✳ دوست داشتیم بچههایمان خداترس باشند
🔻 دوست داشتیم بچهای اگر خدا بهمان داد، باخدا بشود. به قول بیبی، بچه اگر از خدا ترسید، رهایش کن برود هرجا که خواست. دوست داشتیم بچههایمان خداترس باشند. اهل حلال و حرام و سینهزنی و زنجیرزنی و مسجد بشوند. فؤاد را که باردار شدم بیبی میگفت «مراعات کن.» مراعات میکردم. خودم هم حساس بودم. هر جایی هر چیزی به دهان نمیبردم. تسبیح از دستم نمیافتاد. ذکرم به راه بود. بعد هم که پسر دنیا آمد، همهی سعیام این بود که شیرِ پاک بدهم به نوزاد. فؤاد شیر پاک خورده بود. پاک بود. به جان خودش قسم! همین بود که زود رفت. اصلا پرواز کرد.
📚 برگرفته از کتاب #فؤاد؛ روایتی داستانی از زندگی شهید حاج #فؤاد_مشعلی( از شهدای قرآنی منا)
📖 صفحات ۵۴ و ۵۵