eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
681 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
عباس گلمون ومادرش خانم سبحانی وخواهرشون از گلپایگان
سید علی اطیابی از گلپایگان
فاطمه تهوری ویکتا سادات حسینی از گلپایگان
زینب میر جعفری از گلپایگان
پریا پرنیا و پریسا بخشایش سه قلو های مسجد جوادالائمه گلپایگان
نازنین زهرا و محیا فروغی
فاطمه چالاکی از گلپایگان
➖ساندیس؟ ➕نه ممنون روزه ام!😁😁 حلما رضایی و دوستشون زینب خانم از گلپایگان 🌹@tarigh3
حسنا نخعی 🌺 🇵🇸از شبنم شوق ،چشم دل را تر کن فریاد بزن گوش فلک را کر کن🌷 🇵🇸این حرف دل تمام زیتون هاست آزادی قدس می رسد ،باور کن 🕊 🌎🕊🎆🌅🇯🇴 گلپایگان
سلام مهشید حاج رضایی
حضور فاطمه و یاسمین فیاضی در راهپیمایی گلشهر
من و دختر خاله هام در نماز جمعه
سلام زهرا سادات یاسینی
محمد حسن اعظمی وفاطمه اعظمی از گلپایگان
دینا فصاحت و زهرا نیکنامی دو دوست صمیمی از گلپایگان
حضور فاطمه یاوری در راهپیمایی روز قدس گلشهر
فاطمه وهانیه حیدری از گلپایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصر جمعه است و این هفته هم مهدی (عج) زهرا (س)نیامد 😭😭😭😭 حافـــظ کجای کاری؟ فالت غلط در آمــد گفتی غمـت سرآیـــد این عمر من سرآمـــد مهدی ولی نیامـــد 😔 🌹@tarigh3
محل آرام گرفتن مجاهدی که تمام عمر در جهاد بود سردار شهیدحاج علی کنار همرزمان خود شهیدان حاج حسین وحاج احمد 🥀 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت یازدهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا این بود که موقع پخت‌وپز ناهار، آمد توی آشپزخانه و کنار اعظم ایستاد: اعظم جان! من دارم برمی‌گردم قم. می‌خوام برای عباس جواب ببرم. چی بهش بگم؟ انگار دنیا را به اعظم داده بودند. یک فرصت دوباره، همیشه برای انسان یک گنج ارزشمند است‌. چه برسد به اعظمِ امروز که بعد از آن شب سخت _که دست‌کمی از یک جنگ تمام‌عیار نداشت_ این فرصت برایش حکم چشمه‌ی آب حیات را پیدا کرده بود. سعی کرد ذوق‌زدگی در نگاهش، در صدایش، در جمله‌هایش به چشم نیاید. گلو صاف کرد و خونسرد در قابلمه را برداشت و غذا را هم زد. بعد با آرامش تکیه داد به کابینت و گفت: آخه معصوم جان! من این‌همه درس‌خوندم برای پزشکی. حالا عباس راحت می‌گه دور همه‌ی اینا رو خط بکش. خب بهش بگو یه‌کم هم اون کوتاه بیاد. چشم‌های معصومه خانم برق زد. حدسش درست بود. خواهرهای بزرگ‌تر برای خودشان یک نصفه مادرند! خریدن ناز دخترخاله‌ی کوچکی که نُه ماه قیافه گرفته و حالا هم جواب منفی تحویلش داده، کار خواهری است که بوی دل‌دادگی را از همان جواب منفی هم حس می‌کند و تجربه‌ی زندگی به او می‌گوید: این دخترخاله، لیاقت داشتن یک فرصت دیگر را دارد. لبخندی زد و گفت: راستش عباس به من گفته بود که اعظم اصرار داره برای پزشکی؛ ولی بهش بگید ... 🌹@tarigh3