🔰 #بخش_دهم
🔻زینب مهربان
زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه 💞 داشت. گاهی با آن دستهای نحیف و کوچکش لباسهای مهران را میشست. جورابهای مهرداد را میشست. دلش میخواست به یک شکلی محبت خودش را به همه نشان بدهد.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
#آلبوم_خاطرات_شهدا
#خواهرشهیدم
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_یازدهم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۲۷تیرماه ۱۴۰۳ روز یا
📚معرفی شهیده زینب کمائی📚
🍃زینب کمایی متولدخرداد1346 شهر آبادان است. مادربزرگش نام «میترا»را برای وی انتخاب می کند،نامی که زینب بعدهابه آن معترض می شود...
🍃 بارها به مادرم گفت: «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی می دهید؟ من دوست دارم اسمم #زینب باشد. من می خواهم مثل زینب(س) باشم.»🖇️
میترا تنها اولاد من بود که اسم خودش راعوض کردوهمه ی ماراهم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم.🌿
با شروع جنگ، زینب به همراه خانواده اش مجبور به مهاجرت به شاهین شهر اصفهان می شود. با توجه به وضعیت فرهنگی ضعیف شاهین شهر در آن زمان، زینب از طریق فعالیت در بسیج ، کلاس های جامعه زنان، و فعالیت های پرورشی و تربیتی در دبیرستان، و ارتباط با امام جمعه شهر، سعی در بهبود وضعیت فرهنگی شاهین شهر دارد💕. در این زمان چهار عضو خانواده کمایی در جبهه مشغول خدمت بودند؛ دو خواهر به عنوان امدادگر در پشت جبهه و دو برادر رودررو با دشمن.👊🏻 اما خلوص و عمق فعالیت های انقلابی زینب سبب شد پس از شش ماه از حضورش در شاهین شهر، در شب اول فروردین سال 1361 در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط منافقین ربوده وباگره چادرش به شهادت برسد😔
پیکر پاکش سه روز بعد کشف شد و سپس همراه باشهدای فتح المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.🥺
🍃زینب در وصیت نامه اولش از من خواسته بود که درمرگش گریه نکنم و حتمادرآبادان دفنش کنم.اما از قرار معلوم بعدازنوشتن وصیت نامه خوابی می بیند که باعث می شود وصیتش را تغییر دهد.
#شهیده_زینب_کمایی
شادی روح مطهرشون صلوات 🌹
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄
#خاطره
راوی: مادر شهیده
زینب بین بچههایم (۴ دختر و ۳ پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمیگرفت. زینب از همهی بچههایم به خودم شبیهتر بود. صبور اما فعال بود. از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد.
زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه به شوهرم میگفتم: از هفت تا بچهام، زینب سهم من است.
انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم.
زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. دوران دبستان به کلاسهای قرآن میرفت. بعد از شرکت در این کلاس قرآن، علاقهی شدیدی به حجاب پیدا کرد و کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.
مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه میرفت.
در مدرسه او را مسخره میکردند و اُمّل صدایش میزدند.
از همان دوران روزه میگرفت. با وجود گرمای زیاد و هوای شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت.
🍃 #شهیده_زینب_کمایی
🌹@tarigh3
🖤🌹
#شهیده_زینب_کمایی گفته بود :
من اون کسی رو که بین مردم جا انداخت دخترا شهید نمیشن رو نمیبخشم ...
و این جمله خیلی دلنشین بود برای ما
☺️😭
🖤🌹