eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
2.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائتی -خاطره+روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ببخشید کیفیتش یه خرده پایینه ولی ارزش چند بار شنیدن داره
آیة الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه یک قطعه کفن برای خودشان خریده بودند. در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین(علیه السلام) زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بودند.  ایشان برای صله ارحام عازم یزد می شوند و در این سفر این کفن را با خودشان به یزد می برند. در شب اول ورودشان به یزد، در منزل یکی از دخترانشان استراحت می کنند.   حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) به خواب ایشان آمده و می فرمایند:  یکی از دوستان ما فوت کرده و در مزار یزد منتظر کفن است. ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.  ایشان بیدار می شود و می خوابد. دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود!  ایشان لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام کریم سیاه فوت کرده، او را غسل داده، روی سنگ نهاده، منتظر کفن هستند...  تا ایشان می رسد، می گویند: کفن را آوردند.   مرحوم یزدی از آن ها می پرسد:   شما کی هستید؟!  می گویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.  مرحوم یزدی می پرسد:   این شخص کیست؟  می گویند: او شخصی به نام کریم سیاه است، یک فرد معمولی! ولی عاشق امام حسین(علیه السلام) بود. در هر کجا مجلسی به نام امام حسین(علیه السلام ) برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد.
اگر همین الان ملک‌الموت سر رسد و تو را بھ‌ عالم باقے فرا خواند ، هر چند با شھادت ، آماده‌اۍ؟‌! دیدم کہ‌ نھ‌ ؛ شهوت زيستن مرا بھ‌ خاک بستہ‌ است ، چنگ در خاک زده و ریشہ‌ دوانده است . و مےدانستم کہ‌ شھدا را پیش از آنکہ‌ مرگشان در رسد دعوت مےکنند و آنان لبیک مےگویند . و تا چنين نشود ، اجل سر نمےرسد . این را بھ‌ تجربہ‌ و حضور دریافتہ‌ بودم . راستـے براے مرگ آماده‌اۍ . .🌿!' - سید‌مرتضۍآوینۍ -
❣ ✍ و... خیال من... پر است از صدای گام های تو... من، با خیال لحظه آمدنت... به همه روزهایم،رنگ نور زده ام! ❄️فقط... می ماند جمعه ها... که جز...تپش...هیچ رنگی به خود نمی گیرد... الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️༺‌‌‌🌸༻‌♥️༺‌‌‌ سلاااااااام و صد سلااآااام محضر شما همسفران طریق الشهدا ☺️✋ آدینه تون به کام دل❤️ ان شاءالله که روزتون به دعای مولا عطرآگین شده باشه و بشود🤗😇
🌸 کار و تنهایی و حسرت آه... تقدیر پدر بود گـرمـی دور هـمـی ها، تحـت تاثیر پدر بود ظاهـرا آویختـه عکسـش به دیوار اطاقم تکیه‌ی دیوار هم حتی به تصویر پدر بود بـعـدِ او پیـری سـراغــم آمـد و جـایی نگفتم!  این پسر، کمتر کسی دانست که پیر پدر بود! راسـت می‌گویند جنـت زیـر پای مادرانست مادری که دین و ایمان خودش گیر پدر بود بی‌گمان این شیر مادر بود هستی را به من داد انـدکی اغـراق می‌خواهد غــزل...شیر پدر بود! خواب دیدم کوه دارد اشک میریزد به خلوت اشـک پنهانی و کوه و...آه تعبیرش "پدر" بود
سرم‌ هوای‌ِتو دارد ، دلم‌ هوای‌ِضریح‌ ‌چھ می‌شود‌ که‌ سری‌ گوشه‌ی‌حرم‌ بزنم♥️!
انسان شناسی ۲٠۶.mp3
10.54M
۲۰۶ ※ حس ※ خیال ※ وهم ※ عقل ※ فوق عقل این پنج بخش؛ خود شما هستید! پنج بخشِ وجودی شما ... اگر بخشهای درون شما به همین ترتیب که نگاشته شده، مهندسی شده باشد؛ شما انسان وارونه‌ای هستید! فقط در یک حالت است که شما هستید و مهندسی درونیِ درستی دارید. و بقیه حالتها، حالتهای وارونگی شماست.
💠ماموستا لقمان امینی بازداشت شد 🔹کانال تلگرامی «سنی‌آنلاین» رسانه مدرسه مکی زاهدان، 10 بهمن اعلام کرد «ماموستا لقمان امینی» امام‌جمعه مسجد جامع «چهاریار نبی» سنندج در این روز بازداشت شد. 🔹وی از جمله افرادی بود که در حوادث اخیر با اتخاذ مواضعی تند و مخالف علیه جمهوری اسلامی در خطبه های نمازجمعه به تحریک مردم اقدام کرده و باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در غرب کشور شده بود. 🔹شبکه‌های وهابی نیز با انتشار سخنان این شخص، سعی در ایجاد اغتشاش در غرب کشور داشتند.
💠من می‌شوم چایی‌ریز امام روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از اولین روزهای پیروزی انقلاب 🔹قبل از ورود امام با دوستان روحانی جلسه‌ای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران می‌شود؛... باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم. 🔹جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من می‌شوم قهوه‌چی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی می‌کنی؟ گفتم: نه، شوخی نمی‌کنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست می‌کنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز می‌خواهد. آن چایی‌ریز من باشم. 🔹اين حرف موجب شد كه جلسه‌ی ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسب‌ترم. شما بگوييد من مناسب‌ترم. اينجا يک معارضه و دعوا می‌شود. 🔹ما در اين دعوا، به قول زورخانه‌چی‌ها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوه‌چی‌گری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت. ۷۲/۵/۷