✍ توبه طیب
[گاهی یک جمله مسیر زندگی آدم را عوض می کند]
🔹 یکی از رفقا تعریف میکرد روزی داشتم از خیابان لالهزار عبور میکردم. کافهای در آنجا وجود داشت به نام «کافه کرامت». آن کافه پاتوق مرحوم طیب بود. آن روز طیب جلوی کافه ایستاده بود. با یکدیگر سلام و احوالپرسی کردیم. طیب آنچنان دست مرا فشار داد که احساس کردم آهن به دست دارد. طیب گفت: به همراه من به کافه میآیی؟ گفتم به شرطی میآیم که چیزی( مشروبات الکلی) جلوی من نخوری. طیب هم قبول کرد.
🔸وقتی وارد کافه شدیم و پشت میز نشستیم؛ گارسون به مانند عادت همیشه میز جلوی مارا کاملا چید. طیب گفت دوست دارم که شما مرا نصیحت کنید. جریان حُر را برای طیب تعریف کردم. خب حُر از شجاعان و جنگجویان عرب بود. او اولین کسی بود که جلوی سپاه امام حسین را گرفت و دل اهل بیت را لرزاند. اما وقتی به امام حسین رسید و مظلومیت ایشان را دید متحول شد و به سپاه امام پیوست.
طیب که خودش اهل هیئت و روضه بود و جریان حُر را شنیده بود اما وقتی خدا بخواهد آدم را متحول کند این گونه کار میکند. طیب همانجا بطری مشروب را شکست وگفت: خدایا پاکم کن. از همان جا جریان تغییر طیب شروع شد
🗣 نقل از حاج قاسم نظیفی صاحب انتشارات اسلامی
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ ورود برق به ایران
🔹 ورود کارخانه برق به ایران با کوشش بازرگان خوشنام اصفهانی حاجحسن امینالضرب در زمان ناصرالدین شاه قاجار انجام شداو که با شاه قاجار نزدیکی داشت، در سفری به روسیه به همراه موکب شاهانه، در رخدادی که بیشتر به افسانه و داستان شبیه میماند، کارخانه برق را با خود به کشور آورد؛ اقدامی که با شگفتی پایتختنشینان و واکنشهایی شگفت روبهرو شد .جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» دراینباره چنین روایت کرده است «باری کارخانه امینالضرب از عجایبی بود که تا سالها موجب حیرت و تماشای مردم شهر شده بود. هر غروب به تماشایش میرفتند و مدتها به شگفتیش لب به دندان میگزیدند و لاحول میگفتند.
🔘 کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ آب وهوای آلوده تهران در عهد قاجار
🔹 کلود آنه روزنامهنگار فرانسوی در سفر به تهران از وضعیت هوای این شهر متعجب شده و در گزارشی درباره آلودگی هوای تهران نوشته است: «قطار شترها و قاطرها گرد و خاک به هوا بلند کرده... صفوف سربازها نیز ابر ضخیمی از خاک نرم و غبارمانند را به هوا فرستاده و هزاران هزار نفر انسان هم در خیابانهای بدون سنگفرش و پوشش، پا به زمین کشیدهاند
🔸بدینترتیب در این ماههای گرم، گرد و غبار چهره شهر را میپوشاند. چشمها به اشکریزی، دندانها به غرچغروچ، گلوها به خرخر و سینهها به سرفه میافتد... تهران با اینکه دارای منابع آب بسیار خوبی است ولی یکی از غبارآلودترین شهرهای جهان است...»
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ روایتی زنانه از ترور ناصرالدین شاه بقلم تاج السلطنه
🔹این روز شوم که در بدبختی سرنگون شدم، تازه در حرمسرا یاد گرفته بودند که با دوا ابروی خود را سیاه میکردند.... صبح آن روز، بی خبر از این اتفاق، منِ بدبخت، مقدار زیادی دوا به ابرویم مالیده بودم....
🔸پس از اینکه سروصدا بلند شد، من هم دویدم و داخل جمعیت شدم، این طرف و آن طرف سرگردان میدویدم. این دوا فوقالعاده ابروهایم را سیاه کرده بود.... با آن حال اضطراب که سرگردان و هراسان بودم و نمیدانستم پدرم مرده است یا زنده، ناگهان کشیدهای به صورتم خورد... به عقب نگاه کردم که ببینم کی به من سیلی زده؛ کشیده دیگری خوردم . صدای مادرم را شنیدم که با کلمات درشت و درهم میگوید: امروز روزی بود که تو ابروی خودت را سیاه کنی، آن هم به این شکل ؟...
🔸من به منزل آمدم، دراین سر وصدا و نالههای عجیب نشستم گریهکنان با روغن سرکه شروع به پاک کردن سیاهی ابروهایم کردم اما پاک نشد. پس دست بکار شدم و تمام ابرویم را از ته تراشیده و پاک پاک کردم و به شکل عجیب و مضحکی درامدم. بعد دومرتبه دویده، خود را داخل جماعت کردم که بفهمم پدر عزیزم زنده است یا مرده.»
📗 خاطرات تاج السلطنه با تلخیص
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ ریشه ی ضرب المثل خدا از سلطان محمود بزرگتر است .
🔹روزی سلطان محمود بر لب ایوان بارگاه خود قدم میزد. چشمش به زن مرد نجاری افتاد. سخت عاشق زن شد و بیقرار از وزیرش راه چاره خواست. وزیر که خیلی زیرک بود گفت: اگر شاه این راز را فاش کند، یا بخواهد علنی نجار را بکشد، خیلی بد میشود. چه خوب است به نجار ایراد بگیریم و به او بگوییم در مدت یک شبانهروز باید برای ما یک بار از چوب بتراشی.
اگر از یک بار یک سیر هم کم باشد تو را بدون چون و چرا میکشیم.
🔸 سلطان محمود به هوش وزیر آفرین گفت و او را مأمور این کار کرد. وزیر به خانه نجار رفت و امر سلطان را به او حالی کرد و گفت: تا فردا باید یک بار جو از چوب بتراشد و تحویل دهد. نجار بیچاره که از همه جا بیخبر بود و نمیدانست سلطان محمود میخواهد با این بهانه او را دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند.
با ترس و وحشت آمد و قضیه را به زنش گفت و کمک فکری برای چاره این کار خواست. زن نجار خیلی دانا و هشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مطلب پی برد و به شوهرش گفت: چرا خودت را باختهای، ترس مکن، خدا از سلطان محمود بزرگتر است.
🔹ولی مرد از ترس آرام نمیگرفت. تا اینکه صبح شد و نجار فقط به اندازه یک مشت جو از چوب تراشیده بود. با زنش وداع کرد و گفت: الان غلامان شاه میآیند و مرا میبرند و به چوبه دار میکشند.
زن باز هم گفت: نترس، خدا از سلطان محمود، بزرگتر است. در این گفتوگو بودند که دیدند در خانه زده شد. رنگ از صورت نجار پرید و نزدیک بود از ترس روح از تنش پرواز کند. به زنش گفت: من قادر نیستم تو برو جواب آنها را بده. زن رفت در را باز کرد دید نوکران سلطان هستند. بیچاره خیال کرد برای بردن بار جو یا شوهرش آمدهاند. پرسید: با کی کار دارید؟ گفتند: میخواهیم شوهرت را ببریم برای سلطان محمود که مرده است تابوت درست کند. زن با خوشحالی برگشت و به شوهرش گفت که سلطان محمود مرده. نگفتم نترس، خدا از سطان محمود بزرگتر است.
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ هفت قانون طلایی NLP برای موفقیت :
۱- قانون اعتقادات
به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه هوشیار ذهن تأثیر میگذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در میآید. هر امر باید ابتدا در قالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.
۲- قانون انتظارات
هر آنچه که انتظارش را میکشید به سرتان میآید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را میکشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر این قانون را در زندگی روزمره زیاد دیدهاید.
۳- قانون جاذبه
منفیها، منفیها را جذب میکنند و مثبت ها، مثبتها را. افراد با ذهنیت منفی، اشخاص منفی را جذب میکنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت، اشخاص پر انرژی و مثبتاندیش را.
۴- قانون جانشینی
ذهن نیمههوشیار در یک لحظه میتواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند (مثبت یا منفی). یعنی زمانی که میخواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم. مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود.
۵- قانون کارما
آدمی تنها آنچه را که میدهد باز میستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگ هاست. پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز میگردد.
کارما واژهای است سانسکریت به معنای «بازگشت». آنچه که آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. بسیاری از مردم از این واقعیت غافلند که هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است و اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد.
۶- قانون بخشایش
این قانون میگوید خطاهای خود و دیگران را فراموش کنید و ببخشید. فراموش کردن خطاهای خود این حسن را دارد که تصویر ذهنی شخص از خود، مخدوش نمیشود. هر اندیشهی خشک و محدودکنندهای مثل مقصر دانستن خود، یا کینه و ناراحتی داشتن از دیگران بر ذهن نیمههوشیار اثر گذاشته، مانع پیشرفت میشود.
۷- قانون پرهیز از تردید و هراس
جز تردید و هراس هیچ چیز نمیتواند میان انسان و آرمانهایش فاصله ایجاد کند. اگر انسان بدون دلهره، برای تحقق آرزوهایش تلاش کند، بیدرنگ برآورده خواهد شد. ترس، دشمن بزرگ بشر است. ترس از تنگدستی، ترس از بدبختی، ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس از دست دادن و …
📗قدرت شگرف دروند/ آنتونی رابینز
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ روایتی زنانه از ترور ناصرالدین شاه بقلم تاج السلطنه
🔹این روز شوم که در بدبختی سرنگون شدم، تازه در حرمسرا یاد گرفته بودند که با دوا ابروی خود را سیاه میکردند.... صبح آن روز، بی خبر از این اتفاق، منِ بدبخت، مقدار زیادی دوا به ابرویم مالیده بودم....
🔸پس از اینکه سروصدا بلند شد، من هم دویدم و داخل جمعیت شدم، این طرف و آن طرف سرگردان میدویدم. این دوا فوقالعاده ابروهایم را سیاه کرده بود.... با آن حال اضطراب که سرگردان و هراسان بودم و نمیدانستم پدرم مرده است یا زنده، ناگهان کشیدهای به صورتم خورد... به عقب نگاه کردم که ببینم کی به من سیلی زده؛ کشیده دیگری خوردم . صدای مادرم را شنیدم که با کلمات درشت و درهم میگوید: امروز روزی بود که تو ابروی خودت را سیاه کنی، آن هم به این شکل ؟...
🔸من به منزل آمدم، دراین سر وصدا و نالههای عجیب نشستم گریهکنان با روغن سرکه شروع به پاک کردن سیاهی ابروهایم کردم اما پاک نشد. پس دست بکار شدم و تمام ابرویم را از ته تراشیده و پاک پاک کردم و به شکل عجیب و مضحکی درامدم. بعد دومرتبه دویده، خود را داخل جماعت کردم که بفهمم پدر عزیزم زنده است یا مرده.»
📗خاطرات تاج السلطنه با اندکی تلخیص
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ در اروپای قرون وسطی، اصولاً ساختمانی با عنوان سرویس بهداشتی، وجود نداشت!
👈 ویل دورانت در جلد چهارم «تاریخ تمدن» خود در این باره می نویسد:
🔹«... در قرون سیزدهم و پس از آن، پاریسیها، ظرفهای حاوی ادرار و مدفوع خود را آزادانه از فراز پنجرهها به داخل معابر میریختند و تنها تامینی که عابر بیچاره داشت اخطار صاحب خانه بود، که به صدای بلند میگفت: خیس نشوی! مردم در خانهها و از بالای خانهها ادرار میکردند. حتی کاخ «ورسای» آلوده به کثافات انسانی بود. پس از بروز طاعون در سال 1531 به موجب فرمان ویژهای به همه مالکان و خانه داران پاریسی اخطار شد که برای هر خانهای مستراح احداث نمایند؛ ولی بیشتر مردم نپذیرفتند..»
🔸در پاریسی که قرن ۱۷میلادی ،آن را عروس شهرهای اروپایی مینامیدند، تا سال 1300 میلادی، مستراح هنوز جزو وسایل لوکس محسوب میشد وفقط در قصر یا منزل فئودال ها وجود داشت.
📗 تاریخ تمدن /ویل دورانت ج ۴
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ اولین تلگرافی که در ایران مخابره شد
🔹«منت خدای را عزّ وجلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت …»
این اولین پیامی است که ۲۷ اسفند سال ۱۲۳۶ شمسی توسط تلگراف در ایران مخابره شد. عباسعلی خان دنبلی" نخستین ایرانی است که زبان مورس را آموخت و به عنوان تلگرافچی، اولین تلگراف بین مدرسه دارالفنون و کاخ گلستان را برای ناصرالدین شاه قرائت کرد
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
34.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ دیگ یا توپ ؟!
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ شهادت نیستی نیست ، برای آبادانی ایران و رفاه مردم ما به رییس جمهوری نیاز داریم که شهید زندگی کند ... مراقب باشید که به چه کسی وکالت می دهید ...🇮🇷🧿🇮🇷
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
📸 ناصرالدین شاه سه ماه پیش از نخستین سفرش به اروپا طرز استفاده از قاشق چنگال را آموخت.
او گفته بود: نمی فهمد چطور کسی می تواند با ادوات غذا بخورد چون «مزه از انگشت ها شروع می شود
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ این شعر سعدى به صورت افقی و عمودی یک جور خوانده می شود:
ز چهره، افروخته، گل را، مشکن
افروخته، رخ مرو، تو دیگر، به چمن
گل را، تو دگر، مکن خجل، ای مه من
مشکن، به چمن، ای مه من، قدر سخن
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی آوردند. خوشش آمد. گفت : بادنجان طعامی است خوش.
ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت.
سلطان ، چون سیر شد، گفت : بادنجان سخت مضر است.
ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد.
سلطان گفت : ای مردک نه آن زمان که مدحش میگفتی نه حال که مضرتش باز میگویی؟!
ندیم پاسخ داد : من ندیم توام نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.
پ ن : حکایت برخی ها
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ فرزند محمدعلی فروغی نقل می کند که در شهریور ۱۳۲۰، پس از بازگشت فروغی از دیدار رضا شاه، از پدر می پرسد که این بار رضاشاه با رضاشاهی که شما را در سال ۱۳۱۴ از نخست وزیری عزل کرد چه تفاوتی داشت؟
🔹فروغی می گوید آن موقع ما بحث می کردیم رضاشاه گوش می کرد و بعد تصمیم می گرفت. اما این بار شاه خودش حرف می زد، ما گوش می کردیم، خودش تصمیم می گرفت. درس تاریخ همین است؛ حکومت ها وقتی سقوط می کنند که گوش کردن را کنار می گذارند.
📸 فروغی، رضاشاه، استعفانامه رضاشاه به خط فروغی و امضای رضاشاه
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ در نخستین روزهای انقلاب، کمی پس از وقوع آشوبهای جدی در قم، شاه به یکی از دوستان خود گفت مادام که آمریکاییها از من حمایت میکنند میتوانیم هر چه میخواهیم بگوییم و هر کاری که میخواهیم بکنیم و مرا نمیتوان تکان داد
📗شکست شاهانه/ ماروین زونیس
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ فرودگاه مهرآباد تهران نام خودش رو از روستای مهرآباد گرفته.
🔹این املاک ابتدا حسینآباد نام داشت که به ناصرالدینشاه هدیه شد و بعد از مدتی جزو مهریه عصمتالدوله، دختر شاه درآمد و مهرآباد نام گرفت.
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ مصاحبه صدرالدین الهی با سید ضیاءالدین طباطبایی رییسالوزرای ۱۰۰ روزه ایران
🔹 الهی در بخشی از این گفت وگو از سید ضیا پرسید: «آقا راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟»
🔸سید ضیاء پاسخ داد: «بله این طور میگویند. تاریخ ۳۰۰ ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر میکند اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی میشود. من به عنوان یک آدم عاقل در تمام مدت زندگیم ضرر این دوستی را کشیدهام اما حاضر نشدم محو شوم.
🔸من در سرم بود که یک حکومت ملی مقتدر متکی به قدرت نظامی ملی به وجود بیاورم و خودم بشوم رئیسالوزراء، بشوم دیکتاتور.»
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ نامه ای بدون نقطه در زمان قاجار!
🔹یکی از شاهکارهای ادبی زبان پارسى ..
👈 نوشته ای که می خوانيد نامه ای است که "مرحوم ميرزا محمد الويری" به "مرحوم احمدخان امير حسيني سيف الممالک" فرمانده فوج قاهر خلج نوشته که شروع تا پايان نامه از حروف بی نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهکارهاي ادب زبان پارسی به شمار مي آيد. انگيزه نامه و موضوع آن کمی در آمد و کثرت عائله و تنگی معيشت بوده است. اين نامه در زمان ناصرالدين شاه بوده.
✍ متن نامه :
🔹سر سلسله امرا را کردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه ای در کلک و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملک الملوک کلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در کل ممالک محروسه اسم و رسم دارم. در هر علم معلم و در هر اصل موسسم .در کلک عماد دومم در عالم، در علم و حکم مسلم کل امم سر سلسله اهل کمالم اما کو طالع کامکار و کو مرد کرم؟ دلمرده آلام دهرم. کوه کوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علي الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس که مداح که گردم و کرا واسطه کار آرم که مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مکرر داد کمال دادم و در هر مورد مدح معرکه ها کردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مکالمه و کررا سامعه و کور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محک ادراک آورده احساس مس کردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام کالحمار محمود و مسرور … لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال که کارهای همه عکس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد کل معرکه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و کرام، صالح و طالح، صادر و وارد، کودک و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر کس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و کاک، سرکه و ساک، کره و عسل، سمک و حمل، گرمک و کاهو، دلمه و کوکو، امرود و آلو، الي کلم کدو، همه در راه، مکر دعاگو که در کل محرومم و در حکم کاالمعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر کرم سر کار اعلي که سرالولد و سرالوالد در او طلوع کرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و کامها روا گردد . . .
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ ۲۱ خرداد سالروز عملیات فرمانده کل قوا
🔹این حمله ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد ۲۱ خرداد سال ۱۳۶۰ درجبهه جنوب ومنطقه دارخوین توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام شد و ارتش جمهوری اسلامی پشتیبانی و پدافند را به عهده داشت.
نیروها به پیشنهاد شهید محمود پهلوان نژاد به مدت ۴ ماه بدون سر و صدا و جلب توجه دشمن و در نزدیکی نیروهای عراق، شبانه یک کانال به طول ۱۳۰۰ متر و به شکل «T» حفر کردند که انتهای آن وارد میدان مین در جلوی خاکریز دشمن شده بود.
این عملیات، آزمایشی برای عملیات بزرگ ثامن الائمه(ع) بود.
در این حمله با ۳ کیلومتر پیشروی، مواضع محکم و مهم دشمن در این جناح به تصرف درآمد و دست کم ۳۲ دستگاه تانک و نفربر منهدم،و تعداد ۱۴۹۶ تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند.
در این پیروزی ۱۲۰ تن از برادران سپاهی که اکثر آنها از اصفهان بودند به شهادت رسیدند.
🔸فرماندهیسه محور اصلی آن را شهیدان منصور موحدی- پهلوان نژاد و رضا رضایی بعهده داشتند.
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ خلبان حسین لشگری، سید الاسری
🔹 درست ۴ روز از قبل از حمله سراسری عراق به خاک ایران، زمانیکه برای بمباران صف تانک های عراقی پشت مرز پرواز کرده بود، جنگنده اش مورد اصابت قرار گرفت او ۱۶ سال در سلول های انفرادی رژیم بعث شبش صبح شد.
خلبان شهید حسین لشکری ۱۸ سال از عمر با برکتش را اسیر چنگال رژیم بعث بود!
🔸۱۸ سال اسارت، ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی حسین لشکری!
🔸حسین لشکری از سوی مقام معظم رهبری مفتخر به لقب سیدالاسرا شده بود
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ باجگیری انگلیسیها
🔹اسداله علم در خصوص باجگیری انگلیسیها از ایران مینویسد:
👈 قراردادی که برای تعدادی از ساختمانهای مسکونی نظامی با یک شرکت انگلیسی توافق کردهایم چیزی از دزدی سرگردنه کم ندارد. اشاره کردم آنها در عمل 600 میلیون دلار از پیشنهادات رقبا بیشتر میخواهند
🔸 انتظار داشتم شاه دستور توقف آن را بدهد، اما با اینکه به دقت به حرفهای من گوش داد اظهارنظری نکرد ... شاید خیال دارد از طریق دولت عمل کند و یا شاید هم آن را به عنوان باجی تلقی میکند که باید به انگلیسیها داد تا آنها را ترغیب کند نفت بیشتری از ما بخرند
📗گفتگوهای من با شاه/اسدالله علم
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
✍ در کتاب خداوند الموت نوشته ی "پل آمیر" که به سرگذشت جامعه ی حشاشین می پردازد آمده :
🔹با ورود طاعون به ممالک ایران حسن صباح دستور داد که تمام شعب حشاشین به حالت قرنطینه در آیند و هیچ کس حق ورود یا خروج از شعب را ندارد و تمامی بیمارستان های تمامی شعب در حالت آماده باش باشند و جهت پیشگیری از پیشرفته ترین دارو های آن زمان از جمله شیره ی بید و شیره ی تریاک استفاده میکردند و نظافت را به حداکثر رسانیدند و این باعث شد که حتی یک نفر در شعب حشاشین مبتلا به طاعون نشود . جالب است بدانید که الموتیان بجای استفاده از طب اسلامی ، از علم روز زمانه ی خود استفاده می کردند و دارای بیمارستان های بسیار بزرگ با تعداد زیادی پزشک و پرستار بودند.
📗 خداوند الموت / نوشته ی پل آمیر
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3
56.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 صدام در درون اتاق بازجویی چه می گفت؟
✍ صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، اندکی پس از دستگیری در دسامبر ۲۰۰۳، توسط مأموران FBI بازجویی شد
🔘کارگاه آموزشی/تاریخ بدانیم 👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3