eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
658 دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.5هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ امنیت اتفاقی نیست 🔹‌ صحنه ای از ربوده شدن یک زن توسط یک خودرو در استانبول 🔹‌ اگر در این لحظه یک جوان ایرانی مثل شهید الداغی در این خیابان حضور داشت محال بود کسی بتواند به ناموس مردم دست درازی کند 🔹‌ امنیتمان را مدیون خون جوانانی هستیم که برای حفظ آن از جان شیرین خود گذشتند،روحشان شاد.
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 120 چون کلوچه دوست داشت موقع برگشت برایش کلوچه خریدم خانه که
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 121 تلفنی مشغول صحبت با مادر بودم در رابطه با خانه سازمانی که قرار بود به ما بدهند،صحبت می‌کردیم مادرم گفت؛ کم کم باید دنبال وسایل و کارهای خونه جدید باشم، موقع خداحافظی پدرم گوشی را گرفت و بعد از شوخی‌های همیشگی پدر و دختری به من گفت: امروز لیست اسامی اعزامی به سوریه را پیش ما آورده بودند من اسم حمید را خط زدم! یه جوری بهش اطلاع بده که ناراحت نشه، گوشی رو که قطع کردم متوجه صدای گریه آرام حمید شدم طرف اتاق که رفتم دیدم کتاب دختر شینا را دست گرفته و با خاطراتش اشک می‌ریزد، متوجه حضور من که شد کتاب را بست و گفت راست می‌گفتیا زندگیشون خیلی شبیه زندگی ماست، همسران شهدا خیلی از خودشون ایثار نشون دادن،اینکه یه زن تنهایی بار زندگی رو به دوش بکشه خیلی سخته، دوست دارم حالا که اسممو برای رفتن به سوریه نوشتم اگه اعزام شدم و تقدیرم این بود که شهید بشم تو هم مثل این همسر شهید صبور باشی. همون وقتی که رفقایش سوریه بودند، بحث اعزام نفرات جدید مطرح بود وقتی این همه شوق حمید برای رفتن را دیدم با خودم خیلی کلنجار رفتم که چطور خبر خط خوردن اسمش را بگویم، حمید که دید خیلی در فکر هستم علت را جویا شد بعد از کلی مکث و مقدمه چینی گفتم: بابا پشت تلفن خبر داد که اسمتو از لیست اعزام خط زده، از من خواست بهت اطلاع بدم، ماجرا را که شنید خیلی ناراحت شد گفت؛ دایی نباید این کار را می‌کرد من خیلی دوست دارم برم سوریه. یکی دو ساعت هیچ صحبتی نمی‌کرد حتی برخلاف روزهای قبل استراحت هم نکرد، غروب که شد لباس‌هایش را پوشید تا به باشگاه برود وقتی به خانه برگشت گفت: که با پدرم صحبت کرده است از سیر تا پیاز صحبت‌هایش را برایم تعریف کرد، اینکه خودش به پدرم چه حرف‌هایی زده و پدرم در جواب چه چیزهایی گفته است، بعد از تمرین نه که بخواهد جلوی پدرم بایستد ولی گفته بود: دایی جان اگه قسمت شهادت باشه همین جا قزوین هم که باشیم شهید می‌شیم، پس مانع رفتن من نشید اجازه بدین من برم؛ اما پدرم راضی نشده بود گفته بود: اگر قرار بر رفتن باشه من و برادرت از تو شرایطمون برای اعزام مهیاتره، تو هنوز جوونی هر وقت هم سن من یا سردار همدانی شدی اون وقت برو سوریه. آن شب خواب به چشم حمید نیامد می‌دانستم حمید این سری بماند دق می‌کند، صبح بعد از راه انداختن حمید به خانه پدرم رفتم کلی با پدر و مادرم صحبت کردم، از پدرم خواستم اسم حمید را به لیست اعزام برگرداند گفتم: اشکالی نداره، من راضیم حمید بره سوریه، هرچی که خیره همون اتفاق می‌افته، پدرم گفت: دخترم این خط این نشون! حمید بره شهید میشه، مطمئن باش! مادرم هم که نگران تنهایی‌های من بود گفت: فرزانه من حوصله گریه‌های تو رو ندارم، خدای ناکرده اتفاقی بیفته تو طاقت نمیاری در جوابشون گفتم: حرفاتون رو متوجه می‌شم، منم به دلم برات شده حمید که بره شهید میشه،ولی دوست ندارم مانع سعادتش باشم، شما هم خواهشاً رضایت بدید، حمید دوست داره بره مدافع حرم باشه، از خیلی وقت پیش راه خودش را انتخاب کرده، پدرم اصرار من را که دید کوتاه آمد قرار شد صحبت کند تا اسم حمید را به لیست اعزامی‌های دوره جدید اضافه کنند. ادامه دارد.... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 121 تلفنی مشغول صحبت با مادر بودم در رابطه با خانه سازمانی ک
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 122 روز شنبه شانزدهم آبان ماه ساعت ۵ از دانشگاه به خانه برگشتم، هوا ابری وگرفته بود، برق‌های اتاق خاموش بود، حمید کنار بخاری یک پتو سرش کشیده بود و به خواب رفته بود،پاورچین پاورچین سمت آشپزخانه رفتم،هنوز چند لقمه ناهار نخورده بودم که از خواب بیدار شد،من را صدا کرد و گفت؛ کی رسیدی خانوم؟ناهار خوردی؟ بیا باهات کار دارم از لحن صحبتش تا ته ماجرا را خواندم با شوخی گفتم: چیه باز می‌خوای بری سوریه؟! شاید هم می‌خوای بری سامرا، هرجا می‌خوای بری برو ما دیگه از خیر تو گذشتیم!. خندید و گفت: جدی جدی می‌خوایم بریم! امروز صبح توی صبحگاه اعلام کردم اون‌هایی که داوطلب اعزام به سوریه هستند بمونن، خیلی‌ها داوطلب شدن بعد پرسیدن چند نفر گذرنامه دارن؟ من دستمو بلند کردم،پرسیدن چند نفر دوره پزشکی یاری رفتن؟ باز دستمو بلند کردم، پرسیدن چند نفر بلدن با توپ خونه برای خط آتش کار کنن؟ این بار هم دستمو بلند کردم! گفتم: پس همه کارها رو کردی؟ فقط مونده من قرآن بگیرم از زیرش رد بشی! این دست بلند کردن آخر کار دست ما داد راستی مگه اونایی که سری اول رفته بودن برگشتن که شما می‌خواین برین؟ در حالی که پتو را جمع می‌کرد گفت: ما باید اعزام بشیم خط را تحویل بگیریم،وقتی مستقر شدیم اونا برمی‌گردند. چند ماه قبل برای کاروان دانشجویی عتبات ثبت نام کرده بودیم حمید می‌گفت: سری قبل که تنها رفتم کربلا نشد برات چادر عروس بخرم، این سری با هم بریم با انتخاب خودت بخریم اعتبار گذرنامه‌هایمان تمام شده بود، چند روز درگیر ارسال مدارک برای تمدید گذرنامه شدیم، همه کارها را انجام دادیم ولی وام ما جور نشد، انگار قسمت این بود که حمید با گذرنامه‌ای که برای زیارت برادر گرفته بود به دفاع از حرم خواهر برود. چهل روزی می‌شد که از سری اول اعزام شده بودند، شنبه این حرف را به من زد اعزامشان روز دوشنبه بود، یعنی فقط دو روز بعد هر چقدر من دلم آشوب بود و حال خوبی نداشتم ولی حمید پر از آرامش و اطمینان بود، جلوی آینه محاسنش را شانه کرد و گفت:باید با لباس نظامی عکس داشته باشم، میرم عکاسی سر کوچه عکس بگیرم زود برمی‌گردم. از خانه که بیرون رفت تازه از بهت این خبر بیرون آمدم، شروع کردم به گریه کردن هر چه کردم حریف دلم نشدم، نبودن حمید کابوس بود که حتی نمی‌توانستم لحظه‌ای با آن فکر کنم، یک سر ایمانم بود یک سر احساسم، دم به دقیقه احساسم بغض سنگینی می‌شد روی گلویم که: نذار بره! باهاش قهر کن، جلوش وایسا، لجبازی کن، چه معنی میده تو همچین شرایطی اول زندگی شوهرت بره شهید بشه، این فکرها مثل خوره به جانم افتاده بود، بغضم را می‌خوردم، جلوی چشمم صحنه قیامت را می‌دیدم که با دست خالی جلوی امیرالمومنین علیه السلام هستم، در حالی که در این دنیا هیچ کاری نکردم از طرفی حتی مانع رفتن همسرم شده‌ام. ادامه دارد..... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
33.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نکنه روز قیامت پرونده مون و باز کنیم و ببینیم برامون به تعداد زیاد گناه.......ثبت شده باشه😞 ❌خواهشااا ببینید و تأمل کنید❌ 🎙استاد رائفی پور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✨ خـواهــرم نگذار به اسـم آزادی زن باتو ودیگر خـواهـرانــم همـاننـد شیئ رفتـارکننـد. 🌷شهیـد مفقــود الاثر علی رضا ملازاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از هرچه و هرکه غیر تو سیر شدیم در خدمت بارگاه تو پیر شدیم تا حال «نمک گیر» تو‌ بودیم، امّا با چای عراقی‌ات «شکر گیر» شدیم شبتون حسینی🌙💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟! لطف ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد! یک نفر گفت ” حسین” اشک همه درآمد نمک نام تو دلبر چه زیاد است زیاد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا... ▪️صبح هم منتظر صبح ظهور تو بُوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا... ▪️بر سر گنبد زرین حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر توست بیا... شبتون مهدوی 🌙✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹️🍃🔹️ 🔹️«در دل رنج‌ها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود، 🍃نه بِخُفتن، نه بِگَشتن و نه بِخوردن؛ إلّا به دیدارِ دوست.» 🔹️اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🔹️🍃🔹️
🥀🔹️🥀 🔹️امان ایمان ها در عالمی که تو در آن غایبی چه گردبادهای وحشتناکی می‌وزد! زوزۀ این گردبادها برای مردن از ترس، کافی است. این گردبادها رحم ندارند سر راهشان هر چه و هر که باشد معلّق میان زمین و آسمان به ناکجاآباد پرتاب می‌شود. رنگ این گردبادها سیاه است. سیاهی را با خودشان می‌برند به هر جا که می‌وزند. هر چراغی سر راهشان باشددخاموش می‌کنند و شیشه‌هایش را می‌شکنند. 🥀🔹️🥀 🥀قُطر این گردبادها یکی دو قدم نیست. از طول یک روستا هم فراتر است. یک شهر بزرگ در گوشه‌ای از این گردباد مثل ریگ کوچکی است در بیابان. اصلاً سخن درست بگویم قطر این گردباد به اندازۀ طول همۀ دنیاست. این گردباد، نه به روز و نه هفته و نه ماهی محدود می‌شود و نه فصل از فصل را می‌شناسد. همیشه در حال وزیدن است. پس هیچ کسی در هیچ کجای این دنیا و هیچ زمانی از این گردباد در امان نیست و قسمت ترسناک قصۀ این گرباد آن است که کارش غارت ایمان است. 🥀🔹️🥀 🔹️فقط یک دسته‌اند که هر جا که باشند، ایمانشان در امان است آن هم دستۀ کسانی است که صادقانه دوستت دارند. آقا جان! عاشقم میکنی؟ من از این گردبادها می‌ترسم. 🥀شبت بخیر امان ایمان ها! 🌙🌟✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
࿐❈🌟 مولا فرمان بدهد و بنده نشنیده بگیرد؟! چه فضاحت‌بار! خدایا! دلم نمی‌خواهد از اصحاب چنین فضاحتی باشم! دوست دارم «چشم گفتن به تو» مثل خون در رگ‌هایم بجوشد و جریان یابد. دوست دارم قدمی خارج از رضایت تو برندارم. می‌شود دستم را بگیری و راهنمایم باشی؟ 🌟❈࿐ وَأَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِى مِمَّنْ لَا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ از تو مسألت دارم مرا از کسانی قرار دهی که فرمانت را سبک نمی‌شمارند.
سلام امام زمانم♥️ دلم گرفتہ از این روزگار یا مهدے از این زمانہ‌ے بے اعتبار یا مهدے دوبارہ ڪردہ هوایت،مدد اباصالح دلے ڪہ بے تو ندارد قرار یا مهدے😔🥀 صبحتون مهدوی🌤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بزرگترین گناه ما .. ندیدن اشک های اوست! اشک هایی که او .. برای دیدن گناهان ما می‌ریزد!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست بر سینه،سلامی بفرستیم،زدور اینچنین در«حرمت»زائرنامحسوسیم «ایهاالعشق»،همین لحظه گدا را دریاب خودم و تذکره‌ام ،دستِ تو را می‌بوسیم صبحتون حسینی💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زائران کربلا، هفته پیش، این مواقع کجا بودید؟😭😭😭 چقدر زود گذشت چقدر باصفا بود چقدر حسینی بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم... 🌱‌⃟🌸
از لحاظ روحی نیاز دارم امام حسین صدام کنه و بگه؛ پاشو برگرد بیا کربلا ببینم، چرا زود برگشتی:)