر و بی قرار دیدارش
که انتظار ظهورش چه قیمتی دارد
صبحتون مهدوی💚
دلهاے شڪستہ هسٺ مجذوب حسین
آواره ے ایوان طلاڪوب حسین
وقتش شده تا بہ ڪربلایش برسم
صبح اسٺ و سلام مےدهم رو بہ حسین
صبحتون حسینی♥️🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا ممکن است در علائم ظهور تغییراتی رخ دهد؟❗️
🎙استاد #عالی
💥 اصلأ ما نباید منتظر علائم ظهور باشیم بلکه باید منتظر خود مولا باشیم
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🌹
🔹روز شنبه روز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است .
🔸پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
📜اى ابوذر! هرگاه خداوند درباره بنده اى اراده خير كند،
او را در دين، دانا مى سازد و در دنيا پارسا مى گرداند
و او را به عيبهاى خودش بينا مى سازد.
💬بحارالانوار ، ج 74 ص 80.
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقاگفت:
می خواهیم بریم سفر، توشب بیاخونه مون بخواب. بدزمستانی بود. سردبود. زودخوابیدم.
ساعت حدودا 2 بود، در زدند، فکرکردم خیالاتی شده ام. در را که بازکردم دیدم آقامهدی وچندتا از دوستانش ازجبهه آمده اند.
آنقدرخسته بودندکه نرسیده خوابشان برد. هواهنوزتاریک بودکه باز صدایی شنیدم، انگار کسی ناله می کرد. ازپنجره که نگاه کردم دیدم آقامهدی توی آن سرمای دم صبح، سجاده انداخته توی ایوان ورفته به سجده...
#شهید_مهدی_زین_الدین
" سلام علیکم و رحمه الله...؛"
" یا رب العالمین"
روزتان مبارک و شکوفا باد و هفته ای سرشار از خیر و برکت و تلاش و تعالی داشته باشید....؛
الهی که ایام بکام و دستهای لطف و سخاوت خداوند منان را بعینه در زندگی احساس و همه خوبی ها و ستودنی ها ارزانی و مستولی بر شما و زندگی و عزیزانتون باد...؛
💐🌸 الهی آمین 🌸💐
🔴 حضور زنان در زمره یاران امام زمان علیه السلام
🌺وجود ۵۰ زن در میان ۳۱۳ یار امام زمان حکایت گر جایگاه ویژه آنان در عصر ظهور است.
📃 امام باقر علیه السلام می فرمایند: سوگند به خدا ۳۱۳ نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند که در میان آنان ۵۰ زن است.
📚 العیاشی، ج ۱،ص ۶۴
🌺 بی شک کارآمدی زنان در عرصههایی جلوه میشود که با سرشت و طبیعت او سازگار باشد. سرپرستی و انجام امور بهداشت و درمان را میتوان یکی از عملکردهای زنان در عصر ظهور برشمرد.
📜 امام صادق میفرمایند: همراه مهدی ۱۳ زن هستند. آنان مجروحان را مداوا میکنند و از بیماران جنگی پرستاری میکنند چنانچه زنان در زمان پیامبر اسلام همراه او بودند...
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
صلواتی ک فرستادن 1 مرتبه ی آن برابر است با ثواب دَه هزار صلوات👆👆👆
هدیه ب آقا صاحب الزمان عج هدیه ب روح سالار شهیدان ابا عبدالله حسین و مخصوصا روح مطهر امام خمینی و شهید حاج قاسم سلیمانی و همه شهدا و هدیه ب روح همه ی اموات و اموات تک تک اعضای کانال هیئت شهداء ب نیت سلامتی و فرج مولا امام زمان آمرزش گناهان