🥀 #شهید_علی_ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو #دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر…
دو تا خواهر دارد که #بد_حجاب_اند و #بد_حیا اند و #دوست_پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر …
این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران #نصیحت می کند ، #خواهران_گوش نمی کنند.
این شهید #متوسل می شود که #خدایا من را از این اوضاع نجات بده .
شب در خواب یک #روحانی_سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا #دانشگاه_امام_حسین که اینجا دانشجو می پذیرد.
آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود.
می رود که خوابش را #تعبیر کند ، #پیشنمار_مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار #خواهش و #التماس در #جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد:
این شهید در این وصیت نامه می نویسد : #ریاست_محترم_دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان #وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را #قبول ندارند.
از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از #تشییع_جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به #بهشت_زهرا خواهند امد.
جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، #تلقین_قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه #پدر و #مادر و #خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من #گناه باشد به #قدرت_پروردگار باید #زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی ..
رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان #شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و…
ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟
#با_خود_گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است.
به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی #چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد..
لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از #بهترین_پزشکان کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای #جذب_خواهران تلاش می کنند و…
حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام #خون_شهدا هم دارد.
🍃 #نقل_شده_از: شیخ حسین انصاریان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•