eitaa logo
تاریخ بدانیم
2.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
273 ویدیو
2 فایل
هر چه در فهم تو آید ، آن بُود مفهوم تو (حضرت عطار) راه ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/Sarbaze_iraan
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ اولین پیروزی ایران بعد از ۲۰۰ سال تحقیر تمدنی 🔹 صدام گفت : این فرصت هر ۱۰۰ سال یک بار رخ می دهد‌. 👈 کمی بعد از انقلاب ۵۷ و پایان یک دوره ی چهل ساله ی تجزیه ی ایران که از طریق "کوچک سازی ایران" با جدا شدن ۷ نقطه از ایران در دوره ی پهلوی اول و دوم اتفاق افتاد، صدام به ایران حمله کرده و یک دوره ی جنگ ۸ ساله آغاز میشود. نماینده ی عراق در سازمان ملل (در زمان صدام) ماجرا را اینگونه روایت می کند: ما در حال گفتگو با دولت جدید ایران بودیم و من خوشحال بودم که مشکلات با دیپلماسی حل می شود که صدام به من گفت : مشخص است چیز زیادی در دنیای سیاست نیاموخته ای ، آنچه رخ داده فرصتی است که هر صد سال فقط یک بار رخ می دهد. 🔹 صلاح عمرعلی می گوید : این بحث بین من و صدام دقیقا ۱۱ ما قبل از حمله به ایران صورت گرفته بود. در واقع صدام در آبان ۵۸ یعنی کمتر از ۹ ماه بعد از انقلاب به یقین رسیده بود که به یک فرصت دست یافته که هر صد سال فقط یک بار رخ میدهد و برای اشغال ایران باید از آن استفاده کند. 👈منظور صدام از فرصت این بود که ایران از درون درگیر اختلاف و درگیری و تنش و بلند شدن صدای تجزیه طلبی شده و حالا باید استفاده کرد و ... جمله ی فوق نشان میدهد که بر خلاف ادعای دروغی که مزدوران تلویزیون استعمارگر پیر در اینترنشنال و بی بی سی در حال تولید آن هستند، ما آغازگر جنگ نبوده ایم و صدام دقیقا ۹ ماه بعد از انقلاب ۵۷ یقین داشته که باید این جنگ رخ دهد. 👈 جنگ تحمیلی با شلیک اولین گلوله ی توپ توسط صدام و عبداللهِ اردنی آغاز می شود. 👈خلبان های مصری اولین عملیات ها را در آسمان ایران انجام داده و مزدوران سودانی به جبهه‌ها گسیل می شوند. 👈 افسران و کارشناسان فرانسوی برای مدیریت میدان آمده و از شوروی گرفته تا آمریکا ، همه برای صدام سنگ تمام می گذارند. 🔹مسئله اینجاست که پس از یک دوره ی ۲۰۰ ساله و یک سرگیجه ی تمدنی که در حال ذوب سازی ایران از قاجار تا پهلوی بوده است، ایرانی ها موفق می شوند جنگی را به ثبت برسانند و در آن نه تنها یک وجب از خاک خود را به دشمن ندهند بلکه برای اولین بار در ۲۰۰ سال گذشته مناطقی که از آنها گرفته شده (خرمشهر و مناطقی دیگر) را پس بگیرند. 🔸حرکت ۴۴ ساله ی ایرانی ها در این مسیر به شکل گیری جغرافیایی منجر میشود که کارشناسان نظامی از آن به عنوان "جغرافیای مقاومت" یاد میکنند و کارشناسان متعصب، کینه توز و نژاد پرستِ اردوغانی که همه چیز را با عینک نژاد پرستیِ حقیرانه ی خود می بینند از آن به عنوان احیا امپراتوری ایران یاد می کنند و هرکسی بر آن نامی نهاده است. 👈 جهان در آستانه ی یک تغییر بزرگ است. باید منتظر ماند و دید که سرنوشت بشر چه خواهد شد. 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ مرتضی سرهنگی محقق و نویسنده جنگ درباره خرمشهر این طور می‌نویسد : 👈 دنیا یک باور تاریخی به ما تحمیل کرده بود. می‌گفتند سرزمین ایرانی ها در هر جنگی تجزیه می‌شود و ایرانی‌ها نمی‌توانند از سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند دفاع کنند. 👈 اما وقتی خرمشهر آزاد شد این باور رنگ باخت. این مسئله مهمی بود. ما باور کردیم می‌توانیم از خاکمان دفاع کنیم. دشمن اراده کرده بود خرمشهر را برای همیشه از خاک ایران جدا کند. 👈 روی دیوارهای خرمشهر هم نوشته بودند : آمده‌ایم تا بمانیم. در این جمله یک اراده توأم با کینه است. برای همین است وقتی خرمشهر آزاد شد حسین کامل، داماد صدام، گفت : در ۲۴ ساعت اول یک پزشک دائماً بالای سر صدام بود ، آنقدر فشار روحی روی صدام زیاد بود. 👈 حسین خرازی به صیاد بی سیم زده بود ما جلوی دروازه ی ورودی شهر هستیم. اجازه می‌خواست حمله کند. نیروهایش هفتصد نفر بیشتر نبودند! هنوز دستور حمله نرسیده بود که خبر دادند عراقی‌ها دارند اسیر می‌شوند ✍ سردار محمدجعفر اسدی از آن روز این طور یاد می‌کند : 🔹رفتیم قرارگاه ، شهید صیاد ، آقا محسن، آقا رحیم، آقا رشید، حسن باقری و بسیاری از تصمیم گیرندگان جنگ بودند و دور یک نقشه نشسته بودند ، ناگهان برادری آمد پیش آن دو و به آقا محسن گفت عراقی‌ها دارند اسیر می‌شوند ، آقا رشید بهش گفت این چه نحوه‌ی خبر دادن است؟ چه کسی اسیر می‌شود؟ چند نفر؟ کجا؟ کی؟ چه طوری؟ گفت : من چه می دانم اینها دیگر پیدا نبود. 🔸سردار رشید تا این را شنید، سریع بلند شد و به من هم گفت بلند شو برویم ببینیم چه خبر است. جلسه را رها کردیم. با یک جیپ بی سیم دار رفتیم سمت خرمشهر. توی راه می‌دیدم همین طوری گروه گروه می آیند. به قول آن بنده خدا واقعاً آخر اسرا پیدا نبود. سریع قرارگاه را گرفتیم و سردار رشید به حسن باقری گفت هر چه اتوبوس در اهواز گیر می‌آید باید بیاید اینجا برای تحویل اسرا. زود هم بیاید. اگر اتوبوس نیست، کامیون. کامیون نیست، تریلی. هر چه هست بیاید اینها را ببرد. 📎 همین جا بود که دلم پیش آن بسیجی جوانی رفت که تا چند روز پیش خودمانی با امام زمان درد دل می‌کرد، دعایش کارگر افتاده بود وگرنه ما این همه نیرو نداشتیم! 📗تحلیل عملیات بیت‌المقدس، نصرت الله معین وزیری 🔘کارگاه آموزشی / تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ خاطره‌ای شیرین از همراه همیشگی رئیس جمهور شهید... 👈 چرا تلویزیون نشونت نمی‌ده بابا؟ ▪️دختر شهید موسوی: گفتم بابا مگه شما سردار نیستی؟ چرا تصویرت را در تلویزیون نشان نمی‌دهند؟ چرا در اینترنت نیستی؟ پدرم گفت «نشون می‌ده بابا!». یک روز بعد و بعد خبر شهادت بابا، همهٔ مردم ایران تصویر پدرم را دیدند و فهمیدند که سرتیم حفاظت رئیس جمهور، بابای مهربان من است. ▪️دختر کوچک شهید موسوی: از وقتی بابا محافظ آقای رییسی شد، آخر هفته‌های خانهٔ ما، آخر هفته‌های بدون حضور بابا بود. 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
🖤 تشییع شهید رجایی 🖤 تشییع شهید رئیسی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاریخ تکرار می‌شود. 🔘کارگاه آموزشی /تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
📸 خبر دهقان فداکار در روزنامه سال۱۳۴۰ 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
📸 توطئه تجزیه ایران از سوی بیگانگان سابقه ای طولانی دارد. 🔹روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۲ امرداد ۱۳۵۳ خورشیدی از فاش شدن توطئه تجزیه خوزستان و بلوچستان پرده برداشته بود. آگاهی ملت ایران در این مورد در این برهه تاریخی می تواند هرگونه توطئه بیگانگان را خنثی کند. 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ... این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری... 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
‍ ✍ یک اندرونی ایرانی 🔹زنان در اتاقهای داخل منزل که به عربی حرم و به فارسی اندرون نامیده می‌شود سکونت دارند. لفظ حرم به معنی مقدس است که ورود آن برای هر مرد غریبه به شدت منع دارد. کسی که به این حریم تجاوز کند به سهولت ممکن است جان خود را بر سر آن کار بگذارد. هرگاه زنان متعددی در یک خانه ساکن باشند، هریک از آنها در قسمتی خاص مستقر است و در منازل ثروتمندان هر زن برای خود حیاط، خدمه و آشپزخانه، غلامان و خواجگان مخصوص دارد. هیچ زنی نه برای خود و نه برای فرزندش هرگز از غذا و دست‌پخت هوویش استفاده نمی‌کند زیرا همواره از سوءنیت آنها در هراس است. از آنجا که مرد ایرانی اندرون را مقدس و غیر قابل لمس می‌داند هرگز در حضور جمع درباره زنان یا کودکانش چیزی بر زبان نمی‌آورد ، هرگز اسم زنی را ذکر نمی‌کند، و فقط در صورت لزوم به عنوان مادر این بچه یا آن بچه یا عموقزی و غیره به وی اشاره دارد. حتی هرگاه طبیبی اروپائی از شوهری احوال زن یا دختر بیمارش را بپرسد کاری کرده است سخت مغایر آداب و رسوم رایج. 📗سفرنامه پولاک ایران و ایرانیان / یاکوب ادوارد پولاک 📷 تصویر آتلیه‌ای از اندرونی یک خانه اعیانی در دوره قاجار 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ درخت نخل درخت عجیبی است! گویی این درخت اصلا نبات نیست! چیزی شبیه به آدمیزاد است. وقتی می خواهند نخلی را قطع کنند، می گویند بِکُشش! بی جهت نیست که واحد شمارش نخل هم چون آدمیان، «نفر»است... نخل تنها درختی است که اگر سَرش را قطع کنی می میرد! بر خلاف همه ی درختان که اگر سرشان را بزنی، بار و بَرگشان بیشتر هم می شود. اما نخل نه! سَرش را که قطع کردی می میرد. مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخلِ بی سر می میرد! 🔹آب هم اگر از سَر نخل بگذرد و به زیر آب فرو رود، خفه می شود و می میرد! مثل آدمیزاد. درخت مقدسی است... ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ «ﺩﮐﺘﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ» ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎِ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳَﺮَﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻧِﻤﻮﺩِ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭَﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشد... 🗣 حسام صالح 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ کلم فروشی در سوئیس بهتر از شاهی بر ایران است 👈 تاثیر معلم بدبین 🔹منابع تاریخی نشان می‌دهد که ناصرالملک قراگزلو ،معلم احمد شاه نوجوان، اصولاً امیدی به آینده ایران نداشت و این سرزمین را، کشوری از دست رفته می‌دانست! 🔸وی همین دیدگاه را به طور دائم به شاگردش یادآوری و او را به جمع مال برای روز مبادا تشویق می‌کرد! به همین دلیل، احمدمیرزا، هنگام ورود به سنین جوانی، بیش از آن‌که به فکر حکومت و اداره درست کشور باشد، در سودای تجارت و زیستن در همان جایی بود که مربی‌اش، همیشه از آن سخن می‌گفت 🔸در بلوای قحطی همه‌گیر آن زمان، احمدمیرزا خود از سوداگرانی بود که به احتکار غله پرداخت و خون مردم را در شیشه می‌کرد؛ نقل می‌کنند که یک بار در سفرش به فرانسه، گفته بود که «کَلَم فروشی» در سوئیس را بهتر از پادشاهی بر ایران می‌داند! 🔸او بیشتر دوست داشت اوقات فراغت خود را در کاخ اختصاصی‌اش و همراه با دختر سفیر اتریش بگذراند؛ دختری که شاه فربه قاجار، دل در گرو مهرش داشت و هنگامی که مردمش گروه گروه بر اثر قحطی، وبا و طاعون هلاک می‌شدند با او نرد عشق می‌باخت. 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ توبه طیب [گاهی یک جمله مسیر زندگی آدم را عوض می کند] 🔹 یکی از رفقا تعریف می‌کرد روزی داشتم از خیابان لاله‌زار عبور می‌کردم. کافه‌ای در آنجا وجود داشت به نام «کافه کرامت». آن کافه پاتوق مرحوم طیب بود. آن روز طیب جلوی کافه ایستاده بود. با یکدیگر سلام و احوالپرسی کردیم. طیب آنچنان دست مرا فشار داد که احساس کردم آهن به دست دارد. طیب گفت: به همراه من به کافه می‌آیی؟ گفتم به شرطی می‌آیم که چیزی( مشروبات الکلی) جلوی من نخوری. طیب هم قبول کرد. 🔸وقتی وارد کافه شدیم و پشت میز نشستیم؛ گارسون به مانند عادت همیشه میز جلوی مارا کاملا چید. طیب گفت دوست دارم که شما مرا نصیحت کنید. جریان حُر را برای طیب تعریف کردم. خب حُر از شجاعان و جنگجویان عرب بود. او اولین کسی بود که جلوی سپاه امام حسین را گرفت و دل اهل بیت را لرزاند. اما وقتی به امام حسین رسید و مظلومیت ایشان را دید متحول شد و به سپاه امام پیوست. طیب که خودش اهل هیئت و روضه بود و جریان حُر را شنیده بود اما وقتی خدا بخواهد آدم را متحول کند این گونه کار می‌کند. طیب همانجا بطری مشروب را شکست وگفت: خدایا پاکم کن. از همان جا جریان تغییر طیب شروع شد 🗣 نقل از حاج قاسم نظیفی صاحب انتشارات اسلامی 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ ورود برق به ایران 🔹 ورود کارخانه برق به ایران با کوشش بازرگان خوش‌نام اصفهانی حاج‌حسن امین‌الضرب در زمان ناصرالدین شاه قاجار انجام شداو که با شاه قاجار نزدیکی داشت، در سفری به روسیه به همراه موکب شاهانه، در رخدادی که بیشتر به افسانه و داستان شبیه می‌ماند، کارخانه برق را با خود به کشور آورد؛ اقدامی که با شگفتی پایتخت‌نشینان و واکنش‌هایی شگفت روبه‌رو شد .جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» دراین‌باره چنین روایت کرده است «باری کارخانه امین‌الضرب از عجایبی بود که تا سال‌ها موجب حیرت و تماشای مردم شهر شده بود. هر غروب به تماشایش می‌رفتند و مدت‌ها به شگفتیش لب به دندان می‌گزیدند و لاحول می‌گفتند. 🔘 کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ آب وهوای آلوده تهران در عهد قاجار 🔹 کلود آنه روزنامه‌نگار فرانسوی در سفر به تهران از وضعیت هوای این شهر متعجب شده و در گزارشی درباره آلودگی هوای تهران نوشته است: «قطار شترها و قاطرها گرد و خاک به هوا بلند کرده... صفوف سربازها نیز ابر ضخیمی از خاک نرم و غبارمانند را به هوا فرستاده و هزاران هزار نفر انسان هم در خیابان‌های بدون سنگفرش و پوشش، پا به زمین کشیده‌اند 🔸بدین‌ترتیب در این ماه‌های گرم، گرد و غبار چهره شهر را می‌پوشاند. چشم‌ها به اشک‌ریزی، دندان‌ها به غرچ‌غروچ، گلوها به خرخر و سینه‌ها به سرفه می‌افتد... تهران با این‌که دارای منابع آب بسیار خوبی است ولی یکی از غبارآلودترین شهرهای جهان است...» 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ روایتی زنانه از ترور ناصرالدین شاه بقلم تاج السلطنه 🔹این روز شوم که در بدبختی‌ سرنگون شدم، تازه در حرمسرا یاد گرفته بودند که با دوا ابروی خود را سیاه می‌کردند.... صبح آن روز، بی خبر از این اتفاق، منِ بدبخت، مقدار زیادی دوا به ابرویم مالیده‌ بودم.... 🔸پس از اینکه سروصدا بلند شد، من هم دویدم و داخل جمعیت شدم، این طرف و آن طرف سرگردان می‌دویدم. این دوا فوق‌العاده ابروهایم را سیاه کرده‌ بود.... با آن حال اضطراب که سرگردان و هراسان بودم و نمی‌دانستم پدرم مرده است یا زنده، ناگهان کشیده‌ای به صورتم خورد... به عقب نگاه کردم که ببینم کی به من سیلی زده؛ کشیده دیگری خوردم . صدای مادرم را شنیدم که با کلمات درشت و درهم می‌گوید: امروز روزی بود که تو ابروی خودت را سیاه کنی، آن هم به این شکل ؟... 🔸من به منزل آمدم، دراین سر وصدا و ناله‌های عجیب نشستم گریه‌کنان با روغن سرکه شروع به پاک کردن سیاهی ابروهایم کردم اما پاک نشد. پس دست بکار شدم و تمام ابرویم را از ته تراشیده و پاک پاک کردم و به شکل عجیب و مضحکی درامدم. بعد دومرتبه دویده، خود را داخل جماعت کردم که بفهمم پدر عزیزم زنده است یا مرده.» 📗 خاطرات تاج السلطنه با تلخیص 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ ریشه ی ضرب المثل خدا از سلطان محمود بزرگتر است . 🔹روزی سلطان محمود بر لب ایوان بارگاه خود قدم می‌زد. چشمش به زن مرد نجاری افتاد. سخت عاشق زن شد و بی‌قرار از وزیرش راه چاره خواست. وزیر که خیلی زیرک بود گفت: اگر شاه این راز را فاش کند، یا بخواهد علنی نجار را بکشد، خیلی بد می‌شود. چه خوب است به نجار ایراد بگیریم و به او بگوییم در مدت یک شبانه‌روز باید برای ما یک بار از چوب بتراشی. اگر از یک بار یک سیر هم کم باشد تو را بدون چون و چرا می‌کشیم. 🔸 سلطان محمود به هوش وزیر آفرین گفت و او را مأمور این کار کرد. وزیر به خانه نجار رفت و امر سلطان را به او حالی کرد و گفت: تا فردا باید یک بار جو از چوب بتراشد و تحویل دهد.‌ نجار بیچاره که از همه جا بی‌خبر بود و نمی‌دانست سلطان محمود می‌خواهد با این بهانه او را دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند. با ترس و وحشت آمد و قضیه را به زنش گفت و کمک فکری برای چاره این کار خواست. زن نجار خیلی دانا و هشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مطلب پی برد و به شوهرش گفت: چرا خودت را باخته‌ای، ترس مکن، خدا از سلطان محمود بزرگ‌تر است. 🔹ولی مرد از ترس آرام نمی‌گرفت. تا اینکه صبح شد و نجار فقط به اندازه یک مشت جو از چوب تراشیده بود. با زنش وداع کرد و گفت: الان غلامان شاه می‌آیند و مرا می‌برند و به چوبه دار می‌کشند. زن باز هم گفت: نترس، خدا از سلطان محمود، بزرگ‌تر است. در این گفت‌وگو بودند که دیدند در خانه زده شد. رنگ از صورت نجار پرید و نزدیک بود از ترس روح از تنش پرواز کند. به زنش گفت: من قادر نیستم تو برو جواب آنها را بده. زن رفت در را باز کرد دید نوکران سلطان هستند. بیچاره خیال کرد برای بردن بار جو یا شوهرش آمده‌اند. پرسید: با کی کار دارید؟ گفتند: می‌خواهیم شوهرت را ببریم برای سلطان محمود که مرده است تابوت درست کند. زن با خوشحالی برگشت و به شوهرش گفت که سلطان محمود مرده. نگفتم نترس، خدا از سطان محمود بزرگ‌تر است. 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ هفت قانون طلایی NLP برای موفقیت : ۱- قانون اعتقادات به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه‌ هوشیار ذهن تأثیر می‌گذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در می‌آید. هر امر باید ابتدا در قالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود. ۲- قانون انتظارات هر آنچه که انتظارش را می‌کشید به سرتان می‌آید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را می‌کشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر این قانون را در زندگی روزمره زیاد دیده‌اید. ۳- قانون جاذبه منفی‌ها، منفی‌‌ها را جذب می‌کنند و مثبت ها، مثبت‌‌ها را. افراد با ذهنیت منفی، اشخاص منفی را جذب می‌کنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت، اشخاص پر انرژی و مثبت‌اندیش را. ۴- قانون جانشینی ذهن نیمه‌هوشیار در یک لحظه می‌تواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند (مثبت یا منفی). یعنی زمانی که می‌خواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم. مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود. ۵- قانون کارما آدمی تنها آنچه را که می‌دهد باز می‌ستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگ هاست. پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز می‌گردد. کارما واژه‌ای است سانسکریت به معنای «بازگشت». آنچه که آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. بسیاری از مردم از این واقعیت غافلند که هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است و اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد. ۶- قانون بخشایش این قانون می‌گوید خطا‌‌های خود و دیگران را فراموش کنید و ببخشید. فراموش کردن خطا‌‌های خود این حسن را دارد که تصویر ذهنی شخص از خود، مخدوش نمی‌شود. هر اندیشه‌ی خشک و محدود‌کننده‌ای مثل مقصر دانستن خود، یا کینه و ناراحتی داشتن از دیگران بر ذهن نیمه‌هوشیار اثر گذاشته، مانع پیشرفت می‌شود. ۷- قانون پرهیز از تردید و هراس جز تردید و هراس هیچ چیز نمی‌تواند میان انسان و آرمان‌‌هایش فاصله ایجاد کند. اگر انسان بدون دلهره، برای تحقق آرزو‌هایش تلاش کند، بی‌درنگ برآورده خواهد شد. ترس، دشمن بزرگ بشر است. ترس از تنگدستی، ترس از بدبختی، ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس از دست دادن و … 📗قدرت شگرف دروند/ آنتونی رابینز 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ روایتی زنانه از ترور ناصرالدین شاه بقلم تاج السلطنه 🔹این روز شوم که در بدبختی‌ سرنگون شدم، تازه در حرمسرا یاد گرفته بودند که با دوا ابروی خود را سیاه می‌کردند.... صبح آن روز، بی خبر از این اتفاق، منِ بدبخت، مقدار زیادی دوا به ابرویم مالیده‌ بودم.... 🔸پس از اینکه سروصدا بلند شد، من هم دویدم و داخل جمعیت شدم، این طرف و آن طرف سرگردان می‌دویدم. این دوا فوق‌العاده ابروهایم را سیاه کرده‌ بود.... با آن حال اضطراب که سرگردان و هراسان بودم و نمی‌دانستم پدرم مرده است یا زنده، ناگهان کشیده‌ای به صورتم خورد... به عقب نگاه کردم که ببینم کی به من سیلی زده؛ کشیده دیگری خوردم . صدای مادرم را شنیدم که با کلمات درشت و درهم می‌گوید: امروز روزی بود که تو ابروی خودت را سیاه کنی، آن هم به این شکل ؟... 🔸من به منزل آمدم، دراین سر وصدا و ناله‌های عجیب نشستم گریه‌کنان با روغن سرکه شروع به پاک کردن سیاهی ابروهایم کردم اما پاک نشد. پس دست بکار شدم و تمام ابرویم را از ته تراشیده و پاک پاک کردم و به شکل عجیب و مضحکی درامدم. بعد دومرتبه دویده، خود را داخل جماعت کردم که بفهمم پدر عزیزم زنده است یا مرده.» 📗خاطرات تاج السلطنه با اندکی تلخیص 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ در اروپای قرون وسطی، اصولاً ساختمانی با عنوان سرویس بهداشتی، وجود نداشت! 👈 ویل دورانت در جلد چهارم «تاریخ تمدن» خود در این باره می نویسد: 🔹«... در قرون سیزدهم و پس از آن، پاریسی‌ها، ظرف‌های حاوی ادرار و مدفوع خود را آزادانه از فراز پنجره‌ها به داخل معابر می‌ریختند و تنها تامینی که عابر بیچاره داشت اخطار صاحب خانه بود، که به صدای بلند می‌گفت: خیس نشوی! مردم در خانه‌ها و از بالای خانه‌ها ادرار می‌کردند. حتی کاخ «ورسای» آلوده به کثافات انسانی بود. پس از بروز طاعون در سال 1531 به موجب فرمان ویژه‌ای به همه مالکان و خانه داران پاریسی اخطار شد که برای هر خانه‌ای مستراح احداث نمایند؛ ولی بیشتر مردم نپذیرفتند..» 🔸در پاریسی که قرن ۱۷میلادی ،آن را عروس شهرهای اروپایی می‌نامیدند، تا سال 1300 میلادی، مستراح هنوز جزو وسایل لوکس محسوب می‌شد وفقط در قصر یا منزل فئودال ها وجود داشت. 📗 تاریخ تمدن /ویل دورانت ج ۴ 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ اولین تلگرافی که در ایران مخابره شد 🔹«منت خدای را عزّ وجلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت …» این اولین پیامی است که ۲۷ اسفند سال ۱۲۳۶ شمسی توسط تلگراف در ایران مخابره شد. عباسعلی خان دنبلی" نخستین ایرانی است که زبان مورس را آموخت و به عنوان تلگرافچی، اولین تلگراف بین مدرسه دارالفنون و کاخ گلستان را برای ناصرالدین شاه قرائت کرد 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
34.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ دیگ یا توپ ؟! 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ شهادت نیستی نیست ، برای آبادانی ایران و رفاه مردم ما به رییس جمهوری نیاز داریم که شهید زندگی کند ... مراقب باشید که به چه کسی وکالت می دهید ...🇮🇷🧿🇮🇷 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
📸 ناصرالدین شاه سه ماه پیش از نخستین سفرش به اروپا طرز استفاده از قاشق چنگال را آموخت‌. او گفته بود: نمی فهمد چطور کسی می تواند با ادوات غذا بخورد چون «مزه از انگشت ها شروع می شود 🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ این شعر سعدى به صورت افقی و عمودی یک جور خوانده می شود: ز چهره، افروخته، گل را، مشکن افروخته، رخ مرو، تو دیگر، به چمن گل را، تو دگر، مکن خجل، ای مه من مشکن، به چمن، ای مه من، قدر سخن  🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3