کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۶۵ با اینهمه بیرحمی_سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد
🕌رمـــــان
#دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۶۶
شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم..
و تنها اخباری که از او میشنیدم در انقلاب گسترده مردم و سرکوب_وحشیانه رژیم خلاصه میشد...
و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم...
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینه اش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد
_بعضی شیعه های حمص رو فقط به خاطر اینکه تو خونه شون تربت_کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه های شیعه رو با هرچی قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش_زدن! خونه شیعه ها رو آتیش میزنن تا از حمص آواره شون کنن! تا حالا 91 تا دختر شیعه رو...
و غبارغیرت گلویش را گرفت و خجالت کشیداز جنایت_تکفیریها در حق ناموس_شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید
_اگه دستشون بهتون برسه...
و باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد،.. نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید
_دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده تون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!
و خودم نمیدانستم در دلم چه خبر شده که بی اختیار پرسیدم
_بعدش چی؟
هنوز در هوای نگرانی ام نفس میکشید و داغ بی کسی ام را حس نکرد..که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد
_هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۶۶ شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم.. و تنها اخباری که از او میش
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ ۶۷
_هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونواده تون!
و نمیدید حالم چطور به هم ریخته..
که نگاهش در فضا چرخید و با سردی
جملاتش حسرت روزهای آرام سوریه را کشید
_ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی
به هم ریخت، اونم به بهانه آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن!
از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی😞 او بود و نشد پنهانش کنم که بی اراده اعتراف کردم
_من ایران جایی رو ندارم!😥😞
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید
_خونواده تون چی؟😟
محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید..
و خجالت میکشیدم بگویم به_هوای همین همسر از همه خانواده ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم..😢😞
و او نگفته حرفم را شنید و مردانه پناهم داد
_تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!
انگار از نگاهم
نغمه احساسم را شنیده بود،..
با چشمانش روی_زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید
_فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم
که در خنکای خانه آرام شان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر...
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ ۶۷ _هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خ
🕌رمـــــان
#دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ ۶۸
در هم صحبتی با مادرش لهجه عربی ام هر روز بهتر میشد..☺️
و او به رخم نمیکشید..
به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی اش به هم ریخته.. 🙁😔
که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند..و هر کدام را به بهانه ای رد میکرد.. 😔
مبادا کسی از حضور این دختر شیعه_ایرانی باخبر شود...
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان 🤝شیعه و سُنی🤝 در محافظت_ازحرم حضرت سکینه(س) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود...
لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم..
و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد..
و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشدکه هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید...
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت..
و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده 😁دست مصطفی را رو میکرد
_دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!😊
رنگهای انتخابی اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشی اش را پوشیده ام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونه هایش خجالت میچکید...
پس از حدود سه ماه..
دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم..
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
💎نماز_شب
🔹نماز شب، بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان
🔸إنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا
(آیه 6 سوره زمل)
🔸پيامبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلم) فرمود: بهترين شما كسى است كه كلامش نيكو باشد، گرسنگان را سير كند و به هنگامى كه مردم در خوابند، نماز شب بخواند.
🔸آن حضرت سه بار به على بن ابيطالب (علیه السلام) فرمود: بر تو باد به نماز شب. «عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل»
🔸امام صادق (علیه السلام) فرمود: شرافت مؤمن به نماز شب است و در روايتى ديگر فرمود: زينت و افتخار مؤمن به خواندن نماز شب است.
✨نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانيم
✨اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
🌹@tarigh3
مشتاقم و دورم،غمِ جانکاهم ازاین است
مشتاقتران دورترند،آهم ازاین است..
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
🌟شب تون حسینی
راهتون زینبی🌟
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌧⛈
☔️ خیلی از شهرهامون داره بارون میباره
و دعای زیر بارون مستجاب
با قرائت آیه ی شریفه
"امن یجیب
بعد از دعا برای فرج مولامون امام زمان (عج)
اول دعامون رهایی مردم مظلوم و کودکان بی گناه غزه از چنگال اسرائیل غاصب جنایتکارباشه
✨اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ✨
یا الله ...یا ارحم الراحمین 🤲
.
.
تعجیل کن
بخاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤
.
زمانی فرا می رسد که
اشک هایت فرو می ریزد
نه به خاطر مشکلات
بلکه به این خاطر که خداوند
دعاهایت را مستجاب کرده...🌱
🌹@tarigh3
🌟 🔹
صدای مرا از اعماق جانم وقتی بر لبم مینشیند میشنوی.
صدای مرا وقتی در تاریکیهای دنیا دست و پا میزنم تا روزنی از نور بیابم میشنوی.
صدای مرا آن زمان که چشمانم فقط آسمان را میبیند و دنبال کور سوی امید از جانب توست میشنوی.
صدای مرا به هنگام خوشی و ناخوشی، سلامتی و بیماری، جوانی و پیری، در هر زمان میشنوی.
و من چه خوشبختم که چون تویی را دارم!
🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مولای من💚
دل آمده از غمت به جان ادرکنی
جان آمده بر لب الأمان ادرکنی
ترسم که بمیرم و نبینم رویت
یامهدی صاحب الزمان ادرکنی
صبحتون مهدوی💫
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیباترین عبارٺ دنیا سـلام بود
نامٺ همیشه مستحق احترام بود
ازلطف بیکران شما می کشم نفس
آقا بدون عشـق شماکارم تمام بود
السلام ای آرامش دلم ✋🏻
صبحتون حسینی ♥️💫
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
📌 ماجرای خودرویی که شهید شیروانیان برای خانواده فرستاد
🔹️ بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشینها.
◇ همانطور که پیاده میآمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.»
◇ حاج آقا گفت: «خانم چه میگویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.»
◇ همانطور که سه تایی میخندیدیم، یک ماشین که داشت میرفت برای تعویض خادمها نگه داشت جلوی پایمان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه میکردیم.
◇ حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ماها دقت نمیکنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.»
شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان
تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳
#شهید #ابوالفضل_شیروانیان
#شهید_مدافع_حرم
🌹@tarigh3
🥀می گفت « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم »
🥀یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت .
🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد . دیدم گلولهای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .
🥀صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است
#شهید_یوسف_شریف
🌹@tarigh3
«هرگز برای خداوند تکلیف معین نکنید؛
که مثلاً چنین بشوم و یا چنان؛
فقط شعارتان در ظاهر و باطن این باشد که
الهی رضاً به قضاءک و تسلیماً لأمرک
هر چه از خدا رسد آن نیکوست...»
#شهید_ابوالفضل_پاکداد
🌹@tarigh3
♥️🍃
زمین،
نه جاے ماندن، که گذرگاه است؛🕊
هیچ شنیدهاے که کسی
در گذرگاه، سُکنی گزیند؟...
"شهید سید مرتضی آوینی"
🌹@tarigh3
هر روز یه فـرصت جدیدِ
هر چه امروز داری
انتخاب ديروز تو بوده
و اونچه فـردا پيش میاد
انعكاس انتخاب امـروز توئه
پس بخواه
اونچه فردا ميخای داشته باشی.....
روز بخیر ❤️
🌹@tarigh3
فرشتههای باادب، شیطان بیادب
ندانستن که عیب نیست، مهم این است که وقتی حقیقت را فهمیدیم، درست با آن برخورد کنیم...
***
وقتی خدا به فرشتهها فرمود که میخواهد روی زمین جانشین بگذارد، ملائکه اعتراض کردند و گفتند: آیا میخواهی کسی را که فساد میکند و خون میریزد جانشین خود کنی، درحالیکه ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم (و از انسان شایستهتر هستیم برای جانشینی)؟! در اینجا خدا یک جمله کوتاه پاسخ داد: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید!
تا خدا این را فرمود و به آدم (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) علم خاصی را داد که ملائکه به آن آگاهی نداشتند، فرشتهها گفتند:
سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ
پاک و منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمیدانیم. تو قطعاً دانا و حکیمی.
اما در مقابل میدانید شیطان چه کرد؟ او تکبر ورزید و کافر شد. اصلاً او از همان اول کافر بود، اگرچه بهظاهر خیلی خدا را عبادت میکرد!
سوره بقره، آیه 32
🌹@tarigh3
🕊﷽🕊
🌸الهی
ادای شکر ترا هیچ زبان نیست
و دریای فضل ترا هیچ کران نیست
و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست
هدایت کن بر من رهی که بهتر از آن نیست.
یارب ز ره راست نشانی خواهم
از بادهٔ آب و خاک جانی خواهم
از نعمت خود چو بهره مندم کردی
در شکر گزاریت زبانی خواهم
_خواجه_عبدالله_انصاری
🌹@tarigh3
آدمهای صبور یکباره ترکتان میکنند.آن هم وقتی
که سخت مشغول اولويت های غير از آنها هستيد!
با یک لبخند سرد برای همیشه میروند وجای
خالیشان برای همیشه یخ میبندد آدم هایی که
صبور هستند شاید بودنشان خیلی معلوم نشود
اما نبودنشان زجر آور است...!
🌹@tarigh3
😁😁
⛔️⛔️آقایونی که با خانماشون مشکل دارن
همین الان به صورت فوری
کد ملی خانما شون رو با مشخصاتش
برای ۳۰۰۰۲۱۲ ارسال کنید
ثبت نام میشه برای اعزام به فلسطین😂😂😂