eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
918 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ✍ بود جهاد نيمه شب تماس گرفت و گفت كه اماده شوم و به چند نفر ديگر از دوستانمان كه از افراد مورد اعتماد جهاد بودند بگويم حاضر شوند می‌خواهيم برويم جايی. ساعت نزديك ٢:٣٠،٣صبح بود در محلی كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم. جهاد بعد از چند دقيقه گفت بچه ها سوار شويد! ماهم بدون اينكه چيزی بپرسيم سوار شديم. در راه كسی حرفی نزد و چيزی از او نپرسيد. ديديم در خانه ای ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبی ندارند. از ماشين پياده شد و ما هم همين طور نگاهش می‌كرديم، بسته‌ای از صندوق عقب ماشين درآورد و به من داد و گفت برو در آن خانه و اين را بده و بيا گفتم جهاد اين چيه؟! گفت كمی خوراكی، برو… چند قدم كه رفتم برگشتم و با تعجب نگاهش كردم، او هم مرا نگاه كرد و یك لبخند زد و گفت راه برو ديگر… رفتم سمت در و در را زدم. كسی آمد و بدون اينكه از من سوالی کند بسته را گرفت و تشكر كرد و رفت داخل خانه اون لحظه بود كه فهميدم جهاد قبلا هم اين‌كار را می‌كرده و برای آن ها چيزی می‌فرستاده و ما بی‌خبر بوديم و برای اينكه ممكن بود كسی بشناسدش نيامد بسته را بدهد تا قبل از شهادتش فقط چند نفر از خانواده اش اين را می‌دانستند و ان هم فقط بخاطر اينكه در ماه رمضان، ديروقت از خانه می‌آمد بيرون و دير هم برمی‌گشت آن‌ها خبردار باشند و نگرانش نشوند بعد از شهادتش بود كه همه فهميدند اون فرد، "شهيد جهاد عماد مغنيه" بوده است 🕊🥀 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزه داری ها و عبادات تون مقبول درگاه احدیت 🤲 ملتمس دعای خیر شما هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بـیـسـت و یـڪـم (قــدم نـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بـیـسـت و دوم (قـتـلـگـاهـے بہ نـام ایــران) دیگه هیچ چیز برام مهم نبود ... با صراحت تمام بهش گفتم... - اونها با حزب سبز آلمان ارتباط دارن ... واقعا مے خواے به افرادے راے بدے ڪه با دشمن ڪشورشون هم پیمان شدن؟... ڪسے ڪه به خاڪش خیانت مے ڪنه ... قدمے براے مردمش برنمے داره ... مگه خون ایران توے رگ هاے تو نیست؟ ... من با تمام وجود نگران بودم ... ایران، خاک من نبود ڪه حس وطن پرستے داشته باشم ... اما ایران، و مرزهاے ایران براے من حڪم مرزها و آخرین دژهاے اسلام رو داشت ... حسی ڪه با مشت محڪم متین، توے دهن من، جواب گرفت ... دهنم پر از خون شده بود ... این مشت، نتیجه حرف حق من بود ... پاسخ صبر و سڪوت من در این سه سال ... به تمام رفتارهاے زشت و بے توجهے ها ... پاسخ تلخے ڪه با حوادث بعد از انتخابات، من رو به یه نتیجه رسوند ... باید هر چه سریع تر از ایران مے رفتم ... وقتی آلمان ها به لهستان مسلط شدن، نزدیک به دو سوم از جمعیت لهستان رو قتل عام ڪردند ... یڪے از بزرگ ترین فجایع بشر ... در ڪشور من رقم خورد ... فاجعه اے ڪه مادربزرگم با اشک و درد ازش تعریف مے ڪرد ... و حالا مردم ایران، داشتند با دست هاے خودشون درها رو براے دشمن قسم خورده شون باز مے ڪردن ... مطمئن بودم با عمق دشمنے و ڪینه اونها ... این روزها ... آغاز روزهاے سیاه و سقوط ایرانه ... و این آخرین چیزے بود ڪه منتظرش بودم ... باےد به هر قیمتے جون خودم و پسرم رو از این قتلگاه نجات مے دادم ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بـیـسـت و ســوم (رویــاے طـوفـانـے) برای فرار زمان بندے ڪردم و در یه زمان عالے نقشه ام رو عملے ڪردم ... وسائل و پاسپورتم رو برداشتم و مستقیم رفتم سفارت ... تمام شرایط و اتفاقات اون چند سال رو شرح دادم ... من متاهل بودم و نمے تونستم بدون اجازه متین به همراه پسرم، ایران رو ترک ڪنم ... شراےط خیلے پیچیده شده بود ... مسائل دیپلماتیک، اغتشاش هاے ایران، عدم ثبات موقعیت دولت در ایران ڪه منجر به تزلزل موقت جهانے اعتبار دولت شده بود و . .. دست به دست هم داده بود ... هر چند من دخالتے در این مسائل نداشتم اما احساس گناه مے ڪردم ... ڪه در چنین شرایطے دارم ایران رو ترک مے ڪنم ... هر چند، چاره دیگه اے هم نداشتم ... هیچ چاره اے ... متےن خبردار شده بود ... اومد سفارت اما اجازه ملاقات بهش ندادن ... دولت و وزارت خارجه هم درگیرتر از این بود ڪه بخواد به خروج بے اجازه یه تبعه عادے رسیدگے ڪنه ... و من با ڪمک سفارت، با آرتا به لهستان برگشتم ... پام ڪه به خاک لهستان رسید از شدت خوشحالے گریه ام گرفته بود ... برام هتل گرفته بودن و اعلام ڪردن تا هر زمان ڪه بخوام مے تونم اونجا بمونم ... باورم نمے شد ... همه چیز مثل یه رویا بود ... اما حقیقت اینجا بود ... یه رویا فقط تا پایان خواب ادامه داشت ... جایے ڪه بالاخره یه نفر صدات ڪنه و تو از خواب بیدار بشے ... مثل رویاے ڪوتاه من، رویایے ڪه ڪمتر از یک ماه، طوفانے شد ... کم ڪم سر و ڪله افراد عجیبے پیدا شد ... افرادے ڪه ازم مے خواستن علیه اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر و ... در ایران صحبت ڪنم ... هنوز ایران درگیر امواج شدیدے بود اما اونها مے خواستن با استفاده از من ... طوفان دیگه اے راه بندازن ... افرادی ڪه مے خواستن من رو به اسطوره آزادے خواهے در تقابل و مبارزه با جامعه ایرانے تبدیل ڪنن ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بـیـسـت و چـهــارم (دوربــیــن هــاے زنـده) روز اول یه زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفے ڪرد ... نشست و شروع ڪرد به صحبت ڪردن ... راست یا دروغ، از زندگے و سرگذشتش تعریف مے ڪرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلے حرف هاش شروع شد ... - ما باید به عنوان زنان شجاع و مبارز ، حرف مون رو به گوش دنیا برسونیم ... ما باید به دنیا بگیم توے ڪشورهاے مسلمان داره چه بلایے بر سر زن ها میاد ... چطور مردها، زن ها رو به بند مے ڪشن و استثمار مے ڪنن ... ما باید ... با هیجان تمام و پشت سر هم حرف مے زد ... و ازم مے خواست بیام جلوے دوربین هاے تلوزیون و ماهواره بشینم و حرف بزنم ... و از حق خودم و زن هایے مثل خودم دفاع ڪنم... نمے دونستم از این ڪار چه نیتے داره و چه افرادے پشت این حرڪت هستن ... براے همین خودم رو زدم به اون راه ... - شما از ڪدوم ڪشور مسلمانی؟ - چه فرقے مے ڪنه ... مهم سرنوشت هاے یڪسان ماست ... سرنوشتے ڪه گریبان گیر تمام دختران و زنان مسلمانه ... - ولے شوهر من، مسلمان نبود ... - مگه شوهر شما ایرانے نبود؟ ... - چرا ... ایرانے بود ... - مگه شوهر شما مسلمان نبود؟ ... - نه، پدرشوهرم مسلمان بود ... گےج مے خورد نمے فهمید چے دارم بهش میگم ... - من اصلا متوجه منظور شما نمیشم ... میشه واضح حرف بزنید ... - فڪر مے ڪنم این شما هستے ڪه باید واضح صحبت ڪنی... من به خاطر سرنوشت تلخ شما واقعا متاسفم ... اما واقعا ما تلخ ترین سرنوشت زنان دنیا رو داشتیم؟ ... چیزے ڪه من متوجه نمیشم اینه ... چرا ازم مے خواے برم جلوے دوربین تلویزیون و حرف بزنم؟ ... زنان زیادے توے دنیا، سرنوشتے مشابه یا بدتر از من دارن ... چرا با اونها حرف نمے زنید؟ .. ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بـیـسـت وپـنـجــم (مــرزهــاے آزادے) ڪلافه شده بود ... از هر طرف ڪه جلو مے رفت، من دوباره برمے گشتم سر نقطه اول ... اون از من مے خواست حقیقت رو بگم ... ولے مهم این بود ڪه چه ڪسے و براے چه اهدافے قصد داشت از این حقیقت استفاده ڪنه ... چیزے ڪه اون روز، من موفق نشدم از توے حرف هاے اون به دست بیارم ... چند روز بعد، دوباره چند نفر خانم دیگه اومدن ... بین تمام حرف هاے اونها یه چیز مشخص بود ... اونها اسلام رو هدف گرفته بودن ... موضوع، خشونت و ظلم علیه جامعه زنان نبود... اونها مے خواستن من بیام جلوے دوربین ها و تمام اتفاقاتے رو ڪه براے من افتاده بود رو به اسلام نسبت بدم ... همےن طور ڪه داشتن حرف مے زدن ... با آرامش به پشتے صندلے تڪیه دادم ... - متاسفم ... من نمے تونم با شما همڪارے ڪنم ... با تعجب بهم نگاه ڪردن ... - چرا خانم ڪوتیزنگه؟ ... - چون ڪسے ڪه مسلمان بود ... من بودم، نه همسرم ... من، پدرشوهر و مادرشوهرم مسلمان بودیم ولے اون نبود ... - اما در ایران، زنان زیادے مثل شما هستن ... زنانے ڪه از حق مسلم آزادے برخوردار نیستن ... خنده ام گرفت ... - و اتفاقا زنانے هم هستن ڪه اونقدر آزادن ڪه به خودشون اجازه میدن ... خارج از چارچوب دین و اخلاق ، با یه مرد متاهل، ارتباط داشته باشن ... مهم آزادے نیست ... مهم مرزهاے آزادیه ... مرزهاے آزادے شما ڪجا تعریف میشه؟ ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱
⭕️ پس از فتح توسط تروریست‌های تحریر الشام شعار زن، زندگی، آزادی را روی درب و دیوار سفارت نوشتند؛ جدای از اینکه با حماقت تام و تمام لو دادند که منشاء هر دو گروهک تروریستی یکی‌ است، اما امروز با سکوت در برابر توحش بی‌نظیر مجددا اثبات کردند که ، تروریست است، چه با سلاح، چه کت‌وشلوار و کراوات، چه با قلم زدن و چه با سکوت کردن! ... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱