گاهی از #خیال من گذر میکنی…
بعد #اشک میشوی…
رد پاهایت خط میشود
روی گونه ی من
چقدر خوبه که هستی
چقدر خوبه که
#یادت
#عطرحضورت
همیشه با منه❤
پنجم اردیبهشت سالروز شهادت
دلسوخته حضرت زهرا سلام الله علیها
سردار #شهید_تورجی_زاده
دسته گل هایی از صلوات نثار روان پاک شهید🌷🌷🌷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🌷🌷
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 148 جریان بعد از شهادت آنقدر سخت است که قابل مقایسه با تدوین
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت باشد
قسمت آخر
چند ماه بعد از شهادت حمید به کربلا رفتم همان کربلایی که گذرنامه گرفته بودیم تا با هم برویم ولی حمید با آن گذرنامه به سوریه رفت و از کنار حرم عمه سادات همنشین همیشگی ارباب بی کفن شد همان کربلایی که عشق حمید بود همان کربلایی که حمید برای دیدنش همیشه بیتاب بود شب جمعه بود تک و تنها بین الحرمین رو به گنبد ایستاده بودم کمی که گذشت نشستم توان ایستادن نداشتم در اوج دلتنگی و حسرت به حمید گفتم عزیزم الان کربلالام همون کربلایی که قرار بود بیاییم برام چادر عروسی بخری ولی قسمت نشد به خاطر تو به هیچ مغازهای که چادر میفروشه نگاه نکردم گفتم شاید تو خجالت بکشی از اینکه نتونستی هدیهای که قول داده بودی رو بهم بدی در تمام طول این سفر خودم را یک آدم دونفره احساس میکردم که رو به ضریح و گنبد ایستادهایم و زیارتنامه میخوانیم آرامش زندگی من حمید بود که دیگر نیست خودش را از خوابهایم خواب را از چشمهایم و آرامش را از زندگیم گرفته است دلم میخواهد از ته دل بخندم میخندم ولی از ته دل نیست گاهی اوقات که خیلی دلم میگیرد لباسهایش را پهن میکنم روی زمین پیراهنش را شلوارش را کنار لباسهایش مینشینم و گریه میکنم بعد از چند ماه هنوز هم گاهی اوقات با امید لباسهایش را زیر و رو میکنم شاید داخل جیبهایش برایم نامهای نوشته باشد هر عکس جدیدی که از حمید به دستم میرسد احساس میکنم حمید زنده است و هر روز برایم از سوریه عکس میفرستد اشکهای من از روی دلتنگیست نه ناراحتی چون خودمان این راه را انتخاب کردیم میدانم که جای حمید خیلی خوب است همین برای من کافیست عشق یعنی همین حمید خوشحال باشد راضی باشد من هم راضی هستم حس میکنم حمید در طول زندگی مشترکمان همه حرفهایش را به من زده است تمام روزها از خواستگاری تا شهادت حمید داشت حرف میزد با خندههایش با حرکاتش با رفتارش با اخلاقش ولی حالا آرام خوابیده است بدون هیچ نگرانی من اما هنوز حرفهایم مانده است سر مزار که میروم کلی حرف برای گفتن دارم شبیه یک غریبه منتظرم تا یکی بیاید بر حرفهایم را ترجمه کند کاش یادم میداد چطور بعد از رفتنش نگاهش کنم چطور مثل خودش خیلی زود تمام حرفهایم را بگویم
با همه این سختیها امیدوارم میدانم راه نرفته زیاد دارم میدانم هنوز هم باید رفت هنوز هم باید یادت باشد قطار زندگی در حرکت است زندگی هر چند سخت هرچند بیحمید در جریان است منتظرم ازانی گفته بشود و دوباره حمید از من بله بگیرد از این دنیا بروم و برای همیشه با حمید باشم هر روز صبح به عکسهایش سلام میدهم گاهی وقتها از شدت دلتنگی با حمید دعوا میکنم و میگویم امروز اومدم به دیدنت ولی تو سر قرارمون نیومدی از سختی روزگار و از جانگاه بودن فراغش شکوه میکنم به خوبی احساس میکنم تمام صحبتهایم را به خوبی میشنود چند دقیقهای قهر میکنم اما بد یادم میآید که دعوای زن و شوهر نباید بیشتر از چند ثانیه طول بکشد سریع آشتی میکنم آخر شبها برای صدقه میاندازم به عکسش خیره میشوم شبیه همان شبهایی که سوریه بود برایش آیت الکرسی میخوانم چون میدانم روح حمید فقط کنار حرم عمه سادات آرام میگیرد به رضایت ابدی میرسد بعد هم آرام میگویم: شب بخیر حمید جان!
پایان😔😔
🌹https://eitaa.com/tarigh3
گاهی از #خیال من گذر میکنی…
بعد #اشک میشوی…
رد پاهایت خط میشود
روی گونه ی من
چقدر خوبه که هستی
چقدر خوبه که
#یادت
#عطرحضورت
همیشه با منه❤
#شهید_محمد رضا_تورجی زاده
دلسوخته حضرت زهرا سلام الله علیها
سردار شهید تورجی زاده
هدیه به روح مطهرشون صلوات 🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌹@tarigh3