eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
658 دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.5هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ۚ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ غافر/۹ از خالق هستی به بنده ی یکی یه دونه ی خودم!! حُب، عشق، دوست داشتن و هر علاقه ی زمینی مراتب داره از کم تا زیاد از یه لبخند تا شیدایی و دلدادگی... عشق من به تو از جنس دنیایی نیست یعنی با حس و رسم و خط کشی دنیا نمیتونی اندازه گیریش کنی! حس من به تو بی نهایتِ... انقدر که بدی هایی که فقط و فقط خودم میدونم رو در نظر بقیه خوب جلو میدم که مبادا جلوی دیگران کم باشی، آخه تو عزیز دل منی... تمام فرشته ها رو خلق کردم که ثانیه به ثانیه برای گناه هایی که می دونی و نمی دونی به جای تو استغفار و طلب آمرزش کنن، ساده بگم حتی بهونه ی خلقت فرشته ها خود تو بودی... آره بنده ی من خود تو... یه وقت ناامید نباشی من همیشه و تا بی نهایت دوستت دارم... دوستدار همیشگی تو خدا🌸♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️نامزدهای انتخاباتی با کدام خودرو وارد سازمان صداوسیما شدند..!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷در مناظره انتخابات ریاست جمهوری پزشکیان با اعلام عدم اعتقاد به قانون حجاب اعتراف کرده که دنبال آزادی برهنگی و عریانی در کشور اسلامی هست ❌آقای پزشکیان هیچ چیز از قرآن نمیفهمید لااقل ظواهر اسلامی رو حفظ کنید تا بتوانیم به شما بگوییم مسلمان 🔷به قول شهید مطهری برهنگی اگر تمدن بود حیوانات متمدن تر بودن صریح بگم کسانی که به ایشون رای میدن به دنبال تمدن جنگل هستند نه تمدن اسلامی 🌸وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١﴾ هنگامى كه به آنها گفته شود در زمين فساد نكنيد، مى‌گويند:ما تنها اصلاحگراني
خوبیِ خوردن به زمینِ سخت (قعر استیصال) اینه که می تونی روش پایه های مستحکمی برای زندگیت بسازی...
"بریحه عباسی" امام جماعت مدینه، نامه ای به خلیفه عباسی نوشت که:  «اگر مکه و مدینه را می خواهی علی بن محمّد(؏) را از این دو شهر دور ساز زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی می کنند» به این ترتیب دستور تبعید امام صادر شد بریحه نزد امام آمد و گفت: «می دانم که می دانی که من عامل تبعید تو بودم ای علی بن محمّد! به خدا قسم اگر نزد خلیفه از من شکایت کنی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمتکارانت را بکشم و چشمه ها و قنات های مزرعه ات را ویران سازم، بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود»
امام هادی(؏) فرمود: «نزدیک ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده ام نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد»  لرزه بر اندام بریحه افتاد شرمسار و ترسان از زشتی کارش به دست و پای امام افتاد و طلب بخشش کرد امام(؏) فرمود: تو را بخشیدم! [ وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ و اوست خدايى كه توبه بندگانش را مى ‏پذيرد و گناهان را مى‏ بخشد و هر چه كنيد مى ‏داند ] اثبات الوصیة، ص ۱۹۶ ♥️
✅ داستان جالب یک اصفهانی که امام هادی علیه السلام را نمی‌شناخت، امّا شیعه او شد. 🔺 جماعتى از اصفهانی‌ها از جمله احمد بن نصر و محمّد بن علويه مى‌گويند: در اصفهان يک نفر شيعه به نام «عبد الرحمن» بود. به او گفتند چه چيز باعث شد كه تو از ميان مردم، فقط‍‌ به امامت امام على النقى قائل شدى‌؟ گفت: چيزى را از وى مشاهده كردم كه موجب شد به امامت او قائل شوم. 🔸من مردى فقير امّا با جرأت و سخن‌دان بودم. سالى اهل اصفهان شكايتى داشتند و مرا با عده‌اى به سوى متوكل روانه كردند. رفتيم و به آنجا رسيديم. روزى نزد درب قصر متوكل بوديم كه دستور صادر شد تا امام على النقى را احضار كنند. 🔸 از كسانى كه آنجا بودند پرسيدم: اين شخصى كه دستور صادر شده كه آن را بياورند، كيست‌؟ گفته شد: مردى علوى است كه رافضى‌ها مى‌گويند: او «امام» است. بعد گفتند شايد متوكل او را احضار مى‌كند تا به قتلش برساند. با خود گفتم: از اينجا نمى‌روم تا ببينم اين شخصى را كه مى‌آورند كيست. ناگهان ديدم سوار بر اسب مى‌آيد، و مردم نيز طرف راست و چپ او ايستاده‌اند و او را نظاره مى‌كنند. وقتى كه او را ديدم محبّت‌اش در قلبم افتاد. و پيوسته دعا مى‌كردم كه خدا شرّ متوكل را از او دفع نمايد. همين‌طور از ميان مردم عبور مى‌نمود و به چپ و راست نگاه نمى‌كرد، فقط‍‌ چشمش را به موهاى گردن اسب دوخته بود و من هم پيوسته براى او دعا مى‌كردم. هنگامى كه مقابل من رسيد، رو به من كرد؛ فرمود: خدا دعايت را اجابت كند و عمرت را طولانى نمايد و ثروت و فرزندت را زياد گرداند. عبد الرحمن مى‌گويد: در اين هنگام، از هيبت و جلالت او لرزه بر اندامم افتاد و در ميان رفقايم بر زمين افتادم. 🔸به من گفتند: تو را چه شده است‌؟ گفتم: خير است. و به آن‌ها چيزى از ماجرا نگفتم. بعد از آن به اصفهان برگشتيم و خدا به بركت دعاى او درهاى نيك‌بختى را به رويم گشود. و ثروتمند شدم تا حدى كه امروز، ثروت درون خانه‌ام، بالغ بر هزار هزار (یک ميليون) درهم مى‌شود، به غير از ثروتى كه در خارج خانه دارم. و خداوند ده فرزند به من عطا نموده است. اكنون هفتاد سال و اندى از عمرم مى‌گذرد. آرى، من به امامت شخصى قائلم كه از قلبم خبر داد و خدا دعايش را در مورد من اجابت كرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 عجیب و باورنکردنی! نصب تصویر امام خامنه‌ای در ! 🇺🇸 ⬆️ بالای عکس نوشته: «مقام معظم رهبری»! ⬇️ پائینش نوشته: «پسران و دختران آمریکایی متشکرم!» به کوری چشم دشمنان انقلاب اسلامی
حدیث غدیر .mp3
10.06M
🔹 داستان غدیر از زبان علامه مجلسی ره ✍ جبرئیل نازل شد و گفت پروردگار سلام می‌رساند تو را، که علی علیه السلام را نصب کن که هادی مردم و پیشوای آنها باشد، پیامبر خدا آنقدر گریست که ریش مبارکش تر شد گفت یا جبرئیل، قوم من عهدشان به جاهلیت و کفر نزدیک است و به ضرب شمشیر بدین آوردم تا اطاعت من کردند پس....
‌📣📣📣 دوره‌هـای‌ آمـوزش کاملامجازۍ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر💞 بدون محدویت سنی فقط با روزانه ۱۵ دقیقه 📖 با تدریـس: استاد توانمنـد کشوری در پیام رسان ایرانی🇮🇷 🔻جهـت ثبـت نام در دوره‌ی آمـوزشی👇 amrn.ir/c به کانال آمرین بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسين عليه السلام💜 🌸لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تُعجِلوهُ آن عمل خیری که در انجامش سرعت نداشته اید، کاری شایسته به حساب نیاورید🌸 غدیر فرا موش نشه😄 🔆خرج کردن برای غدیر امیرالمؤمنین فراموش تون نشه ها ! امیرالمؤمنین فرمودند :هرکس برای غدیر من خرج کنه من دویست هزار برابر بهش برمی گردونم !💯 شک دارین😳 امتحان کنید .. 💢برای دریافت شماره کارت جهت واریز هدایا و نذورات علوی به جشن غدیر به خادم کانال پیام بدید 👇 🌹@yazahrar
داستان اسناد sfo که تا زاکانی اسمشو برد پورمحمدی قفل کرد چیه؟ پلیس ضد کلاهبرداری انگلیس sfo از دفتر عباس يزدان‌پناه تو لندن اسناد فساد قرارداد و پیدا میکنه و به مراجع بین المللی میده مراجع هم تحویل ایران میدن و نهایتا تحویل گیرنده نهایی یعنی سازمان بازرسی کل کشور میشه رئیس سازمان بازرسی کل کشور حاج آقای پورمحمدی بود که به تازگی از وزارت کشور دولت احمدی نژاد عزل شده بود و توسط هاشمی شاهرودی به ریاست این سازمان منصوب شده بود ایشون اما چیکار کرد؟ اسناد به اون مهمی رو به جای ارائه به دادگاه لاهه بایگانی کرد و باعث شد تو دادگاه بازنده بشیم و میلیاردها دلار متضرر بشیم! همین تازگی مجددا به پرداخت ۲ میلیارد دلار غرامت به کرسنت محکوم شدیم! حالا چرا این کارو کرد؟ اول اینکه چون پای مهدی هاشمی تو این پرونده گیر بود و يزدان‌پناه شریک یا عامل مهدی هاشمی بود و ایشون می‌ترسید از اینکه با هاشمی رفسنجانی درگیر بشه دلیل دیگه اینکه اگه این اسناد رو می‌شد و دولت احمدی نژاد تو پرونده کرسنت پیروز می‌شد واسه انتخابات سال بعد (۸۸) یه امتیاز ویژه داشت و باهاش میتونست هم خاندان هاشمی رو بکوبه هم دولت خاتمی رو که قرارداد تو دولتش بسته شده بود! و ایشون به دلیل کینه ی اخراج شدن از دولت احمدی نژاد این اسناد رو مسکوت گذاشت و به جیب تک تکمون ضرر زد ایشون مزد این خوش خدمتی به خاندان هاشمی رو گرفت و تو دولت روحانی که خیلی از وزراش سهمیه هاشمی رفسنجانی بودن شد وزیر دادگستری! حالا ایشون ادعای نجات من و تو رو داره دوستان ‏نوبر اصلی قصه هم اینه چون تو پرونده کرسنت ما محکوم شدیم و طرف ترکیه ای هم با استناد به کرسنت بابت گران‌فروشی شکایت کرد و محکوم شدیم به جریمه‌ی یک میلیارد و هشتصد و هفتاد و پنج میلیون دلاری به ترکیه و صدور حداقل 14 ماه گاز مجانی همراه با کاهش 13/3 قیمت بعد از ۱۴ ماه! 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو یادگار ماندگار امام هادی علیه السلام 🔹دو گنجینه ارزشمند زیارت جامعه کبیره (شناسنامه اهل بیت علیه السلام و زیارت غدیریه ، از امام هادی علیه السلام حضرت علیه السلام 🌹@tarigh3
🔴 دکتر جلیلی: مردم اصفهان نشان دادند از حادثه حماسه می سازند دکتر سعید جلیلی در میدان امام: 🔹هر شعاری که در ایام انتخابات بخواهیم بدهیم در مردم اصفهان تجلی دارد. 🔹میدان نقش جهان خودش نشانی از تمدن نقش جهانی است نگاه به اصفهان اعتماد به نفس ملی را زنده می کند گذشته پرشکوه ملت ما را به یاد می‌آورد. 🔹قدم زدن در میدان امام خمینی هر مخاطبی را در برابر زیباشناسی هنر ایرانی به تحسین وا می‌دارد. 🔹اگر می گوییم هر ایرانی یک نقش پرشکوه داشته باشد کاشی کاری های طاووسی سقف مسجد شیخ لطف الله یک ایران جهش را نشان می دهد 🔹امروز تعیین نصف جهان را مردم اصفهان تعیین می کنند و می ماند نصف دیگر. 🔹مردم اصفهان نشان دادند از حادثه حماسه می سازند. 🌹@tarigh3
مداحی آنلاین - کی میدونه تو سر آسمون داره چی میگذره - حسین طاهری.mp3
6.62M
🌺 💐کی میدونه تو سر آسمون 💐داره چی میگذره ... 🎙 👏 👌فوق زیباست یا علی علی علی مولا ع💚🥰💚🥰😭
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : سوم 🔻ادامه قسمت: ۷۷ اصلاخوردنی نبود. خیلی عصبانی شده بودم. رفتم جلو تا اعتراض کنم. حسین، دستم را گرفت. گفت«احمد،این ها هدفشون همینه. صلاح نیست باهاشون درگیر بشیم». اگر آن روز تدبیر حسین نبود، یقینا من درگیر می شدم. قسمت:۷۸ همرزم شهید: حسین کاربخش در خط البحار، بچه ها طی دو مرحله وارد این خط شدند. مرحله ی یکم: آماده سازی خط، ساختن سنگر و دیدگاه هایی برای دیده بانی وشناسایی؛ مرحله دوم: رفتن برای شناسایی. حسین بادپا و جمالی(شهید)در هر دو مرحله حضور پر رنگی داشتند. ساختن سنگر و دیدگاه، به هوش و زکاوت خاصی نیاز داشت. کار بسیار مشکلی بود. دوربین ها می بایست دقیق کار گذاشته می شد تا گراها را روی درجه به قرار گاه یا فرماندهی اطلاع می دادند تا بچه های ستاد به راحتی بتوانند این گراها را روی نقشه پیاده کنند. حسین در کارش بسیار جدی بود و دقت زیادی داشت. قسمت: ۷۹ همرزم شهید: علیرضا فداکار سال ۱۳۶۵، در اهواز، در قرارگاه لشکر ثارالله وسوله ی۴۱۰بودم. بچه های غواص و اطلاعات عملیات، دور هم جمع بودند. تقریبا همه همدیگر را می شناختیم. من رفسنجانی بودم. همیشه تو هر جمعی وارد می شدم، سعی می کردم هم شهری هایم را پیدا کنم. آن روز، همین که رفتم توی سوله، بچه ها گفتند «علیرضا، دوتا از بچه های واحد اطلاعات عملیات، هم شهری ات از کار دراومده ان!» خندیدم. خیلی وقت بود به مرخصی نرفته و دل تنگ بودم. درست است در منطقه، همه ی بچه ها با هم رفیق بودند؛ ولی دیدن هم شهری در انجا، حس دیگری داشت! رفتم کنارشان. باهم آشنا شدیم؛ حسین بادپا و عباس جمالی نام داشتند. با هم یک ساعتی از رفسنجان، جنگ، عملیات و... حرف زدیم. ادامه دارد.... 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل: سوم 🔻ادامه قسمت: ۷۹ آن شب، آسمان کاملاً مهتابی و روشن بود. رفتن یک ستون غوّاص درآن آب زلال و راکد، واقعاً نگران کننده بود. احتمال این که عراقی ها در آن روشنایی شب، متوجه ی حرکات بچّه ها شود، خیلی زیادبود. از آن طرف هم نگران این بودند که عملیات لو برود. برای همین، فرماندهان، ساعت شروع عملیات را نیم ساعت جلوتر اعلام کردند. عملیات، با رمز «یازهرا» شروع شد. در محور های مختلف، بچّه ها پیش روی و دشمن را غافل گیر کردند و خط را شکستند. همین که خط شکسته شد، بچّه ها فوری کار پاک سازی، الحاق و تثبیت را شروع کردند. دراین عملیات، شهدای زیادی در واحد عملیات اطلاعات، گردان غوّاص و …دادیم؛ ولی دشمن را شکستِ خیلی سختی دادیم و پیروز شدیم. حسین، در هر عملیاتی، بسیاری از دوستان صمیمی و نزدیکش را از دست داده و تقریباً منزوی شده بود. بیشتر با عباس جمالی بود. بعد از عملیات کربلای ۵، رابطه ی ما باهم بیشتر شده بود. هر وقت فرصتی پیش می آمد، برای چند روز باهم به رفسنجان می رفتیم؛ به خانواده ی دوستان شهیدمان سر می زدیم و به گلزار شهدا می رفتیم. یکی دو بار هم به روستای پدری من «داوَرون»، سرزدیم. دوباره باهم برمی گشتیم منطقه. حسین، بعد از شهادت دوستانش در اطلاعات عملیات و نزدیکی اش به من، بعد از مدّتی علاقه پیدا کرد به گردان ۴۱۰ غوّاص بیاید. من به آقای امینی که فرمانده گردان بود ،موضوع را گفتم. ایشان هم چون از شجاعت و پشت کار حسین خبر داشت، موافقت کرد. حسین، بعد از هماهنگی بین واحد اطلاعات و گردان، به جمع بچّه های غوّاص پیوست. از اینجا به بعد، دوستی من ‌و حسین عمیق تر شد. با اخلاق و روحیات همدیگر آشنا بودیم. حسین، خیلی رُک بود. اگر توی جمع می دید یک نفر اشتباهی حرفی زده و نظری داده، فوری جلوی همه موضع می گرفت؛ به قول معروف، تو ذوق طرف می زد. من سه سال از حسین بزرگ تر بودم. هم به علّت سنّم، هم چون مسئولیتم از حسین بالاتر بود و هم برای رفاقت مان، همیشه احترام مرا نگه می داشت. یک بار که این اتفاق افتاده بود، بدون رودربایستی بهش گفتم «حسین،امروز کارت اشتباه بود !». گفت«چرا؟!آخه من حرف حق رو گفتم». گفتم «حسین جان،عزیزم، من که می دونم حق با شما بود؛ ولی به اون طرف قضیه هم نگاه کن که توی جمع، شخصیت یه آدم رو خرد کردی!». حسین، خیلی به هم ریخت. رفت و از او حلالیت گرفت. 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#در
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل :سوم 🔻قسمت: ۸۰ هم رزم شهید: علیرضا فداکار بعد از عملیات کربلای 5، اوّلین جایی که رفتیم، کانال سلمان بود. در آنجا آموزش غوّاصی می دیدیم. قبل از این که بچّه ها وارد آب شوند، به آن ها سفارش می کردیم که در هیچ حالی به دهانه های پل نزدیک نشوند؛چون نزدیک دهانه های پل، آب اجازه ی شنا کردن و حتّی برگشت را نمی داد. حسین، اهل ریسک بود. آن روز تا دهانه ی پل رفته بود. همه نگرانش بودیم.وقتی خبری ازش نشد،مطمئن شدیم که غرق شده! بعد از مدّتی،از آن طرف پل آمد بالا! همه سرزنشش می کردند که《حسین، آخه این چه کاری بود که کردی؟!》من گفتم《حسین،من رو از نگرانی کشتی! چه جوری جون سالم به در بردی؟!》گفت《همین که به دهنه ی پل رسیدم، هر چی دست و پا زدم، نتونستم برگردم. تنها فکری که تو اون وضعیت به ذهنم رسید،این بود که دست از تلاش بیهوده بردارم. شنا نکردم و خودم رو دست خدا و جریان آب سپردم.》آن روز خدا خواست حسین زنده بماند. قسمت ۸۱ هم رزم شهید:علیرضا فداکار در عملیات بیت المقدس هفت،۷۰ متر فاصله بین خط ایران و عراق بود. شب عملیات، گروهی از بچّه های ۴۱۰ را جدا کردند و گفتند《چون فاصله خیلی کمه و کار فقط در حد شکستن خطه،حیفه که همه ی بچّه های غوّاص با هم بروند!》من و آقای صفریان و آقای امینی با هم بودیم. حسین هم با حاج حسن بهرامی در قسمت دیگری از خط بود. ادامه دارد..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : سوم 🔻قسمت : ۸۱ من و حسین کنجکاو بودیم که ببینیم الان در خط چه خبر است. گفتم حسین، بیا باهم بریم جلو! حسین، خیلی بی باک و شجاع بود. گفت باشه. بریم. با هم حرکت کردیم به سمت خطی که دو ساعت قبل دست عراقی ها بود و تازه شکسته شده بود تا اوضاع را بررسی کنیم. امکان داشت هنوز کامل پاک سازی نشده باشد و عراقی ها توی سنگرها کمین کرده باشند. تقریباً ۵۰۰ متر جلو رفتیم. نمی دانم آن شب، عراقی ها، ما را دیده اند یا نه؛ شروع کردند سمت خط خمپاره زدن. همین که خمپاره‌ها به زمین اصابت می کردند، کلوخ هایی مثل سرب داغ از زمین کنده می شد و روی سرمان می‌ریخت. ماندن جایز نبود! فوری برگشتیم. آقای امینی، همین که مرا دید، گفت علیرضا، کجا بودی؟! گفتم با حسین رفته بودیم جلو تا وضعیت را بررسی کنیم. نشستیم و با هم مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم همان شب، با تانک های آقای عرب نژاد برویم جلو. من و آقای امینی و حسین و بقیه ی بچه ها، سوار تانک شدیم. حسین، از شهادت عباس خیلی ناراحت بود. آقای امینی برای این که حال و هوای حسین را عوض کند و کمی بخندد، سر به سر من گذاشت. می گفت علیرضا اگه شهید بشه، باید بالا سرش بخونیم: این جنازه کچلو را ببرین داورون! ادامه دارد..... 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠سردار می‌ گفت : اگه توی پادگانت، دو تا سربـاز رو نماز خون و قرآن خون کردی این برات می مونه از این پستها و درجه‌ ها چیزی در نمیاد! 🌹@tarigh3
آن چه که دنیا را گلستان و دوست داشتنی می کند این دلهای بخشنده اند و لو چیزی برای بخشیدن نداشته باشند و گرنه ثروتمندانی که دستشان برای کمکی ولو ناچیز به جیبشان نمی رود همان هایی هستند که دنیا را غیر قابل تحمل می کنند.. 🌹@tarigh3