eitaa logo
طریقه مقربین
544 دنبال‌کننده
37 عکس
51 ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ایکنا - درخصوص نگارش اثر گرانسنگ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، خاطره‌ای دارید؟ تفسیر المیزان جامع است. اوایل آشنایی با آیت‌الله بهجت(ره) به من فرمود: «علامه طباطبایی در درس آقای قاضی، تفسیر آیه به آیه می‌کرد. به‌طور نمونه «صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» را به «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» تفسیر کرد. تفسیر المیزان هم برگرفته از تفاسیر و سخنان ایشان در کلاس آقای قاضی بود. برخی می‌گویند تفسیر المیزان در ابتدا دو جلد بوده و زمانی که علامه به قم مشرف شدند و به دلیل اشکال و ایراد واردکردن شاگردان به کتاب، ایشان به ۲۰ جلد تبدیل کرد، این سخن نادرست است، زیرا مابقی نگارش علامه به مناسبت آیات شریفه آورده است. شخصی از علامه پرسید: «شما در تفسیر المیزان، از کتب تفسیری دیگر هم بهره برده‌اید؟» فرمود: «اینطور نبوده که عیناً از تفسیر دیگران بدون ذکر نام آورده باشیم» آن شخص مجدداً پرسید: «تفسیر آیه به آیه را چگونه فراگرفتید؟» فرمود: «از خود قرآن؛ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا؛ آيا در معانى قرآن نمى‏‌انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‏‌يافتند.»(سوره نساء/ آیه ۸۲)، بنابراین مشهور است که این تفسیر را نزد آقای قاضی فرا گرفته‌اند، برداشت ناصحیحی است.
ایکنا - به نظر شما چرا پس از علامه طباطبایی شخصیت‌های این‌گونه کمتر ساخته شده‌اند؟ اول آنکه خداوند تبارک و تعالی روزی را می‌دهد و علم و فهم روزی است، ثانیاً، حکمت خداوند اقتضا می‌کند که این زمان‌ها زمانی نیست که مانند علامه، فراوان باشند؛ چراکه بیشتر مردم درگیر مادیات و..هستند.
4_6044273111627469440.m4a
30.73M
🎙 صوت کامل گفت‌وگوی خبرگزاری بین‌المللی قرآن ایکنا با استاد شیخ محمدکریم پارسا دربارهٔ مرحوم علّامه سیدمحمدحسین طباطبائی
گفت‌وگوی_ایکنا_با_استاد_شیخ_محمدکریم_پارسا_دربارهٔ_مرحوم_علّامه.mp3
30.21M
🎙 صوت کامل گفت‌وگوی خبرگزاری بین‌المللی قرآن ایکنا با استاد شیخ محمدکریم پارسا دربارهٔ مرحوم علّامه سیدمحمدحسین طباطبائی
📌 تصوّف (۲) 🔹 استاد بزرگوارم مرحوم آقا سيّدهاشم رضوی بَنارِسی که شش سال شاگرد مرحوم آقای قاضی بود می‌فرمود: 🔺 يک‌وقتی آقای قاضی در مجلس فاتحه‌ای بود و سيّدابوالحسن [مديسه‌ای اصفهانی] هم در آن مجلس فاتحه بود. نزديکِ هم بودند. آقای قاضی فرمودند: «الرجل، کلّ الرجل، نِعمَ الرجل،أن يکون فقيهاً صوفيّا». سيّدابوالحسن هم می‌شنيد. بعد که سيّدابوالحسن از آن مجلس رفت، رفقای آقای قاضی گفتند: چطور شما جلوی ايشان اين حرف را زديد؟! ايشان فرمود: «شما گمان می‌کنيد کسی اختياری از خودش دارد؟» انتهیٰ. ✔️ اين ناچيز گويد: منظور اينکه مثلاً کسی به اختيار خودش نمی‌تواند ضرری به کسی برساند و با اين وصف، جای نگرانی نیست. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۱۲ 🔹 @rahe_savab
📌 تصوّف (۳) 🔹 از مرحوم اديب نيشابوری شنيدم که می‌فرمودند: 🔺 «عالِمی که صوفی نباشد انسانيّت ندارد.» ✔️ اين ناچيز گويد: منظور حضرت اديب اين است که آنچه مختصّ انسان است «لقاء خدا»ست. انسان واقعی، انسان حقيقی، کسی است که به آن هدف خلقت رسيده باشد. لذا می‌فرمايد: عالمی که صوفی نباشد [يعنی عارف کامل نباشد] انسانيّت ندارد. عالمی که به مشاهدهٔ حضرت ربّ العالمين نرسيده باشد، به مقام انسانيّت که حقيقت آن، پرستش ذات پروردگار است نرسيده است. 🔹 اديب (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) می‌فرمودند: 🔺 «تا کسی صوفی نباشد، صوفيّه اسرارشان را به او نمی‌دهند.» ✔️ اين ناچيز گويد: ﴿لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ [الواقعة: ۷۹]. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۱۳-۲۱۲ 🔹 @rahe_savab
📌 تصوّف (۴) 🔹 از حضرت علّامه سؤال کردم: فرق «عارف» و «صوفی» چيست؟ علّامه (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) فرمودند: 🔺 در اصطلاحِ اين‌ها «صوفی» گويا عارفِ کامل را می‌گويند، که به ترتيبی که استاد ـ به حساب، شيخشان ـ می‌گويند پيش بروند، اين عارف است. و در غالب اصطلاحات، «عارف» از «صوفی» اعمّ است، «صوفی»، کامل را می‌گويند. عارف اعمّ از صوفی، در بعضی اصطلاحات همين‌جور است. در طريقت، هر دو بايد طريقت را داشته باشند، لکن آنی که صوفی از طريقت دارد مرتّب‌تر و کامل‌تر است. 🔹 سؤال: برای نمونه به ملّاحسينقلی می‌شود گفت «صوفی»؟ برای کسی که غرضِ بد ندارد. علّامه (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) فرمودند: 🔺 همين‌طور هم هست. در زمان ملّاحسينقلی، رئيس علمای وقت، مرحوم شَرَبيانی بوده. شربيانی تُرک است، از اطراف سراب، ـ به حساب ـ تُرک است. يک نامه‌ای به ايشان نوشته بودند که آخوند ملّاحسينقلی بساط صوفيّت پهن کرده و طلبه‌ها را فاسد می‌کند؛ اين را طلبه‌ها نوشته بودند به خدمت آقای شربيانی. مرحوم شربيانی بعد از خواندن اين عريضه يا نامه، زيرش نوشته بوده: «خدا مرا مثل آخوند ملّاحسينقلی صوفی کند». اين معلوم است «صوفی‌گری» را به معنی «خداپرستی» گرفته، مسألهٔ موحّد و خداپرست بودن گرفته. انتهیٰ کلام حضرت علّامه. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۱۳ 🔹 @rahe_savab
☝🏻 🕯 کی رود از یاد شریعتمدار؟ / ۱۰ 🎙 مطالب ذیل را در مجالس متعدّد از جناب حجّت‌الإسلام‌والمسلمین شیخ محمّدکریم پارسا شنیده‌ام: ❇️ آقای بهجت می‌فرمود: در زمان آسیّد ابوالحسن، آقای شریعتمداری سفری به نجف رفته و آشیخ کاظم شیرازی به دیدن ایشان می‌رود. در آن مجلس ملاقات، که تعدادی از فضلا هم حضور داشتند، بین آقای شریعتمداری و آن آقایان بحث علمی مطرح می‌شود. کسی که در آن مجلس بوده برای من [یعنی آقای بهجت] نقل کرد: وقتی این آقایان باهم مباحثه کردند، مرحوم آشیخ کاظم شیرازی خطاب به ایشان فرموده بود: خوشوقتم یا خوشحالم که در قم مجتهد می‌شود. پدرم [مرحوم شیخ صبغةالل‍ه پارسا] هم می‌گفت: من خودم در آن مجلس بودم. وقتی همه رفتند، علی‌حده رفتم از شیخ کاظم پرسیدم: آقای شریعتمداری را چه‌طور دیدید؟ فرمود: آن‌چه یک مجتهد از قواعد لازم دارد در مشتش است. ✳️ سیّدی بود به نام آقای کاظمی اهل تهران، که البته هیدجیّ‌الأصل بود و در مدرسهٔ معصومیّه سِمَتی داشت. قبل از انقلاب برای من گفت: از دو لب آقای مصباح یزدی شنیدم که می‌گفت: از دو لب آقای خمینی شنیدم که می‌گفت: من به حلم آقای شریعتمداری غبطه می‌خورم! ✅ شیخ بزرگوار، آقای بهجت می‌فرمود: این مرد با این علم و عمل (ببین) در چه زبان‌هایی افتاده! خدا می‌داند از چه زمانی تبریزی‌ها ازش تقلید می‌کردند. ❇️ آقای بهجت می‌فرمود: از زمان آسیّد ابوالحسن مقلّد داشته. @cheraghe_motaleeh
📌 تصوّف (۵) 🔹 اين ناچيز گويد: روزی در محضر حضرت علّامه ـ رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه ـ صحبت خرقهٔ صوفيان شد. ايشان فرمودند: 🔺 «در مواردی که شنيده شده، بی‌اثر نبوده.» مجلس که از افراد خالی شد بنده عرض کردم: قبائی از قباهايتان را به بنده بدهيد. فرمودند: «عصری تشريف بياوريد». موقع عصر که رفتم و در زدم، خادم ايشان قبائی آورد. گفتم: برگردانيد به آقا. خادم رفت و حضرت علّامه خودشان تشريف آوردند و با دست مبارکشان آن قبا را به بنده دادند و در همان حال فرمودند: «بارك اللّٰه لك فيه.» 🔺 و نيز بعد از آن، وقت ديگری از ايشان تقاضای پيرهنی از پيرهن‌هايشان را نمودم. رفتند و پيراهنی آوردند، والحمد للّٰه ربّ العالمين. ✔️ اين ناچيز گويد: پيغمبر اکرم ـ صلّی اللّٰه علیه وآله وسلّم ـ بُردهٔ خودشان را صله می‌دادند. و اين داستان معروف است: بعد از اينکه دعبل، قصيدهٔ خودش را برای حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ خواند، تقاضای پيراهنی از آن حضرت نمود، و حضرت لباسی را به او دادند که فرمودند: در اين لباس، هزار ختم قرآن خوانده‌ام. حاصل، لباس گرفتن از پيغمبر و ائمّهٔ طاهرين در تواريخ ثبت و ضبط شده است، و اين لباس گرفتن از اولياء خدا، سنّتی بوده. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۱۴-۲۱۳ 🔹 @rahe_savab