eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
655 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
7هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد لب تشنه ی حضرت رقیه آب بخورید...:) شنیدم ک جا موندی دلگیــرم من بجای تو زیــارت میرم .. یا رقیه میگم و میمیرم..:)🖤🍃
وقتی خودت با کفش وارد خونه‌ات بشی نفر بعدی هم پشت سرت با کفش میاد... وقتی تو ماشین خودت تخمه بخوری و پوستشو بریزی تو ماشین، اون نفری هم که کنارت نشسته همین کارو انجام میده وقتی خودت وسط خونه‌ات سیگار بکشی، مهمونی که اونجا نشسته هم نمیره کنار پنجره یا بیرون سیگار بکشه وقتی خودت به خودت احترام نمیذاری، خودتو دوست نداری، وقتی برای خودت ارزش قائل نیستی... از دیگران هم توقعی نداشته باش که بهت احترام بذارن و دوستت داشته باشن. پس اینو یادت باشه، این خود ماییم که به دیگران و اطرافیانمون یاد میدیم چطوری باهامون رفتار کنن... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همچون باران باشیم رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کنیم💚 - حالِ‌ خوب🌧🌿
🍂🌷🍂 🌷وقتــی میـان نفــس و هـوس جـنگ می شود ▫️قــلبم به چشم همـ ـزدنی سنــگ می شـــود 🍂آقا ببـــــخش که ســـرم گــــــرم زندگیـــســت ▫️کمــتر دلــــم برای شـــما تنــــــگ مـی شـــود 🌷اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🌹https://eitaa.com/tarigh3
وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ» یه موقع به زور بازو و تواناییت مغرور نشیااا اونی که کار هارو پیش می‌بره خداست .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹https://eitaa.com/tarigh3
حجاب و انحراف ❗️ ⭕️‏بله شیطان که نمیاد به من بگه ول کن بانو ..اصلاً نرو... میگه با همچین استایلی برو اربعین :)! پ‌.ن : حواسمون باشه که چجوری واقعی رو دارن تحریف میکنن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹https://eitaa.com/tarigh3
دقت کنید !! حقیقت و فلسفه حجاب یا دليل بودن حجاب برای دوری از هر گونه نگاه نامحرم است! 🌹https://eitaa.com/tarigh3 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنان که پای "ولیّ فقیه" نمی‌ایستند، قطعا پای "امام زمان" هم نمی‌ایستند! تاریخ این رو ثابت کرده! 🎙حجت الاسلام و المسلمین فخریان
7394168051.mp3
7.93M
هر روز تا اربعینتاشنیدم‌ازاسارت، آرزوکر‌دم‌به‌دل کاش‌شاهِ‌کربلا، درکربلادُخترنداشت!💔 یه جا ذخیره کنید تو پیاده روی اربعین با هندزفری گوش کنید🕌 قدم قدم پا می‌زارم تو جاده ها تا برسم به کربلا حسین حسین 🎙 حاج مهدی رسولی
🌼 ✦‎࿐჻ᭂ میلاد پر سرور مولا امام محمد باقر -علیه السلام- فرخنده باد!
🌷 دانشجوی بسیجی مدافع حرم شهید علی دراجی 🌷 تولد ۲۴ آبان ۱۳۶۸ کرمانشاه - تبعه کشور عراق 🌷 شهادت ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ ریف دمشق - سوریه 🌷 سن موقع شهادت ۲۴ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز عراقی می باشد ✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز👇 ✅ شهادت باعث سربلندی خود و خانواده‌های ما خواهد شد و این است برکت اهل‌بیت(ع). ✅ ما سربازان کوچک با دل‌های بزرگ هستیم و ان‌شاءالله یکی از سربازان امام زمان خواهیم بود. ✅ خواسته من از برادران شیعه، همدلی است شاید گویش فرق کند، شاید رنگ فرق کند ولی امیر ما یکی است و اولاد او، امامان و سروران ما هستند. ✅ فکر نمی‌کردم که روزی برسد به این راحتی دل از این دنیا بکنم در ایامی که به آرزوهای دنیوی‌ام نزدیک شده بودم ولی خداوند نور هدایت را در قلبم روشن کرده و دیگر به این درک نزدیک می شوم که دنیا پست تر از آن است که بتوان بدان دل بست. ✅ ما فرزندان شیعه باید خاری باشیم در چشم دشمنان علی‌بن ‌ابی‌طالب علیه السلام و اجازه ندهیم روزی برسد که جرأت کنند به مولایمان بی‌احترامی کنند سالروز شهادت شهید مدافع حرم
🦋🍀 زندگی قانون باورها و لیاقت‌هاست. هميشه باور داشته باش که تو لایق بهترين‌هایی. 🌿🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🍃 من هر بار این جملات حضرت آقا رو گوش می‌کنم، سرشار از انرژی و شوق و امید می‌شم. 😃😃😃 کاش همه‌مون روزی چند بار این صدای آسمانی و این جملات پرامید رو گوش کنیم و به وعده‌های این بزرگ مرد ایمان داشته باشیم. ☺️
‏دوباره به ایام نزدیک شدیم و تفرقه افکنی یه عده شروع شد اما اربعین یعنی امید به و زندگی امام زمانی که مردم دارن به سمتش حرکت می‌کنن
ای اجل مهلت بده
دلی که در دو جهان جز تو یارش نیست گَرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست..
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 101 سه چهار ماه آخر سال ۹۳ برادرزاده‌های حمید یکی یکی به دنی
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 102 دوست نداشتم این موضوع را ادامه بدهد چیزی به ذهنم نمی‌رسید پرسیدم: پات بهتر شده؟ آب و هوا چطور بود؟ سوغاتی چیزی نگرفتی؟ کمی سکوت کرد و بعد با لبخندی گفت: آنقدر آنجا دویدم که پام خوب خوب شده، تا من برم به مادرم سر بزنم تو از بین عکس‌ها یکی را انتخاب کن ببینم سلیقه همسر شهید چه شکلیه! وقتی برای دیدن عمه رفت با پدرم تماس گرفتم و گفتم: بابا جون همه تازه از ماموریت برگشته، خسته است امروز باشگاه نمیاد خودتون زحمت تمرین شاگردا را بکشید! این حساسیت من روی حمید شهره عام و خاص شده بود همه دستشان آمده بود پدرم از پشت گوشی خندید و گفت: حمید خواهرزاده منه اون موقعی که من اسمش رو انتخاب کردم تو هنوز به دنیا نیومده بودی ولی الان انگار تو بیشتر هواشو داری! کاسه داغ‌تر از آش شدی دختر! خداحافظی که کردم دوباره رفتم سراغ عکس‌ها با هر عکس کلی گریه کردم اولین باری بود که همه را این شکلی می‌دیدم نور خاصی که من را خیلی می‌ترساند، همان نوری که رفقای پاسدار و هم هیئتی به شوخی می گفتند: حمید نور بالا می‌زنی پارچه بندانداز روی صورتت! آنقدر این حالات در چهره حمید موج می‌زد که زیر عکس‌هایش می نوشتند "شهیدحمید سیاهکالی" خاطر شباهتی که چشم های باحیایش به شهید "محمد ابراهیم همت" داشت او را "حمید همت" صدا می‌کردند یکی از دوستانم که حمید را می‌شناخت همیشه به من می‌گفت: نمی‌دانم چه موقعی ،ولی مطمئنم شوهر تو شهید میشه، اگه شهیدنشه من به عدالت خدا شک می‌کنم! خودش هم که عاشق این کارها بود ولی من می‌گفتم خیلی زود است، خیلی زود است حتی بخواهی حرفش را بزنیم. بعد از مأموریت لوشان کم کم زمزمه‌های رفتن سوریه و عراقش شروع شد می‌گفت: من یا باید برم عراق یا برم سوریه اینجا موندنی نیستم، بعد از ۷ سال عضویت قراردادی تازه در سپاه نیروی رسمی شده بود جواب این حرف‌ها فقط به زبان پاسخ مثبت می‌دادم که خیالش راحت باشد ولی ته دلم نمی‌توانستم قبول کنم ما تازه داشتیم به هم عادت می‌کردیم تازه همدیگر را پیدا کرده بودیم. ادامه دارد... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 102 دوست نداشتم این موضوع را ادامه بدهد چیزی به ذهنم نمی‌رسی
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 103 حمید کنار بخاری سخت مشغول مطالعه کتاب "علل الشرایع" شیخ صدوق بود، کتابی که مدت‌ها به دنبالش بود تا اینکه من پیدایش کردم و به عنوان هدیه برایش خریدم، در حالی که داشتم میوه‌های پوست کنده را بشقاب آماده می‌کردم زیر چشمی نگاهم به حمید بود، هر صفحه ای که می‌خواند دستش را زیر محاسنش می‌برد و چند دقیقه‌ای به فکر فرو می‌رفت، طول زمستان از بخاری جدا نمی‌شد به شدت سرمایی بود کمی هوا سرد شود خیلی زود سرما می‌خورد، هر وقت از سر کار می‌آمد دست هایش را مستقیم می‌گذاشت روی بخاری وقت‌ها که از بیرون می‌آمد، از شدت سرمازدگی یک راست روی بخاری می‌نشست می گفتم: حمید یک روز سر همین کار که می نشینی روی بخاری، لوله بخاری در میاد متوجه نمی‌شیم، شب خدای نکرده خفه میشیم حمید می‌گفت: چشم خانوم، رعایت می‌کنم ولی بدون عمر دست خداست. میوه‌های پوست کنده را کنار دستش گذاشتم، نگاهش را از کتاب گرفت و گفت: اینطوری قبول نیست فرزانه تو همیشه زحمت می‌کشی میوه‌ها را به این قشنگی آماده می‌کنی تنهایی بخورم، برو روی مبل بشین الان میام با هم بخوریم، تازه مشغول خوردن میوه‌ها شده بودیم که گوشی حمید زنگ خورد تا گوشی راجواب داد گفت: سلام به به متاهل تمیز! فهمیدم آقا بهرام رفیق صمیمی حمید که تازه نامزد کرده پشت خط است، از تکه کلام حمید خندم گرفت با رفقایش ندار بود، اوایل من خیلی تعجب می‌کردم می‌گفت: این‌ها رفقای صمیمی من هستن، اون‌هایی که نامزد می‌کنن را اینطوری صدا می‌کنم که بقیه هم زودتر به فکر ازدواج باشن، کافی بود یکی از دوستانش نامزد کرده باشد، آن وقت حسابی آنها را تحویل می‌گرفت، از وقتی آقا بهرام نامزد کرد ارتباط خانوادگی ما شروع شد،کل نامزدی این خانواده با ما گذشت، به گردش و تفریح می رفتیم، مسافرت‌های یک روزه یا حتی چند ساعته، مجتمع تفریحی طلاییه سمت باراجین زیاد می‌رفتیم و قایق سوار می‌شدیم یا غذا می‌پختیم و آنجا می‌بردیم. آقا بهرام پیشنهاد داد جمعه دور هم باشیم حمید گفت: جوجه بگیریم برویم سنبل آباد،روز جمعه بساط جوجه را برداشتیم، کلید منزل پدری حمید در سنبل آباد را گرفتیم و راه افتادیم. زمستان‌ها الموت معمولاً هوا برفی و به شدت سرد است وقتی رسیدیم برای گرم کردن اتاق‌ها چراغ نفتی روشن کردیم. خیلی وقت بود کسی آنجا نرفته بود یخ زده بود آدم ایستاده قندیل می‌بست حمید و آقا بهرام داخل حیاط آتش روشن کرده بودند تا بساط جوجه راه بیندازند، من و خانم آقا بهرام داخل اتاق زیر پتو کنار چراغ می‌لرزیدیم از بس شعله چراغ را زیاد کرده بودیم دود می‌کرد، به حدی سردمان شده بود که اصلاً متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است، وقتی حمید داخل اتاق آمد با دلهره گفت: شما دارین چیکار می‌کنین، الان خفه میشین! توی چشم‌ها و بینی ما پر از دود شده بود تا چند روز بوی دود می‌دادیم ،وقتی ناهار را خوردیم از آنجا بیرون زدیم احساس می‌کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یکجا بنشینیم، داخل حیاط یک سگ نگهبان بود که مدام نگاهش سمت ما بود، من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ می‌ترسیدیم، تا یک قدم سمت ما می‌آمد از ترس به سمت دیگر حیاط می‌رفتیم، حمید و آقا بهرام زیر دلشان را گرفته بودند و می‌خندیدند، کار ما هم شده بود فرار کردن! بعد از ناهار حمید باقیمانده غذاها را برای این که اسراف نشود به سگ‌ها داد. همیشه همین عادت را داشت، وقتی بیرون می‌رفتیم غذایی که اضافه می‌ماند را زیر دیوار یا زیر درخت می‌ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده می‌گرفتیم یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می‌کرد و روی پشت بام برای گربه‌ها می‌ریخت همیشه می‌گفت: به نیت همه اموات. در برنامه سمت خدا از حاج آقای عالی شنیده بود می‌خواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثواب یکسان می‌رسد و اینکه هر کسی برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد به حسابش زودتر رسیدگی می‌شود تا کمتر معطل شود، برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی‌ریخت. ادامه دارد.... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقات جذاب در اطراف مترو تئاترشهر در چند روز گذشته...... 💥ممنونم از حضرت رقیه که باعث شد این حجاب پیدا کنم این کاروان تعزیه دختران انقلاب در اطراف مترو تئاتر شهر
توکه آخر گره رو وامیکنی.. پس چراامروز وفردا میکنی؟!)😭💔 صلی‌الله‌علیک‌یا اباعبدالله الحسین شب تون حسینی 🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در بَزْمِ وصالش همه کس طالبِ دیدار، تا یار که را خواهد و مِیلش به که باشد :) عزیزززم حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای‌من 🍂آمدم دنیا برای دیدنت یابن‌الحسن 🍂ورنه با این مردم دنیا چه‌کاری داشتم؟ 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 تعجیل در فرج مولایمان صلوات
🌹▪️🌹 🌹حضرت دلبر ▪️تو دوست داری آدم‌ها دلشان برایت تنگ شود. دوست داری در آتش دل‌تنگی بسوزند و خاکستر شوند. اگر اشتباه می‌کنم همین جا حرفم را ببُر و نگذار بیش از این ادامه دهم. 🌹▪️🌹 🌹وقتی کسی که دل‌تنگ توست فریادش رو به آسمان می‌رود برای تو این فریاد یک آهنگ دل‌انگیز است و وقتی مثل ابر بهار اشک می‌ریزد تماشای آسمان چشم او برای تو مثل تماشای هوای بارانی زیبا و دوست داشتنی است. چرا عاشقمان کردی و رفتی پشت پرده؟ کسی اگر نداند تو که خوب می‌دانی عاشق اگر معشوق را نبیند از دل تنگی می‌میرد. 🌹▪️🌹 ▪️آقا جان! اینها گلایه نیست بیان حقیقت است. دل‌تنگی برای تو نشان زنده بودن است. تو اگر از دل‌تنگی ما لذّت می‌بری برای آن است که دوست داری ما زندگی کنیم. پس بنشین و تماشا کن احتضار ما را از دل‌تنگی... 🌹شبت بخیر حضرت دلبر! 🌙✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🌿 بنده‌ی ضعیف تو هستم. همان که بی عنایتت، هیچ ندارد و به بهره‌ای دست نمی‌یابد! با دلی پرامید آمده‌ام تا از تو «کمال» بخواهم. کمالی که بر گردن نیّتم بیاویزی تا عمل ناچیزم آبرو بگیرد در درگاهت. که عزیزان پیشگاهت گفته‌اند: انّما الاعمال بالنّیّات! 🌟🌿
🦋⃟📸 💕✋🏻 بــاهـرنفسےسلام‌ڪردن‌عشق‌است آقابہ‌تـواحتـرام‌ڪردن‌عشق‌است اسـم‌قشنگٺ‌بہ‌میان‌چون‌آیـد ازروۍادب‌قیام‌ڪردن‌عشق‌است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌