فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بذاری که نوکرت مثل قدیم
باز به آغوش تو برگرده حسین ...
#ماروبرگردونپیشخودت ❤️🩹
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله
ارباب دلها ♥️ حسین (ع)
💫شبتون و عاقبتتون حسینی 💫
🌹@tarigh3
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست
نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست
از نوکری توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
هر جا عَلَمی هست همانجا حرم توست
پس کرب و بلایت همهجا در نظر ماست
#دلتنگ_آغوش_حرمتم
#حسین_جـآنم
🌹@tarigh3
مولاجانم
🍂بی تو تمام قافیه ها لنگ میزند
دنیا به شیشه ی دل من سنگ میزند...
🍂ساعت به وقت غربتتان گشته است کوک
حالا مدام در دل من زنگ میزند...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
شبتونمهدوی💚
التماس دعا
🌹@tarigh3
.
هدیه محضر مادر بزرگوار امام زمان
حضرت سیده نرجس خاتون سلام الله علیها ۵ شاخه گل صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷
.#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
.
🌟🌿
بارالها!
این دستهای ما و این لطف و کرم تو!
این قلبهای بیپناه ما و این شوق وصال تو!
چگونه این ذره تصور کند که بدون نگاه تو، امری برایش مقدر میشود؟
الهی! گاهی نگاهی!
که تو هماره بر ما محیطی.
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦ سُخن بےتــــُـو مَگر،
جـᰔــٰــان شِنیدن دٰارد۔۔؟
◇◇_ نَفَس بےتــُـــو
⇇ کُجــــٰـا نــــٰـا؎ دَمیدن دٰارد؟
_علّت کور؎ " یَعقـــــوب نَبےﷺ "↓↓
مَعلوم أست۔۔!
شَهر بےیــــٰـار
⇦ مَگر أرزش دیـــــدَن دٰارد؟➺░⃟
﴿سَـــــلام اِ؎ گُـــــل غـــٰــایب۔۔ 𑁍﴾
صبحتون مهدوی 💚💫
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلب مرا زدند از اول به نامتاݩ
مݩ آمدم همیشه بمانم غلامتاݩ
با یڪ درود صبح خود آغاز میڪنیم
ماییم واشتیاق«عَلیڪالسلامتاݩ»
صبحتون حسینی ❤️
🌹@tarigh3
هناک مجموعتان من الناس هم إما نعمة أو درس
🍃آدم ها دو گروهند یا نعمتاند یا درس 🍃
🌹@tarigh3
🪴پیام های آیه ۱۱۷ سوره انعام:
۱)راه هدايت و راه قرآن ملاك است، نه راه مردم
و اكثريّت. وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ ... وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ...
۲)اكثريّت، دليل حقانيّت نيست. ملاك، حقّ است
نه عدد، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد.
إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ...
۳)ريشهى ضلالتها، اعتماد به حدس وگمان است.
«يُضِلُّوكَ- إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»
۴)اكثريّت، چنان جلوهاى دارد كه خدا پيامبر را هم
از تبعيّت آن بر حذر مىدارد. «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ
فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ»
(انبيا بايد تابع وحى باشند، نه آراى مردم)
#تفسیرنور✨
🌹@tarigh3
#شما_بگین📥
رفقاحجم مطالب و نوع مطالب چجوری هست ❓❓❓‼️❗️❗️
اگه حجم مطالب کانال بالا یا کم هست لطفا
در ناشناس بهمون بگید☺️
🌹https://harfeto.timefriend.net/16951838103808
همه ی زندگیام بیمه ی حرز حسن است
من دعا گیرِ حسن، زنده ی ناد حسنم
با تمام کرَمش،در حرمش،خاک،پُر است
هرکجایی که حرم هست، بیاد حسنم
#یاڪریم_آل_طاها
#دوشنبه_های_امام_حسن_جان 💚
🌹@tarigh3
🎙
#شهیدحمیدسیاهڪلۍ🥀
شرمنده ام...
یک جان بیشتر ندارم
تا در راه ولۍعصر و نائب
برحقش امامخامنه اے فدا کنم.
#روزوعاقبتمونشهدایۍ🌱
🌹@tarigh3
بنده خیال میکنم فضیلت #بكاءبرسیدالشهداء
بالاتر از نماز شب باشد
زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست
بلکه کالقلبی ست، ولی حزن و اندوه و بكاء
عمل قلبی ست، به حدی که بکاء و دمعه،
از علایم قبولی نماز وتر است.
آیت الله بهجت • کتاب در محضر بهجت
🌹@tarigh3
غروب #ماه_رمضان بود.ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی قابلمه ای از من گرفت . .
و بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش رفتم و گفتم :
ابرام جون کله پاچه برای #افطاری عجب حالی میده!!
گفت : راست میگی ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان سنگک گرفت و وقتی بیرون آمد ، ایرج با موتور رسید ،ابراهیم هم سوارش شد و خداحافظی کرد.
با خودم گفتم حتما چند رفیق باهم جمع شده اند و افطاری میخورند. و از اینکه به من تعارف نکرده بود ناراحت شدم . .
فردای آن روز که ایرج را دیدم
پرسیدم : دیروز کجا رفتید؟
گفت : پشت پارک چهل تن انتهای کوچه منزل کوچکی بود که در زدیم و کله پاچه را به آنها دادیم . .
آنها ابراهیم را شناختند و خیلی تشکر کردند
خانواده ای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم به خانه شان . .
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹@tarigh3
🍂
🔻 طنز جبهه
😂 لوازم یدكی 😂
دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهره ای ها ! تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم كه تازه كار بودم و بار دوم بود كه به جبهه آمده بودم. دیگران یك جای سالم در بدن نداشتند . یكی دست نداشت ، آن یكی پایش مصنوعی بود و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یك كلیه و نصف كبد به زندگانی ادامه می داد و ...
یكی از بچه ها كه هر وقت دست و پایش را تكان می داد، انگار لوله هایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا می كرد، با نصفه زبانی كه برایش مانده بود گفت:« غصه نخورید ، این دفعه كه رفتیم عملیات از تو كشته های دشمن یك دو جین لوازم یدكی مانند چشم و گوش و كبد و كلیه می آوریم ، یا دو سه تا عراقی چاق و چله پیدا می كنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می كنیم تا هر كس كم و كسری داشت ، بردارد.
علی ، تو به دو سه متر روده ات می رسی. اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور می شود. ابراهیم ، تو كلیه دار می شوی و احمد جان ؛ واسه تو هم یك مغز صفر كیلومتر كنار می گذاریم. شاید به كارت آمد! » همه خندیدند جز من . آخر «احمد» من بودم.
🌹@tarigh3