کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ صدوسی_وهشت که هر چه بیشتر شانه ام را میکشید، بیشتر درآغوش ابوالفض
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ صدوسی_ونه
گوشه صحن زیر یکی ازکنگره ها کِز کرده بودم،..
پیکر ابوالفضل😢 و مادر مصطفی😢 کنارمان بود.. و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود...😞😣
در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید..
و حس میکردم هنوز روی پیراهن خونی ام دنبال زخمی میگردد..😥
که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم
_من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!😭😞
نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت...
و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد
_پشت در که رسیدیم، بچه ها آماده حمله بودن.😒من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.😞😭
و همینجا در برابر عشق ابوالفضل به من😞❤️ کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد😭
_وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.😓😭
من تکان های قفسه سینه😥😭 و فرو رفتن هر گلوله به تنش😭 را حس کرده بودم..
که از داغ دلتنگی اش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا میکرد
_قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.😣😭
چشمانش از گریه رنگ خون شده بود..
و این همه غم در دلش جا نمیشد..
که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت..
و تاب دیدن آنها را هم نداشت که آشفته دور خودش میچرخید...
سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم..
و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد...😢❤️
جای لگدشان روی دهانم مانده.. و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود. این صورت شکسته را
ادامه دارد....
🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🌹@tarigh3
ببخشآقا!
عاشقیرابلدنیستم🥀
منوسعمفقطبه . .
دوستداشتنتمیرسد!💔(:"
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج✨🕊
🌹@tarigh3
▪️🔥▪️
▪️خداوند در شب معراج به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ مُحسنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ فِي قَاتِلِهِ...
🔥اولین پروندهای که در قیامت بررسی شده و بدان حکم میشود، پرونده (به شهادت رساندنِ) حضرت مُحسن بن علی علیهماالسلام است و در مورد قاتلش(عمر بن خطاب)، سپس در مورد قنفذ؛
▪️🔥▪️
🔥پس قنفذ و اربابش(عمر بن خطاب) را میآورند و با تازيانهاى از آتش آنها را مىزنند،
اگر يكى از اين تازيانهها در دريا بيفتد از شرق تا غرب دريا به غليان و جوش درمیآید و اگر بر كوههاى دنيا بیفتد آنها را ذوب و خاكستر میکند.
🔥پس با چنین تازيانههایی آنها را مىزنند.
📚 کامل الزیارات باب ۱۰۸، حدیث ۱۱.
📚بحار الانوار جلد ۲۸، ص۶۴
▪️🔥▪️
🏴 اللهم عجل فرج منتقم
#فاطمیه
#احادیث_فاطمیه
🌹@tarigh3
«وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی»
گریه میکنم و میترسم بعد از تو زیاد زنده بمانم.
عاشقانه های امیرالمومنین.
🌹@tarigh3
-
این دو کار را خوب مراقبت کنید،
پیشرفت چشمگیری خواهیدداشت:
۱-اول اینکه #نماز اول وقت بخوانید.
اگر علاقه دارید هم دنیا و هم آخرت را
داشته باشید،باید نمازتان دقیقا اول وقت باشد.
۲-دیگر اینکه اصلا دروغ نگویید.دروغ،درون
مایه انسان را تباه میکند. به حدی که اگر
کسی با زبان دروغ نگوید ولی مرتبهای از
مراتب دروغ را داشته باشد، از نمازشب
محروم میشود..!
•آیتﷲبهاءالدینی•
🌹@tarigh3
ازکرامات حضرت زهرا....
سر لشکری خدمت یکی از علمای مشهد می رسد و بعد از عرض ارادت و اظهار محبّت به آل پیغمبر(ص ) می گوید:
من متصدی انبار اسلحه خراسانم ، یک ماه قبل متوجّه شدم که پنج قبضه اسلحه از انبار به سرقت رفته و چند روز دیگر هم بناست بازرسان از مرکز برای سرکشی بیایند و پس از بازجویی با نبودن اسلحه قطعا مرا اعدام یا به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می کنند .
لذا چند شب بعد از خدمت ، می رفتم پشت سرباز خانه دره کوهی بود ، میان آن دره کوه تا صبح گریه می کردم و به امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه ) استغاثه می نمودم .
تا اینکه شبی از بس گریه کرده بودم و فرجی نشده بود با عصبانیت و چشم گریان صدا زدم ، یا فاطمه الزهرا پسرت به دادم نمی رسد گوش به حرفم نمی دهد ، شاید به حرف شما گوش دهد ، به ایشان بفرما به داد من بیچاره برسد و جان مرا حفظ کند . و آن شب را به خانه نیامدم و روی ماسه های دره کوه خوابیدم .
در عالم خواب حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) را دیدم ، فرمود: به فرزندم گفتم کار تو را اصلاح کند ، می روی خیابان تهران سرنبش قهوه خانه کوچکی است به آنجا مراجعه کن .
از خواب بیدار شدم ، صبح زود خود را به قهوخانه رساندم ، دیدم قهوخانه بسیار کوچکی است ، و پیرمردی کتری روی چراغ گذارده و چای چراغی درست کرده و به مردم می دهد ، چون وضع او را دیدم خجالت کشیدم خود را معرفی کنم ، بعد از ساعتی در کنار خیابان ایستادم ناچار نزدیک رفته به او سلام کردم ، گفتم : من فلانی هستم این روزها کسی از من سراغ نگرفته .
فرمود: چرا امروز دو روز است ، سیّد جوانی می آید و سراغ شما را می گیرد ، امروز تاکنون نیامده ولی احتمال دارد امروز هم به سراغ شما بیاید . من از خوشحالی می خواستم جان بدهم ، تا ظهر توی قهوه خانه نشستم ، خبری نشد .
به قلبم خطور کرد که آقا مأ مور است بداد تو برسد لیکن میل ندارد صورت تو را ببیند و تو جمال او را زیارت کنی . از قهوخانه بیرون آمدم و کاغذی گرفته با چشم گریان نوشتم :
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَولایَ یا حُجَّهَ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَری بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی وَ نَفْسی لَکَ الْفِدا اَغِثْنی وَ فَرِّجْ کَرْبی بِحَقِّ اُمِّکَ فاطمه (علیهاالسلام ) .
نامه را در پاکت گذاشتم و به آن شخص قهوه چی دادم و گفتم : اگر آن آقا آمد ، این پاکت را حضورشان تقدیم کن و جواب آن را بگیر ، تا من برگردم .
از قهوه خانه بیرون آمدم . خواستم به حرم مشرف شوم ، دیدم حالی ندارم ، با خود گفتم : روبروی قهوه خانه می ایستم و به قهوه خانه نگاه می کنم اگر آقایم آمد جمال او را زیارت می نمایم ، امّا هرچه ایستادم کسی را ندیدم که به سمت قهوه خانه برود .
پس از یک ساعت باز آمدم درب قهوه خانه و از آقا سراغ گرفتم ، آن مرد گفت : همین ساعت آمدند ،
سراغ شما را گرفتند ، من کاغذ شما را به ایشان دادم چیزی نوشته پس دادند .
پاکت را گرفته روی چشمم گذاردم و باز کردم ، دیدم زیر نامه نوشته : پنج قبضه اسلحه مسروقه شما را در پارچه فلان رنگ پیچیده اند و آخر همان دره که شبها گریه می کردی کنار فلان سنگ در زیر شن و ماسه پنهان کرده اند و چون شبها آنجا می رفتی نتوانسته اند ببرند ، و لیکن امشب اگر خود را نرسانی و آنها را برنداری ، قصد دارند به هر وسیله که باشد ببرند . و امضا نموده بود (المهدی المنتظر) .
کاغذ را بوسیدم و در جیب گذاشته به هر وسیله ای بود نزدیک عصر خود را به دره کوه رسانیدم ، کنار همان سنگ اسلحه ها را از زیر ماسه بیرون آوردم و بردم تحویل دادم و جان مرا حضرت خرید و از آن روز تصمیم گرفتم هر چه بتوانم به تقوا و عبادت بکوشم تا شاید به زیارت جمال دل آرای آن جناب نایل شوم ولی صد افسوس که هنوز باین سعادت عظمی موفق نشده ام .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زاده عشق شهید هادی ذوالفقاری
وادی السلام نجف اشرف
.
دیگر آن خنده ی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره ی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو عـلـی تنها نیست
🖤🖤🍃🖤🖤🍃🖤🖤🍃
🏴شهادت بیبی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت باد🏴
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به مناسبت ایام فاطمیه
روضه خوانی
شهید #ابراهیم_هادی :
سلام ما، سلام ما، سلام ما به فاطمه
سلام ما، سلام ما به پهلوى شکستهات
سلام ما، سلام ما به بازوی کبود تو
سلام ما، سلام ما، سلام ما به کربلا
#فاطمیه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
🥀🕊
هر آمدنی رفتنی دارد جز شهادت!
شهید که شدی، میمانی
یعنی خدا نگهت می دارد برای همیشه...
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🏴 به مناسبت ایام فاطمیه روضه خوانی شهید #ابراهیم_هادی : سلام ما، سلام ما، سلام ما به فاطمه سلام
🌴 #روضه_مادر
ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها.
یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.
ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایند می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم
دعام کنید
#شهید_ابراهیم_هادی
#فاطمیه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار چندم است کفن باز میکنم؟
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی، تبسمی، نفسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی😭
#خدانگهدار_زهرای_علی❤️🔥
#فاطمیه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
سَرچشمهی غمهای عالم فاطمیهست
غوغا شده در عرش اعظم، فاطمیهست
زهرای مرضیه اگر «اُم الحُسین» است
پس ریشهی ماه محرم #فاطمیهست
صلی الله علیک یا مولای
یااباعبدالله الحسین (ع)
و صلیاللهعلیکیا مولاتی
یا فاطمه الزهرا(س)🖤
شب تون فاطمی ✨
راهتون حسینی ✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃عزادار مادر
شام شهادت مادرت، آرزو میکنم یکی از قطرههای اشکی که برای مادرت میریزی، نصیبم شود. قطرۀ اشکت اگر به دستم رسید، دوست دارم خدا آن را برایم بلوری کند که همیشه همراهم باشد. همین که دلم میل گناه پیدا کرد، روی قلبم بگذارم تا از هر چه معصیت است، گریزان شود. چشمم از گریه اگر خشک شد، بر چشمانم بمالم تا جوی اشک شود. در خیالم فکر کسی غیر از تو اگر گذر کرد، روی سرم بگذارم تا همۀ وجودم اندیشیدن به تو شود.
کجا روضه گرفتهای آقا؟! بگو تا بیایم و سهم یک قطره اشکم را بگیرم.
شبت بخیر عزادار مادر!
#فاطمیه
🌹@tarigh3
🌟🌿
مهربانِ من!
امشب هم
مثل هر شب
زیر چتر رحمتت
به روز رسید.
سپاسگزارم از تمام مهربانیهایت
که مثل نفس
در تمام لحظههایم جاری ست.
🌟🌿
🌹@tarigh3
🥀از ما زمینیان به شما آسمان ، سلام
مولای دلشکسته، امام زمان سلام...
🥀این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضهی مادر نشسته ای؟...
صبحتان منور به نگاه حضرت مادر و امام زمان(عج) 🖤
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج