مقبره «گوهرشاد بیگم» با پنج فرزند و نوادههایش در وسط باغی که بنام وی مسمی است، موقعیت دارد. این باغ در خیابان هرات که از جنوب به درب ملک، منتهی میشود، واقع است.
«گوهرشاد بیگم» در سال ۷۷۸ هجری قمری در هرات، دیده به جهان گشود. وی در سال ۷۹۵ هـ ق به عقد نکاح «شاهرخ میرزا» فرزند «امیر تیمور گورکانی» درآمد. گوهرشاد بیگم، سه پسر و دو دختر داشت.
این ملکه دانشمند و هنرپرور، بر علاوه اینکه در زمینه حکومتداری شوهر خود را یاری میکرد، در حصه رشد و شگوفایی هنر و فرهنگ، خدمات زیادی کرده است و در طول عمر پربار خویش، حدود ۳۶۰ بنای عامالمنفعه در سرتاسر خراسان کبیر، احداث کرد که از جمله یادبودهای این بانوی گرامی، مسجد جامع و مدرسه مصلی در هرات و مسجد جامع گوهرشاد بیگم در شهر مشهد ایران، میباشد. از بقایای مصلی، یکی گنبد عالی مزار گوهرشاد بیگم، باقیمانده است.
این گنبد را اهالی هرات، «گنبد سبز» مینامیدند. در این گنبد، شش عدد سنگ صندوقی سیاه از قبور اولاد «شاهرخ میرزا» قرار دارد و این گنبد را گوهرشاد بیگم، جهت دفن خود و اولادش در شمال غرب مدرسه مصلی، ساخته بود.
@tarikh_j
این زن نیکوکار پس از سن ۸۰ سالگی در نهم رمضان سال ۸۶۱ ه.ق/۱۹ ژوئیه ۱۴۵۷ م در جریان قیام میرزا ابوالقاسم بابر در دوره سلطنت سلطان ابوسعید٬ به دسیسهٔ جمعی از امرا و مشاوران سلطان ابوسعید به دستور آن پادشاه در شهر هرات کشته شد و در کنار قبر فرزندش شاهزاده بایسنقرمیرزا و همسرش سلطان شاهرخ تیموری در مجموعه مدرسه و مسجد گوهرشاد هرات به خاک سپرده شد.
@tarikh-j
تنظیم: فاطمه میری
شرق شناسی و مهدویت
مشخصات کتاب:
موسوی، رضی، _
شرق شناسی و مهدویّت دفتر اول/ مؤلف سید رضی موسوی. _ قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج). ؛ مرکز تخصصی مهدویّت، 1379
ص:۱
عناوین اصلی کتاب شامل:
اشاره؛ فهرست مطالب؛ پیش گفتار؛ کلیات؛ دیدگاه هانری کربن پیرامون مهدویت؛ مهدویت از دیدگاه جیمز دارمستتر؛ مهدویت از دیدگاه فان فلوتن؛ مهدویت از دیدگاه ایگناتس گلدتسیهر؛ پژوهش ادوارد براون درباره فرقه های منسوب به مهدویت؛ مهدویت از دیدگاه دیوید مارگولیوث؛ نگرش ژوزف گوبینو پیرامون مهدویت؛ دیدگاه همیلتون گیب درباره شیعه و مهدویت؛ دیدگاه آنه ماری شیمل درباره مهدویت؛ دیدگاه مونتگمری وات درباره تشیع و مهدویت؛ نگرش برنارد لوئیس پیرامون مهدویت؛ امامت و ولایت از دیدگاه توشیهیکو ایزوتسو؛ اندیشه های جاسم حسین پیرامون مهدویت؛ مهدویت از دیدگاه عبدالعزیز ساشدینا؛ امامت و مهدویت از منظر حامد الگار؛ اندیشه های سید حسین نصر پیرامون مهدویت؛ اندیشه تیتوس بورکهارت پیرامون مهدویت؛ اندیشه های رنه گنون پیرامون اسلام و آخرالزمان؛ نگرش دائره المعارف نویسان پیرامون مهدویت؛ کتابنامه؛ فهرست اعلام
@tarikh_j
اثر حاضر خوانندگان را با پدیده پژوهشی شرقشناسی و عالمان و دانشمندانی که به مطالعه و تحقیق در تمدن و فرهنگ و ادیان شرقی پرداختهاند آشنا میشوند. نگارنده صفحات آغازین کتاب را به تعریف شرقشناسی و تحولاتی که این رشته داشته آغاز میکند. وی مبحث نخست را به مطالعه و معرفی شخصیت هانری کربن که در حوزههای شیعهشناسی و عرفان و فلسفه اسلامی تحقیقات وسیعی انجام داده اختصاص میدهد. مولف در صفحات بعدی عده دیگری از خاورشناسان را همراه با شرح حال، آثار و تالیفات و روشهای تحقیقیشان ذیل عناوین جداگانه معرفی میکند. ایگناتس گلدتسیهر، ادوارد براون، آنهماری شیمل، مونتگمری وات، برنارد لوئیس، توشیهیکو ایزوتسو، حامد الگار، سیدحسین نصر، تیتوس بورگهارت و رنهگنون عالمان و محققانی هستند که در این مجموعه نامشان به چشم میخورد. نویسنده گزارش مفید و آموزندهای از پژوهشهای خاورشناسان و کسان دیگری که نامشان در این کتاب ذکر شده به مخاطبان عرضه کرده است. اسلام و مهدویت، فرق و مذاهب و چگونگی شکلگیری آنها، جنبشهای شیعه و فرقههای شیعی، هستیشناسی و جهانشناسی و کلام اسلامی موضوعات مطالعاتی و تحقیقاتی خاورشناسانی است که نامشان در این کتاب آمده است
@tarikh_j
اهداف و مکاتب استشراق (مکتب استشراق تبشیری)
جهت گیری ها و مکاتب موجود در تاریخ استشراق را میتوان به سه دسته و مکتب کلی تقسیم کرد:
1- مکتب استشراق دینی و تبشیری
2- مکتب استشراق سیاسی و استعماری
3- مکتب استشراق علمی حقیقت جویانه
در ادامه به توضیح مبسوط هر یک از موارد میپردازیم:
1- مکتب استشراق دینی و تبشیری: بعد از فراگیر شدن دین اسلام بر اساس مبنا و عقلانی بودن و از بین رفتن سیادت مسیحیت در سرزمین های ساحلی مدیترانه، کشیشان احساس کردند برای مقابله با اسلام باید این دین را بشناسند تا بتوانند با آن مبارزه کنند. لذا اولین و بیشترین مستشرقان غربی که پس از ظهور اسلام به شناسایی اسلام و شرق پرداختند کشیشان و پاپ ها و کلیسائیان بودند. و بسیاری از مستشرقین قرن حاضر به ماهیت معاندانه کشیشان اعتراف کردند و آن دوره را «عصر جهالت غربیان» نامید.
نام بعضی پاپ ها و رهبران کلیسایی که در این عرصه به فعالیت پرداختند به شرح زیر است:
• پاپ رایموندوس لولوس، پایه گذار مکتب تربیت مبلغ ضد اسلامی←پاپ لولوس در پایان عمر خویش، قانونی را در کنفرانس وین تصویب کرد که پنج دانشگاه غرب موظفند اساتید زبان شرقی را برای تعلیم دانشجویان به کار گیرند
• روجر بیکن انگلیسی، طراح کرسی زبان عربی در 5 دانشگاه بزرگ اروپا
• پاپ گریگورنهم، پاپ هونوریوس چهارم، پاپ کلیمانس پنجم، «بادویل» پایه گذار آموزش و تدریس زبان عربی در دانشگاه آکسفورد، «ژولیام پوستل فرانسوی» طراح چاپ کتاب با حروف عربی در غرب، «ابراهام هنکلمان» راهب آلمانی مترجم قرآن و آغازگر چاپ اولیه قرآن، «لودفیجوماراتچی» مسیحی مفسر قرآن.
@tarikh_j
همچنین استشراق تبشیری اولین چهره ورود امریکا به ایران بوده است که با هدف تبلیغ آیین مسیحیت به مناطق شمال غربی ایران آمدند. همچنین مستشرقین تبشیری در برگزاری و برنامه ریزی کنفرانس تبشیر جهانی ادینبورگ نقش آفرینی جدی داشتند.
2- مکتب استشراق سیاسی- استعماری: اولین دوره شرق شناسی از قرن 6 ق.م تا قرن 6م حدود 12 قرن رقابت طولانی بین تمدن شرق و غرب جلوه گری میکرد. کتابخانه های مهمی درجهان اسلام در قرون وسطی مانند کتابخانه عمر در طرابلس، کتابخانه بیت الحکمه در بغداد، دارالحکمه دارالعلم در قاهره و ... وجود داشت.
مسلمانان تاثیرات بسیاری بر علوم غربیان داشتند در نیمه اول قرن 12 غربیان خودباختگی نسبت به علوم شرقی پیدا کرده بودند و دست به ترجمه کتب شرقی و اسلامی زدند تا جاییکه ویل دورانت غلبه تمدن شرق را بر غرب پیش بینی کرده است.
یکی از دستاوردهای شرق شناسی غربیان آن بود که راههایی برای حضور سلطه گرانه دولت های غربی در پیکره حکومت های کشورهای شرقی بیابند. این حضور گاه در قالب طراحی سازمان های امنیتی، گاه در قالب مستشار، گاه در قالب فرمانده، گاه در قالب حمایت مالی صورت میگرفت. وجود دو فاکتور «ماهیت استبدادی و ستمگرانه بسیاری از حکومت های کشورهای شرقی» و نیز «عقب ماندگی کشورهای شرقی از صنعت و تمدن غرب» دو ابزار استدلال مناسب برای نفوذ در کشورهای شرقی بود. در صورتی که دانشمندانش مانند ویل دورانت به نبوغ و تمدن شرقی اعتراف کردند.
چند چهره مستشرق استعماری عبارتند از :
"لورانس جاسوس انگلیسی" طراح و مجری طرح تجزیه امپراتوری بزرگ عثمانی،
"کارل هانیریش بیکر"عامل استعمار آلمان در آفریقا،
"انگلس" جاسوس آمریکا در مصر،
"سنوک هرگرونیه"
جاسوس هلندی یا عبدالغفار اعزامی به حج،
"ماسینیون فرانسوی" متخصص شیعه شناسی و حلاج شناسی،
"سیلوستر دوساسی" کشیش متخصص ادبیات عرب و مشاور وزیر جنگ فرانسه در الجزایر
منبع:کتاب آشنایی با استشراق و اسلام شناسی غربیان
نویسنده: دکتر محمد حسن زمانی
@tarikh_j
نقد و واکاوی حمله ی مسلمانان به کاروان های تجاری قریش در ماه های آغازین هجرت برای کسب درآمد از دیدگاه مستشرقین نویسنده: پاکروان، مهدیه؛ سالاریان، زهرا؛
زمستان 1397 - شماره 39 علمی-پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (20 صفحه - از 7 تا 26)
مسلمانان در هجرت به مدینه مجبور به ترک زندگی و همه سرمایه خود شدند. آن ها که روزی از متمولین مکه بودند در اوج سختی و عسرت زندگی جدید خود را در مدینه آغاز کردند. برخی مستشرقین برآنند که در این شرایط، مهاجرین مال باخته به منظور ایجاد شغل و کسب درآمد کاروان های تجاری قریش را هدف حمله و غارت خود قرار دادند. با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی مدینه، روابط تجاری قبایل با قریش و پیمان های میان اوس و خزرج و قبایل اطراف مدینه باید گفت نه تنها این امر نمی توانست سبب قوت اقتصادی و کسب درآمد و شغل برای مسلمانان شود بلکه غارت کاروان ها و ایجاد ناامنی در مسیرها، اقتصاد مدینه نوپا را با چالش های جدی روبه رو می کرد. یهودیان نیز که موقعیت اقتصادی و اجتماعی شان در خطر قرار می گرفت در برابر این اقدامات بی تفاوت نمی ماندند. چنین هدفی نه تنها مستند به شاهد و دلیلی نیست بلکه حتی با منافع اقتصادی مسلمانان نیز در تعارض است.
لینک کوتاه:http://noo.rs/mXc1G
@tarikh_j
با سلام و احترام خدمت همراهان عزیز🌹
ان شالله از ابتدای ماه مبارک رمضان موضوع کانال از موضوع مستشرقین تغییر پیدا میکنید
دوستان انتقادات یا پیشنهادات دارند خوشحال میشویم به ما اطلاع دهند 🌹
آشنایی با چهره ای از مستشرقان استعماری
١- لورانس جاسوس انگلیس، طراح و مجری طرح تجزیه امپراطوری بزرگ عثمانی.
توماس ادوارد لورانس یا پادشاه بی تاج عرب، در سال ۱۸۸۸ در انگلستان متولد شد. او دومین فرزند نامشروع «سیر توماس روبرت تشابمان» است، زیرا وقتی پدرش شیفته خدمتگزار منزلش خانم ساره مادن شد، همسر قانونی اش را که چهار دختر از او داشت عملا و بدون طلاق رها کرد، و با معشوقه و فرزندانش از ایرلند به استان ویلز، هجرت کرد و فامیل خانوادگی اش را از «تشابمان» به «لورانس» تغيير داد و دارای ۵ فرزند غير مشروع از او شد.
لورانس سال ۱۹۰۷ وارد دانشکده دینی مسیحیت «یسوع» در دانشگاه آکسفورد انگلستان شد، و سپس تحقیقاتی برای اکتشاف آثار تمدن ها در زیر آبهای دریا را آغاز کرد، در طی این تحقیقات برای شناسائی حصارها و قلعه های نظامی قدیمی در فرانسه و انگلیس پژوهش هائی نمود و این تحقیقات را به سفر به سوریه و فلسطین متصل کرد تا به کشف قلعه های نظامی صلیبیان در دوره جنگ های صلیبی در آن دیار بپردازد.
او برای کشف واقعیت های سرزمین فلسطین و سوریه روزها را به سیاحت و
حفاری و شب ها را به مهمان شدن خانه ها و حتی چادرهای عرب های مسلمان بیابان نشین و همنشینی و گفتگوی خصوصی و خودمانی با آنها سپری می کرد. تاتوانست اطلاعات تازه و مستند راتهیه و همراه با نقشه ها و عکس های فراوانی به دانشگاه برگردد و مدرک
فوق دیپلم خویش در علوم را از دانشگاه آکسفورد دریافت کند.
علی رغم آنکه لورانس زبان عربی را در این سفر نسبتا آموخته بود، اما برای
تکمیل عربی به مدرسه امریکائی های شهر (جبيل) لبنان اعزام شد. وی با کمک همکارانش با حضور در مصر نقشه های نظامی دقیقی
از صحرای سینا تهیه کردند، به طوری که همین نقشه ها، راهنمای ارتش متجاوز
جنگ جهانی شد و منجر به پیروزی آنان گشت. همین نقشه های لورانس سپس به صورت رسمی در آکسفورد چاپ و منتشر گردید.
لورانس مأموریت پیدا کرد تا با «شريف حسین» متنفذترین رهبر عرب در جزيرة العرب و حاکم مکه ارتباط برقرار کند و او را علیه حکومت مرکزی ترکها بشوراند، چهار پسر شریف حسین نیز از شکارهای بعدی لورانس بودند به نام های: علی، عبدالله، فيصل و زید
فشار دولت عثمانی بر شریف حسین و احضار او و پسرانش - که به نظر نگارنده معلوم نیست معلول چه عاملی بوده - زمینه تأثیر پذیری شریف حسین از لورانس را فراهم کرد. شریف حسین پسرش «فيصل» را به مصر فرستاد تا از نمایندگان دولت انگلیس قول همکاری را در جنگ اقوام عرب علیه دولت ترکها بگیرد. شريف حسین و فرزندانش به تکاپو افتادند تا در پنهان با رؤسای قبائل عرب هماهنگ کرده و از آنان بیعت جهت جنگ استقلال طلبانه اعراب !!در برابر ترکها را بگیرد، و
لورانس در همه این صحنه ها یا طراح بود و یا مباشر و همراه و عضو هیئت گفتگو،
او که با لباس کامل عربی و آرایش ریاست قبیله ای عربی و مکالمه روان عربی محلی و تسلط بر آداب قومی آنان به گفتگو می پرداخت مخاطبین را جذب میکرد جدا به او تکریم و احترام و اعتماد می کردند.
به هر حال این همه زحمت های طاقت فرسای لورانس، بر اثر تحریک سران عرب استانها علیه دولت مرکزی و عثمانی علیه این شورشگران!! جنگ آغاز شد. عرب های سوریه از سوئی به رهبری مخفی فیصل، عرب های حجاز از سوی دیگر به رهبری شریف حسین و... علیه امپراطوری عثمانی.
دولت ترکیه عثمانی رهبران قیام در سوریه را شناسائی کرد و همه را بازداشت نمودند و در یک صبحگاه در میدان بزرگ همه آن مردان بزرگ و دلاور استقلال طلب مسلمان !! توسط مأموران امپراطور عثمانی اسلامی !! در جلو چشم «فيصل» به دار آویخته شدند!! تراژدی و صحنه غمباری که سالها لورانس و دیگر مستشرقان و جاسوسان انگلیسی و دولت انگلیس آرزوی آن را در سر می پروراندند!
لورانس پس از اتمام جنگ جهانی و کامیابی در تجزیه امپراطوری بزرگ عثمانی به انگلیس برگشت و مشغول تدوین و تدریس تجربیات بی بدیل خویش به دیگر
کادر استعمار انگلیس گردید.
برگرفته از کتاب استشراق واسلام شناسی غربیان ازدکتر محمد حسن زمانی. ص190_192
@tarikh_j
آشنایی با چهره ای از مستشرقان استعماری
١- لورانس جاسوس انگلیس، طراح و مجری طرح تجزیه امپراطوری بزرگ عثمانی.
توماس ادوارد لورانس یا پادشاه بی تاج عرب، در سال ۱۸۸۸ در انگلستان متولد شد. او دومین فرزند نامشروع «سیر توماس روبرت تشابمان» است، زیرا وقتی پدرش شیفته خدمتگزار منزلش خانم ساره مادن شد، همسر قانونی اش را که چهار دختر از او داشت عملا و بدون طلاق رها کرد، و با معشوقه و فرزندانش از ایرلند به استان ویلز، هجرت کرد و فامیل خانوادگی اش را از «تشابمان» به «لورانس» تغيير داد و دارای ۵ فرزند غير مشروع از او شد.
لورانس سال ۱۹۰۷ وارد دانشکده دینی مسیحیت «یسوع» در دانشگاه آکسفورد انگلستان شد، و سپس تحقیقاتی برای اکتشاف آثار تمدن ها در زیر آبهای دریا را آغاز کرد، در طی این تحقیقات برای شناسائی حصارها و قلعه های نظامی قدیمی در فرانسه و انگلیس پژوهش هائی نمود و این تحقیقات را به سفر به سوریه و فلسطین متصل کرد تا به کشف قلعه های نظامی صلیبیان در دوره جنگ های صلیبی در آن دیار بپردازد.
او برای کشف واقعیت های سرزمین فلسطین و سوریه روزها را به سیاحت و
حفاری و شب ها را به مهمان شدن خانه ها و حتی چادرهای عرب های مسلمان بیابان نشین و همنشینی و گفتگوی خصوصی و خودمانی با آنها سپری می کرد. تا
توانست اطلاعات تازه و مستند راتهیه و همراه با نقشه ها و عکس های فراوانی به دانشگاه برگردد و مدرک
فوق دیپلم خویش در علوم را از دانشگاه آکسفورد دریافت کند.
علی رغم آنکه لورانس زبان عربی را در این سفر نسبتا آموخته بود، اما برای
تکمیل عربی به مدرسه امریکائی های شهر (جبيل) لبنان اعزام شد. وی با کمک همکارانش با حضور در مصر نقشه های نظامی دقیقی
از صحرای سینا تهیه کردند، به طوری که همین نقشه ها، راهنمای ارتش متجاوز
جنگ جهانی شد و منجر به پیروزی آنان گشت. همین نقشه های لورانس سپس به صورت رسمی در آکسفورد چاپ و منتشر گردید.
لورانس مأموریت پیدا کرد تا با «شريف حسین» متنفذترین رهبر عرب در جزيرة العرب و حاکم مکه ارتباط برقرار کند و او را علیه حکومت مرکزی ترکها بشوراند، چهار پسر شریف حسین نیز از شکارهای بعدی لورانس بودند به نام های: علی، عبدالله، فيصل و زید
فشار دولت عثمانی بر شریف حسین و احضار او و پسرانش - که به نظر نگارنده معلوم نیست معلول چه عاملی بوده - زمینه تأثیر پذیری شریف حسین از لورانس را فراهم کرد. شریف حسین پسرش «فيصل» را به مصر فرستاد تا از نمایندگان دولت انگلیس قول همکاری را در جنگ اقوام عرب علیه دولت ترکها بگیرد. شريف حسین و فرزندانش به تکاپو افتادند تا در پنهان با رؤسای قبائل عرب هماهنگ کرده و از آنان بیعت جهت جنگ استقلال طلبانه اعراب !!در برابر ترکها را بگیرد، و
لورانس در همه این صحنه ها یا طراح بود و یا مباشر و همراه و عضو هیئت گفتگو،
او که با لباس کامل عربی و آرایش ریاست قبیله ای عربی و مکالمه روان عربی محلی و تسلط بر آداب قومی آنان به گفتگو می پرداخت مخاطبین را جذب میکرد جدا به او تکریم و احترام و اعتماد می کردند.
به هر حال این همه زحمت های طاقت فرسای لورانس، بر اثر تحریک سران عرب استانها علیه دولت مرکزی و عثمانی علیه این شورشگران!! جنگ آغاز شد. عرب های سوریه از سوئی به رهبری مخفی فیصل، عرب های حجاز از سوی دیگر به رهبری شریف حسین و... علیه امپراطوری عثمانی.
دولت ترکیه عثمانی رهبران قیام در سوریه را شناسائی کرد و همه را بازداشت نمودند و در یک صبحگاه در میدان بزرگ همه آن مردان بزرگ و دلاور استقلال طلب مسلمان !! توسط مأموران امپراطور عثمانی اسلامی !! در جلو چشم «فيصل» به دار آویخته شدند!! تراژدی و صحنه غمباری که سالها لورانس و دیگر مستشرقان و جاسوسان انگلیسی و دولت انگلیس آرزوی آن را در سر می پروراندند!
لورانس پس از اتمام جنگ جهانی و کامیابی در تجزیه امپراطوری بزرگ عثمانی به انگلیس برگشت و مشغول تدوین و تدریس تجربیات بی بدیل خویش به دیگر
کادر استعمار انگلیس گردید.
برگرفته از کتاب استشراق واسلام شناسی غربیان ازدکتر محمد حسن زمانی. ص190_192
@tarikh_j
اَبومُسلم خُراسانی ( ۱۳۷ق) داعی مشهوربنیعباس که در سال ۱۲۹ق علیه بنیامیه قیام کرد. او از شعار الرضا من آل محمد استفاده میکرد به همین دلیل تعدادی از شیعیان با او همکاری کردند. قیام ابومسلم ازمرو آغاز شد و به خلافت سلسله بنیعباس و کشتهشدن مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی در مصر انجامید. او سپس والی خراسان شد و در سال ۱۳۷ق به دستورمنصور، دومین خلیفه عباسی، به دلیل بیم از قدرتگرفتنِ او کشته شد.
درباره زندگی و شخصیت ابومسلم، روایتهای پراکنده و گاه متناقضی وجود دارد.
سال تولد او بین ۱۰۰ تا ۱۰۵ق(۷۲۴م) تخمین زده شده، و ۱۳۷ق(۷۵۵م) سال مرگ او گفته شده است. در برخی منابع، نام او را ابراهیمبنختکان و کنیهاش را ابواسحاق گفتهاند. در جای دیگری، او را ابراهیمبنعثمان نامیدهاند. برخی مورخان تبار او را پارسی دانسته و اسم وی را بهزادانبنبَنداد هُرمز نوشته شده و ادعا شده که بنداد، پدر ابومسلم، بعد از مسلمان شدن، نام خود را به عثمان تغییر داد. همچنین گفته شده در دیدار ابومسلم با ابراهیمبنمحمد، امام عباسی، ابراهیم از او خواسته که کنیه و نام خود را به ابومسلم عبدالرحمان بن مسلم تغییر دهد تا بهتر بتواند فعالیت کند. شهرهای پوشنگ (نزدیک هرات)، کوفه و اصفهان به عنوان زادگاه ابومسلم ثبت شدهاند.
@tarikh_j
در منابع تاریخی مربوط به زندگی ابومسلم، فردی به نامهای موسی سَرّاج یا عیسی بن موسی سراج دیده میشود که مقیم کوفه بود. او در کار زین و لگام اشتغال داشت و ابومسلم شاگرد یا کارگر او بوده است. این فرد از طرفداران یا داعیان بنیعباس بوده و ابومسلم از طریق او با دیگر داعیان عباسی در عراق به خصوص کوفه آشنا گشت. این داعیان سپس ابومسلم را به امام عباسی، معرفی کردند.ابومسلم پس از فوت محمد بن علی نیز، به عنوان غلام آلمَعقل، بین دو داعی بنیعباس، بُکَیر بن ماهان (زندانی در کوفه) و ابوسَلمه خَلاَل، داماد بکیر، واسطه پیام بود. پس از مرگ بکیر، ابوسلمه با هدف آشکار کردن قیام و شروع پوشیدن جامههای سیاه به خراسان بازگشت و ابومسلم را نیز همراه خود برد. در ۱۲۷ یا ۱۲۸ق ابومسلم همراه ابوسلمه، در شراة با ابراهیم امام دیدار داشت.
ابومسلم در ۱۲۹ق به دستور ابراهیم عباسی به خراسان رفت و ابراهیم، هواداران خود را به اطاعت او دستور داد.در این زمان، اختلاف بین قبایل عرب در خراسان افزایش یافته بود و نصر بن سَیّار، حاکم اموی نمیتوانست امور را کنترل کند. ابومسلم در روستای سَفیدَنج مرو اقامت گزید و افرادی را به تَخارستان ، خوارَزم و مناطق اطراف مرو برای هماهنگی و جذب افراد بیشتر فرستاد.
قرار بود قیام ابومسلم در محرم ۱۳۰ق شروع شود ولی با اطلاع نصر بن سیار از این نقشه، قیام در عید فطر ۱۲۹ق با پوشیدن لباسهای سیاه و برپایی نماز فطر در سفیدنج شروع شد.۱۸ روز بعد، ابومسلم در اولین جنگ با نصر پیروز شد.او در نیمه ۱۳۰ق وارد مرو شد و از مردم بیعت گرفت. سپس قَحطبة بن شَبیب طایی، فرمانده سپاهیان بنیعباس،شهرهای طوس، نیشابور، جرجان وقومِس را گرفت. در این هنگام، ابراهیم امام در زندان مروان بن محمد، به بیماری یا مسمومیت درگذشت. او برادرش، عبدالله بن محمد سفاح را جانشین خود کرد.چندی بعد حسن و حُمَید، فرزندان قحطبه با لشکر خود، وارد کوفه شدند و همراه ابوسلمه، با سفاح بیعت کردند. مروان بن محمد نیز در مصر کشته شد.
پس از درگذشت سفاح، منصور به خلافت نشست. او ابومسلم را به دفع عبدالله – که دعوی جانشینی سفاح داشت – فرستاد ابومسلم وی را در نصیبین شکست داد (۱۳۷ ق). ابومسلم که از آن پس دل به مخالفت داده بود از دادن حساب غنایم به پیک منصور امتناع کرده راه خراسان پیش گرفت اماخلیفه که میدانست اگر وی به خراسان رود دیگر بر او دست نخواهد یافت وی را به حیله به درگاهش فرا خوانده به قتلش رساند. (اواخر شعبان۱۳۷ ق).@tarikh_j
رابطه ابومسلم با علویان
تردیدی نیست که ابومسلم دست کم تا وقتی که امیدوار بود عباسیان به مواعیدی که خود و داعیانشان به مردم داده بودند وفا میکنند باعلویان که به خلافت آل علی (علیهالسّلام) دعوت میکردند دشمنی میورزید. وی عبدالله بن معاویه علوی را در حبس کشت، ابوسلمه خلال با موافقت او کشته شد و قوم شریک بن شیخ المهری را که به خلافت اهل بیت (علیهالسّلام) دعوت میکرد به خون کشید. لذا اگر راست باشد که ابومسلم عاقبت به علویان تمایل پیدا کرد و ابوالعباس از آن جهت برادرش منصور را در سفر حج با وی همراه کرد که مانع تماس او با علویان مدینه و مکه باشد، این گرایش به احتمال زیاد به دلیل سیاسی بوده نه مذهبی. امامی شدن و خویشاوندی نسبی وی با آل علی (علیهالسّلام) در ابومسلم نامههای عهد صفوی تنها برای خرسندی خاطر «حفظۀ دین مبین» بوده که از داستانهای ملی ایرانی و بازگویی مفاخر قومی نفرت داشته آن را «مدح گبرکان» و از مقولۀ بدعت و ضلالت میدانستند. چنانکه بستن مسجد ربض مرو توسط ابومسلم بدان خاطر که بر منبر آن علی (علیهالسّلام) رالعن کرده بودند، احتمالاً برای جلب قلوب شیعیان علوی سپاه خراسان بوده و وقتی اتفاق افتاده بود که هنوز عباسیان خود را از علویان جدا نکرده بودند. اما در مسلمانی ابومسلم تردیدی نمیتوان کرد.
منبع:
سایت ویکی شیعه
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله ابومسلم خراسانی
@tarikh_j
ابومحمد مصلحالدین، مشهور به سعدی شیرازی، شاعر و حکایتنویس فارسیزبان شیرازی و یکی از «سه پیامبر ملک سخن» در کنار فردوسی و انوری است. درباره نام و نام پدر شاعر و هم چنین تاریخ تولد سعدی اختلافنظر وجود دارد، اما به قول محققان تاریخنگار، سال تولد او باید بین ۵۷۷ تا ۶۰۱ هجری قمری میباشد. (نقل از ادوارد براون، و ذبیحالله صفا) سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش درگذشت. آنچه مسلم است اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند. سعدی خود در این مورد میگوید: همه قبیله من، عالمان دین بودند• • •مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت.
نکته قابل توجه در زندگی سعدی، شهرت بسیار او در طول حیاتش است که نصیب کمتر کسی میشود. پدر سعدی در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس، شاغل بود. پس از درگذشت پدر، سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز برای تحصیل به مدرسۀ نظامیۀ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت؛ (سعدی در کتاب گلستان خود، غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.
سفرهای متعدد سعدی
سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت پس از پایان تحصیل در بغداد، به سفرهای متنوعی پرداخت که در آثار خود به بسیاری از این سفرها اشاره کرده است. در اینکه سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده، میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و بهنظر میرسد بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد،
زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی؛ آنچه مسلم است اینکه وی به عراق، شام و حجاز، سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، یمن و آفریقای شمالی نیز دیدار کرده باشد. او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم میپرداخت ولی در همین حال، بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز میافزود.
سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه میکرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا میگذراند. سفاکی و سخاوتشان را نیک میشناخت و گاه عطایشان را به لقایشان میبخشید. با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین میشد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند میزد. سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود. بلکه هر سفر تجربهای معنوی نیز به شمار میآمد.
آرامگاه سعدی
وفات سعدی را اکثراً در ۶۹۱ قمری میدانند. در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شده است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمسالدین محمد صاحب دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال (۱۱۸۷ ه. ق.) به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسیدار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود.
بررسی آثار
مشهورترین آثار سعدی عبارتاند از: بوستان و گلستان. از وی آثار دیگری به شکل غزل، قصیده، قطعه، و غیره نیز در دست است.
۱. بوستان یا سعدینامه، که در واقع اولین اثر اوست و در سال ۶۵۵ تمام شده است. گویا سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را شروع نمود. کتاب نخستش، به نثر روان فارسی نوشت. و بقولی آن را در ایام سفر خود سروده و کتاب را در ده باب که حدود چهار هزار بیت دارد به نام اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی در قالب مثنوی سرود. همچون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است. موضوع این کتاب که از عالیترین آثار قلم توانای سعدی و یکی از شاهکارهای شعر فارسی است، اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است. این کتاب ده بخش دارد به نامهای: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب.
۲. سعدی گلستان را یک سال پس از اتمام بوستان، در سال ۶۵۶ به نام ولیعهد، سعد بن ابوبکر بن زنگی تالیف کرده است. قبل از این سال یعنی در قرن هفت، نثر فنی رواج داشت در حیطه نثر کسانی چون مرزباننامه و جهانگشا را داریم که سبک نثر آنها متکلف و فنی است؛ سعدی چندی تحت تأثیر همعصران خود، به نوشتن آثاری از این دست پرداخت اما در گلستان تغییر سبک داد و به نثر مرسلِ قبل از قرن ششم روی آورد. او به خوبی دریافت که نثر بر خلاف شعر، وسیله ایجاد ارتباط است و نه انتقال عاطفه و متأثر کردن مخاطب؛ بدینجهت در گلستان نثری موجز، رسا و موزون را برگزید و از آنجا که محتوای این نثر، نصایح و حکمتهای اخلاقی بود، به خوبی با قالب خود سازگار شد. ویژگی اساسی نثر گلستان موزون بودن آن است. آن را به نثر آهنگین فارسی در هشت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت»، و «آداب صحبت» از جمله موضوعاتی است که سعدی در گلستان از آنها سخن میراند. زبان فارسی، واژگان و تعابیر در دست این استاد چیرهدست، چون موم قابل انعطاف است و در بیان مقصود خود چنان از کلمات و واژگان سفته و صیقلی شده استفاده میکند که هم مقصود منتقل شده و هم زیبایی و موزونی کلام حفظ میشود؛ او در نثر خود در استفاده از صنایع لفظی و معنوی حدّ افراط را نمیپیماید و از هر چیزی آنقدر که نیکوست، استفاده میکند؛ حفظ تعادل و عدم افراط و تفریط در جای جای سخنان او پیداست، چه در حیطه زبان و ساختمان کلام و چه در مفهوم و محتوایی که به مخاطب ارائه میکند. پس از بین رفتن حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد. پایان یافتن گلستان به دست سعدی در بهار سالی اتفاق افتاده است که در زمستان همان سال مغولان، بغداد را فتح کردند.
و...
ویژگی منحصر به فرد کلام سعدی
آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است، سهل و ممتنع بودن است. این صفت به این معنی است که اشعار و متون آثار سعدی در نظر اول سهل و ساده به نظر میرسند و کلمات سخت و نارسا ندارد. در طول قرنهای مختلف، همه خوانندگان به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کردهاند.
اما آثار سعدی از جنبه دیگری، ممتنع هستند و کلمه ممتنع در اینجا یعنی دشوار و غیر قابل دسترس. وقتی گفته میشود شعر سعدی سهل و ممتنع است یعنی در نگاه اول، هر کسی آثار او را به راحتی میفهمد ولی وقتی میخواهد چون او سخن بگوید میفهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است. محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی مینویسد «اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم.»