باسلام
بعد از اینکه دولت سلجوقیان ضعیف شد و به چند قسمت تقسیم گردید دولت خوارزمشاهیان روی کار اومدند.
اینها در زمان سلجوقیان ، دست نشانده سلجوقیان بودند و از طرف سلاجقه, حاکم خوارزم بودند و لذا خودشون را خوارزمشاه مینامیدند.
ما داستان اینها را قبلا تا حمله مغول به طور کامل خدمت شما گفتهایم و اگر مایل به مطالعه بیشتر این مطالب هستید به این آدرس که در همین کانال هست مراجعه بفرمایید
https://eitaa.com/tarikhbekhanim/141
خب ما بحث خودمون در این کانال در موضوع تاریخ ايران را از ابتدای دوره خوارزمشاهیان شروع کردیم و بعد از اون به حمله مغول و بعد تشکیل دولت ایلخانی و حمله تیمور و دولتهای آق قویونلو و قراقویونلو و بعد تشکیل دولت صفویه تاااااا پایان دولت کمرشکن روحانی ، خدمت شما عرض کردیم.
بعد قرار شد که تاریخ دوره باستان را خدمت شما بگیم و لذا تاریخ یونان و روم و مصر باستان را گفته و بعد سراغ تاریخ ایران باستان اومدیم و اون را تا دولت خوارزمشاهیان عرض کردیم.
پس ما تااینجای کار، تاریخ ایران را به طور کامل خدمت شما گفتیم اعم از ایران باستان و ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام.
الان وقت گفتن تاریخ اروپا است که یک مبحث بسیار شیرین و کاربردی هست و هر ایرانی باید اون را خوب بدونه . چونکه از دوره باستان ، ایران و اروپا(دولت یونان و روم) دو جبهه متضاد و رقیب همدیگه بودند و هنوز هم هستند و بر هر ایرانی واجبه که تاریخ دشمنش را بدونه تا بتونه به نحو احسن بااون برخورد کنه.
و لذا انشالله از فرداشب تاریخ اروپا را خدمت شما آغاز میکنیم.
@tarikhbekhanim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازسازی چهرههای شاهها و ملکههای مصر باستان توسط هوش مصنوعی
باسلام
در قسمتهای قبل خدمت شما عرض شد که متاسفانه تاریخ جهان بر اساس تاریخ اروپا تقسیم بندی میشه و این کاری بود که مورخین اروپایی کردند و البته روش درستی نیست. چون همون موقع که قرون وسطای اروپا بوده در خیلی جاهای دیگر از جمله دنیای اسلام، اوج پیشرفت و بیداری و تمدن بوده و اگر بخواهیم بگیم که قرون وسطی یک مرحله سیاه و پسرفت و ادبار بوده در مورد خیلی کشورها صدق نمیکنه.
اما اگر این تقسیم بندی را فقط مختص خود اروپا به کار ببریم ، مصداق داره و درست درمیاد.
قبلا گفتیم که قبل از ۵۰۰۰ سال پیش را دوره ماقبل تاریخ میگویند و از ۵۰۰۰ سال پیش تا سال ۵۰۰ میلادی را دوره باستان و از سال ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ را قرون وسطی و از سال ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ را عصر جدید و از ۱۸۰۰ تا کنون را دوره معاصر میگویند.
در دوره ماقبل تاریخ مردمانی در منطقه اروپا ساکن شدند . اولین بار در دوره پارینه سنگی (پالئولیتیک) انسانهای هموساپینس که قبلا توضیح دادیم به اروپا مهاجرت کردند . منشا اینها همون نژاد هند و اروپایی بود که باایرانیها یکی میشد. اما به خاطر محیط زیست متفاوت ، تغییراتی در نژاد و مورفولوژی اونها بوجود اومد.
اینها در دوره نوسنگی (نئولیتیک) شروع به کشاورزی و دامپروری کردند و کمکم تمدنهایی درست کردند که به ذکر اونها میپردازیم.
فردوسی در شاهنامه به این مسئله اشاره کرده و منشا همه آدمهای روی زمین را از ایران میدونه.
به اعتقاد فردوسی ، فریدون پس از غلبه بر ضحاک صاحب سه پسر شد به نامهای ایرج و سلم و تور که قلمرو خود را بین اون سه تا تقسیم کرد.
ایرج صاحب ایران شد و روم و اروپا به سلم رسید و تور ، صاحب توران شد که در شرق ایران قرار دارد.
القصه قتل ایرج توسط سلم و تور زمینه جنگهایی را فراهم آورد که در طول تاریخ وجود داشته و هنوز هم این جنگها برقرار است😳
این البته نظر آقای فردوسی هست و تاریخ مدون در این حد ، اساطیری نیست😊
اروپا تا مدتی طولانی به معنی کشورهای اطراف مدیترانه بود و از گذشته تاریخی کشورهای شمالی اروپا، اطلاع زیادی در دست نیست. مردمان جنوب دریای مدیترانه یعنی مصر و فینیقیه و تراکیا و کشورهای آسیایی تصور میکردند که در حدود آلمان، انگلستان و فرانسه امروزی، قبیلههای وحشی سکونت دارند و آنها را بربر مینامیدند. در واقع تصور میشد که تمدن اروپا ابتدا در نواحی شرقی و جنوبی مدیترانه آغاز شده و جزیره "کرت" در جنوب یونان و "کنوسوس" نخستین مراکزی بودند که در مسیر تمدن پیش رفتند.
کم کم از بین همون وحشیها و بیتمدنهای شمالی هم یه سریها ، آدم شدند و تحت عنوان ژرمنها از شمال اروپا به سمت پایین اومدند و ایجاد تمدن کردند. همین ژرمنها خودشون چندشاخه شدند و انگلوساکسونها و گوتها ، مهمترین اونها هستند. گوتها هم خودشون شرقی و غربی دارند که به نام ویزیگوت و استروگوت معروفند.بعدها یه دسته دیگه از ژرمنها به نام نورسها یا نورسیدهها یا وایکینگها در کشورهای اسکاندیناوی ساکن شدند.
القصه جزیره کرت که الان متعلق به یونان هست را گاهواره تمدن اروپا ميدونند و معتقدند تمدن از اینجا به سایر قسمتهای اروپا رفت و خود همین کرت هم به خاطر نزدیکی به آسیا و شمال آفریقا ، متمدن شد😊
از قرن ۸ قبل از میلاد هم خود یونانیها شروع به ایجاد تمدن و شهرسازی کردند و کار اونها به جایی رسید که به کشورهای دیگه و از جمله مصر و ایران هم لشکرکشی میکردند. در حقیقت باید گفت بعد از کرت ، تاریخ اروپا از یونان شروع میشه. یونان یه جورایی وارث علم و تمدن مصر شد و بعدها با لشکرکشی اسکندر به مصر در سال ۳۳۲ قبل از میلاد بسیاری از علوم و فنون مصری به یونان رفت و شکوفا شد و یونان شد مرکز علم جهان .
تمدن یونان ، تمدن عجیبیه و آدم تعجب میکنه که این میزان پیشرفت چطور به این سرعت انجام شد. مثلا مسابقات المپیک در سال ۷۷۶ قبل از میلاد در شهر المپیای یونان برگزار شد.
یا مثلا ایجاد دولتهای مستعمره و زیر نظر یونان و یا برگزاری مجلس دموکراتیک و سنا و قانونگذاری و یا تدوین علومی مثل ریاضیات و فیزیک و فلسفه و طب و.... اینها همه صدها یا دهها سال قبل از میلاد رخ داد .
در حدود سال ۴۳۰ تا ۴۰۰ قبل از میلاد دو ایالت یونان یعنی آتن و اسپارت به جون هم افتادند که به جنگهای پلوپونزی معروفه. توی این جنگ ، ایران از اسپارتیها حمایت کرد و در نتیجه اونها پیروز شدند و به نظام دموکراسی خاتمه دادند و یه حکومت مثل ایران راه انداختند. این کار باعث تضعیف یونان شد.
در سال ۳۳۸ قبل از میلاد هم ، فیلیپ ، پدر اسکندر میاد و دوباره کل یونان را متحد میکنه و یه دولت مقتدر راه میندازه و اینقدر قوی میشه که بعدها اسکندر ، جهانگشایی میکنه و تقریبا کل دنیای اون روز از جمله ایران را میگیره.
از حدود سال ۱۰۰ قبل از میلاد کمکم رومیها بر یونانیها غلبه میکنند و دیگه اسمی از اون یونان قوی و باشکوه در تاریخ نداریم. انشالله فرداشب تاریخ این روم را خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قتل ایرج ، پادشاه ایران زمین ، آغازگر جنگهای بین المللی از باستان تا الان.
باسلام
در ارتباط با تاریخ روم باستان همانطور که قبلا خدمت شما گفتم از حدود ۱۰۰ سال قبل از میلاد رومیها، تحرکاتی را برای ایجاد امپراطوری و آقایی بر دنیای غرب آغاز کردند و بالاخره در سال ۲۷ قبل از میلاد امپراطوری روم را تاسیس نمودند.
این امپراطوری تقریبا شامل تمام مناطق غرب ایران میشد. یعنی از غربیترین نقطه قاره اروپا تا مرزهای ایران در کنار رود فرات و ارمنستان.
در حقیقت مرز ایران و روم ،رود فرات ، کشور ارمنستان و مرزهای امروزی ترکیه بوده است.
این امپراطوری در کنار امپراطوری ایران ، یکی از دو ابرقدرت آن روز دنیا بوده است. اغلب جنگهای ایران و روم در شمال عراق امروزی و ارمنستان صورت میگرفته. بعضی اوقات به ندرت در جنوب عربستان هم با هم رقابت میکردند ولی با خود عربستان هیچوقت کاری نداشتند و به اصطلاح قدم در این سرزمین سوزان نمیگذاشتند.
جنگهای ایران و روم که ۷ قرن طول کشید، در حقیقت ادامه جنگهای ایران و یونان بود و تا زمان ظهور اسلام ادامه داشت و البته همانطور که قبلا هم گفتم ریشه این جنگها بعد از اسلام هم نخشکید و معاویه برای تشویق شامیان برای حمله به عراق ، جنگهای ایران و روم را به یاد شامیان میآورد. چرا که سوریه و فلسطین و اردن و مصر و لبنان و شمال عربستان و ... اینها همه متعلق به روم بود که توسط مسلمانان فتح شد و عراق هم متعلق به ایران بود که اون هم به دست مسلمانها فتح شد و مسلمانها در اون دوره به دو بخش شامی به رهبری معاویه و عراقی به رهبری علی علیه السلام تقسیم شدند که جنگهای اونها از نظر معاویه، یادآور جنگهای ایران و روم بود.
روابط سیاسی ایران و روم ، افت و خیزهای زیادی داشت.کشمکشها تنها محدود به ایران و روم نبود و دولتهای دستنشانده دو امپراتوری و متحدان آنها را نیز درگیر خود میکرد. جنگهای ایران و روم سرانجام راه را برای فتوحات مسلمانان هموار ساخت که منجر به سقوط شاهنشاهی ایران و کاهش شدید مساحت امپراتوری روم شد و رومیان هرگز نتوانستند مانند قبل به عنوان یک قدرت بزرگ در منطقه تأثیرگذار باشند.
گرچه جنگهای ایران و روم برای هفت قرن ادامه پیدا کرد، اما مرزهای دو امپراتوری، با در نظر نگرفتن دستبهدست شدن شهرهای مرزی مانند شهرهای ارمنستان و نصیبین، تا حد بسیار زیادی ثابت ماند. در واقع این جنگها آئین رومیان را نیز عوض کرده بود، زمانی که شاپور یکم به روم حمله کرد به نوعی باعث تغییر دین رومیان از اله پرستی و بتپرستی به پرستش خداوند یگانه و دین مسیحیت شد. یعنی همین رومیها که اینقدر با مسیحیت دشمن بودند بواسطه حملهء ایران مسیحی شدند.😊
این کشمکشها مانند یک طنابکشی قدرت بود: شهرها، دژها و استانهای مرزی به صورت متوالی و پی در پی غارت، تسخیر و دست به دست میشدند، اما هیچکدام از دو دولت قادر نبود به صورت طولانی مدت در قلمروی دیگری پیشروی کند. هر دو امپراتوری فتوحاتی در فرای مرزهای خود داشتند، اما توازن قدرت تقریباً همیشه ثابت بود. باوجود اینکه ارتشهای ایرانی و رومی در ابتدا به شیوههای متفاوتی در جنگها حضور پیدا میکردند، اما استراتژیهای جنگی یکدیگر را تقلید کردند و در قرون نهایی جنگها، عملاً دو ارتش یکسان و با تاکتیکهای جنگی مشابه در برابر هم صفآرایی میکردند.😳
در نهایت ایران و روم برای این جنگها هزینه بسیار گزافی پرداخت کردند.طولانی و فرسایشی شدن نبردها طی سدههای ششم و هفتم میلادی هر دو امپراتوری را در برابر ظهور رعد آسای قدرت خلفای اسلامی ، آسیبپذیر کرد.
ارتشهای مسلمان ، درست پس از پایان آخرین جنگ ایران و روم ودر نهایت ضعف این دو ابرقدرت از صحرای عربستان سر برآوردند. شاهنشاهی ایران در عرض چند سال تصرف و سقوط کرد که داستانش را قبلا گفتیم . امپراتوری روم هم از قلمروهایش در شام، قفقاز، مصر و شمال آفریقا بیرون رانده شد. سایر قلمروهای باقی مانده امپراتوری روم نیز به مرور زمان توسط مسلمانان فتح شد که در نهایت منجر به سقوط این امپراتوری و فتح قسطنطنیه گردید.
همانطوری که در ایرانِ آن روز چند سلسله سرکار آمدند (مثلا اشکانیان و ساسانیان)در امپراطوری روم هم چند سلسله روی کار آمدند . مثل سلسله آگوستوس ، سلسله فلاویان ،سلسله آنتونیو و ....
تا قبل از سال ۳۱۳ میلادی ، رومیها ، اعتقادی به خدای یگانه نداشتند و دین رسمی اونها مسیحیت نبودبلکه الهههای متعددی پرستیده میشد. در حقیقت رومیها مشرک بودند. اما گرایش به مسیحیت زیاد بود و تعداد زیادی از رومیها تا سال ۳۱۳ مسیحی شده بودند. تعداد زیادی هم یهودی داشتیم که بیشتر در فلسطین زندگی میکردند و دولت روم یکنفر را به عنوان فرماندار برای فلسطین تعیین میکرد و چندین پادگان نظامی هم در فلسطین داشت و یهودیها در فلسطین که جزئی از روم بود آزادی عمل داشتند.
بالاخره در سال ۳۱۳ فرمانی از سوی دو امپراطور روم صادر شد و دین مسیحیت ، در تمام قلمرو روم آزاد شد. به این فرمان ، فرمان میلان گفته میشود.
اینکه میگیم که دو امپراطور ، فرمان میلان را امضا کردند به دلیل اینه که کم کم ، دولت روم داشت به دو بخش تقسیم میشد روم شرقی و روم غربی. اون دوتا امپراطور هم یکی کنستانتین بزرگ بود در غرب و یکی هم لیسینیوس بود در شرق.
از سال ۳۱۳ که فرمان میلان امضا شد تاریخ اروپا با تاریخ مسیحیت ادغام شد و در حقیقت از اینجا به بعد باید تاریخ مسیحیت را بگیم که انشالله از فرداشب خدمت شما عرض میکنم.
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی ازمهمترین حوادث که در دورهٔ امپراطوری روم ، رخ داد ، صدور فرمان میلان بود که به دستور کنستانتین بزرگ و در سال ۳۱۳ میلادی صادر شد. طی این فرمان ، مسیحیت ، دین رسمی امپراطوری روم گردید و رومیها دست از شرک و بتپرستی برداشتند.
در سال ۳۹۵ و در پی مرگ تئودوز کبیر ، امپراطوری روم بین دو فرزندش به نامهای آکاردئوس و هونوریوس تقسیم شد. بااین کار امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی تقسیم گردید.
آسیای صغیر ،شمال آفریقا ،بینالنهرین ، شامات ، یونان ، مقدونیه ، سواحل دانوب و ایلیری شرقی سهم روم شرقی شد و پایتخت این کشور ، شهر بیزانتیوم قرار گرفت و لذا اسم دیگر روم شرقی را بیزانس هم گذاشتند. بیزانتیوم بعدها به افتخار کنستانتین کبیر یا یکم ، کنستانتینوپولیس نام گرفت که عربها به اون میگفتند قسطنطنیه. همین شهر بیزانتیوم یا قسطنطنیه بعدها شد ایستانپولیس یا همون استانبول. بعدها که دولت عثمانی اون را فتح کرد ، سلطان محمد فاتح ، پادشاه عثمانی اسم اون شهر را گذاشت اسلامبول. یعنی شهر اسلام یا اسلامشهر😳.
بعدها دوباره آتاتورک گذاشت استانبول.😊
دولت روم شرقی حقیقتا وارث تمام فرهنگ و تمدن روم باستان بود و اصلا اون رومی که مشهور و معروفه و همه ما در جنگهای ایران و روم ، وصف اون را شنیدیم، همین روم شرقیه که باایران همسایه شد و جنگ هم میکرد.
بسیاری از کتابهای دولت روم باستان به این کشور منتقل شد و البته از نظر دین و فرهنگ و تمدن و اعتقادات ، با روم غربی خیلی فرق داشت که بعدا توضیح میدیم.
این دولت حدود هزار سال دوام آورد . البته بعد از ظهور اسلام ،مرتب تحت فشار مسلمانها بود و روز به روز کوچکتر میشد و در نهایت در سال ۱۴۵۳ میلادی باحمله سلطان محمد فاتح ، پادشاه عثمانی ، استانبول ، فتح و بساط دولت روم شرقی برچیده شد .
دولت روم غربی به پایتختی شهر رُم از همون بدو تاسیس در سال ۳۹۵ ، مشکلات زیادی داشت و حدود هشتاد سال در مقابل این مشکلات مقاومت کرد تااینکه بالاخره در سال ۴۷۶ سقوط کرد و به همین کشورهای اروپایی که امروزه میشناسیم تجزیه شد . سقوط امپراطوری روم غربی دلایل زیادی داشت که مهمترین دلیل اون ،هجوم اقوام مهاجر مخصوصا هونها به رهبری آتیلا بود . اینها اقوام وحشی مجارستان و بیشتر عشایر بودند که هنوز هم تحت عنوان کولیها در اروپا و مخصوصا اروپای شرقی زیادند و از نظر نژادی شباهت زیادی به مغولهای آسیا دارند.
هونها با حمله به روم غربی ، صدمات زیادی به اون زدند و یکسری اختلافات و بیلیاقتی ها در روم غربی بالاخره باعث تجزیه اون در سال ۴۷۶ میلادی شد. از این زمان اروپا رسما وارد قرون وسطی شد و مورخین ، شروع قرون وسطی را سال ۴۷۶ میدانند. این البته مختص اروپا است و سایر جاها از جمله روم شرقی و ایران و تمدن هند و چین و بعدها هم دولت اسلامی،کماکان به پیشرفت خودشون ادامه میدادند.
داستان قرون وسطی را انشالله از فرداشب شروع میکنیم.
@tarikhbekhanim
کنستانتین کبیر ، امضا کننده فرمان میلان.
این آقا نامهای هم به شاپور دوم نوشت و درخواست کرد که مسیحیان ایران را در انجام عبادات ، آزاد بگذارد و از آنها حمایت کند.
از همان موقع خصومت شاهان ساسانی نسبت به مسیحیان آغاز شد. در حالیکه تا قبل از آن مسیحیان ایران به عنوان افراد تحت تعقیب روم ، در کنف حمایت شاهان ساسانی بودند
آتیلا بر تخت سلطنت اروپا
پس از یک لشکرشی ناموفق به ایران، حملهای که آتیلا در سال ۴۴۱ میلادی به امپراتوری بیزانس کرد باعث شد تا تصمیم به حملات بیشتری به سوی غرب بگیرد. وی در اروپا شهرهای بسیاری را نابود و غارت کرد. سرانجام، در نبرد دشت کاتالانیها، در مقابل فلاویوس آییتیوس شکست خورد. این جنگ که خیلی معروفه به نبرد شالون مشهورشده.
در این جنگ، رومیها با ویزیگوتها، فرانکها و آلانیها متحد شده و به مصاف هونها رفتند.
هونها در ناحیه بین رود وُلگا و دشتهای مجارستان میزیستند، از آغاز سدهٔ پنجم میلادی به تاخت و تازهای فراوان و پُرسودی در حوالی رود دانوب دست زدند، بنابراین، در حدود ۴۴۰ تا ۴۴۵ میلادی، دربار آتیلا به تجمل و زیبائی آراسته بود، شمارهٔ اسیرانی که میگرفتند بسیار بود، هر دو زبان یونانی و لاتین در دربار تکلم میشد و دبیرانِ رومیتبار، رویدادهای خارجی را همواره به آگاهی خان میرساندند.
آتیلا، زرد رنگتر از بیشتر افراد قومش بود، ساده میزیست و بیرحمی و خشونت نژادش را با ذوق دیپلماسی، ظرافت حقوقی و حتی آداب دانی درمیآمیخت.
سقوط امپراطوری روم غربی
علاوه بر مطالبی که ذکر شد عوامل دیگری هم در فروپاشی امپراطوری روم غربی ، دخیل بود.
مورخین امروزی عواملی چون عدم کارایی و کمبود نفرات ارتش، کاهش سلامتی و جمعیت روم به علت جلوگیری رومیان از فرزندآوری ، ناپایداری اقتصاد و خصوصا کشاورزی به علت کاهش جمعیت و فرزندآوری ، بیکفایتی امپراتورها، کشمکشهای داخلی بر سر تصاحب قدرت، تغییرات مذهبیِ دورهای و ناکارآمدی حکومت داخلی را دلیل از دست رفتن قدرت و تواناییای که به رومیان امکان اعمال مؤثر بر مناطق و استانهای تحت حکومتشان را میداد، عنوان میکنند. همچنین افزایش یافتن فشار و حملات بربرهای اطراف تمدن روم نیز تا حد زیادی موجب فروپاشی و نابودی آنها شد. دلایل مربوط به انحطاط و سقوط روم، از موضوعات عمده و اصلی تاریخنگاری دوره باستان و همچنین الهامبخش بسیاری از گفتمانهای جدید در باب دولتِ ناکام است.
باسلام
گفتیم که دوره قرون وسطی یا Middle ages با سقوط دولت روم غربی در سال ۴۷۶ آغاز شد و تمام مورخین بر این مسئله اتفاق نظر دارند که شروع این دوره در همین سال بوده است .اما در مورد زمان پایان آن که رنسانس نامیده میشود اتفاق نظر وجود ندارد و دلایل و زمانهای مختلفی برای آن ذکر کرده اند که در جای خود خواهیم گفت.
واژه قرون وسطی که حدود ۱۰۰۰ سال طول کشید به معنای سالهای میانی میباشد چرا که مابین دوره باستان و دوره جدید است .
از نظر برخی مورخین، دورهء بعد از عصر باستان و سقوط امپراطوری روم هیچ دستاورد علمی نداشت، هیچ اثر هنری با ارزشی تولید نکرد و هیچ رهبر بزرگی را به دنیا تحویل نداده بود. بنابراین، آن را دورهی میانی یا حتی عصر سیاه میدونستند.
مورخین اروپایی با اختراع این نام برای دورهء پیشین قصد داشتند تا خود را از اون جدا کنند. از نظر اونها مردم در سدههای میانی، پیشرفتهای اجداد و نیاکان خود را به هدر داده بودند و بنا به گفتهء تاریخدان انگلیسی قرن ۱۸ یعنی ادوارد گیبِن، خود را در بیتمدنی، وحشیگری و مسیحیت تحریف شده گیر انداختند.
تا مدتها به سدههای میانی به عنوان حد فاصل سقوط امپراطوری روم و رنسانس نگاه میشد اما محققان امروزی دریافتهاند که این دوره نیز به اندازهی دورههای دیگر تاریخ، پویایی و پیچیدگی داشته است و نباید ساده از کنار آن گذشت.
بعد از سقوط امپراطوری روم، یک دولت واحد نتونست مردمی که در قاره اروپا زندگی میکردند را با همدیگه متحد کند. به جای اون، کلیسای کاتولیک به قدرتمندترین نهاد در قرون وسطی تبدیل شد. پادشاهان، ملکهها و سایر رهبران کشورها، بیشتر قدرتِ خود را از ارتباطشون با کلیسا و حمایت از اون دریافت میکردند. برای مثال پاپ لئوی سوم در سال ۸۰۰ میلادی و برای اولین بار بعد از سقوط امپراطوری روم، پادشاه فرانکها یعنی شارلمانی را امپراطور روم نامید.
قلمروی شارلمانی به مرور زمان به امپراطوری مقدس روم تبدیل شد و یکی از معدود نهادها در اروپا بود که منفعتی یکسان با کلیسا داشت. در مجموع پادشاهان و پاپ در بیشتر مواقع با یکدیگر اختلاف داشتند، به این صورت که پادشاه در تلاش بود تا با تعیین کردن مسئولان کلیسا، فعالیت آنها را زیر نظر بگیرد و کلیسا نیز در مقابل، بر شهرها و ارتش سلطه داشت و اغلب سعی میکرد بر عملکرد دولت نیز نظارت داشته باشد. مردم عادی در سراسر اروپا باید هر سال ۱۰% از درآمد خود را به عنوان عُشریه به کلیسا میپرداختند.
از طرف دیگر، کلیسا تا حد زیادی از پرداخت مالیات معاف بود و همین سیاستها به اونها کمک کرد تا پول و قدرت بسیاری به دست بیارند.
جنایات کلیسا و مسیحیت تحریف شده در مبحث قرون وسطی خودش یه فصل جداست که انشالله فرداشب خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی از مهمترین اصطلاحاتی که در هنگام بررسی تاریخ قرون وسطی به ذهن هرکس متبادر میشه، مبحث تفتیش عقاید هست که پس از قدرت گرفتن کلیسا در اروپا ، متداول شد.
تفتیش عقاید یا inquisition اصطلاحیه که با تاریخ قرون وسطی پیوند خورده و همین اقدامات ، یکی از عوامل ایجاد مذهب پروتستان و در نهایت لائیسم و یکی از عوامل رنسانس بود.
در قرون وسطی اين باور همگانی وجود داشت كه خدایی وجود داره كه پاپ نماينده اون در روي زمينه و سلطنت آسماني خداوند، همتايي زميني در كليساي كاتوليك داره.
اینکه حالا کاتولیک یعنی چه را در پایان بحث خدمت شما میگم.
اين نگرش، وقتی که با پشتيباني حكومت از كليسا همراه شد، سبب اقتدار بيش از پيش پاپ و كليسا شد. قدرتي كه هيچ گونه انتقادي را نمي پذيرفت و هرگونه نافرمانی از دستورهای خود را سركوب مي كرد. تا اونجا كه كليساي «شهيدان كاتوليك» كه تا مدت ها مورد آزار و اذيت قرار داشت، خودش، به طور رسمي، به كليساي جفاكننده تبديل شد. نخست، آزار و پيگرد گروه هاي مسيحي كه از كليساي كاتوليك فاصله مي گرفتند، آغاز شد و بعدش پيگرد و آزار عليه آيين هاي غير مسيحي به كار گرفته شد.
پاپ براي مبارزه با مخالفان كليسا، از دادگاهي به نام «انکيزيسيون» استفاده مي كرد كه در زبان يوناني، به معناي «بازجويي» است. اين دادگاه ها هركسي را براساس يك گزارش پنهاني محكوم مي كرد و اثبات بي گناهي يك متهم در برابر بازجويان سنگ دل اين دادگاه، ناممكن بود. اغلب، متهمان را شكنجه مي دادند، پاهايشان را در آتش مي سوزاندند و استخوان هايشان را خرد مي كردند. بسياري از متهماني كه تحمل شكنجه هاي وحشتناك را نداشتند، به گناهان ناكرده خود اعتراف مي كردند و زنده زنده در آتش سوزانده مي شدند.😳
تفتيش عقايد، منافع سرشاري را نصيب كليسا مي كرد و دارايي محكومان، ميان حكومت و كليسا تقسيم مي شد. كليسا بااین وسيله، فعالان جنبش هاي مردمي، هواداران اصلاحات مذهبي، دانشمندان و نويسندگان پيشرو را از ميان بر ميداشت.
ويل دورانت در مورد اين محكمهها مینویسد:
محكمه تفتيش عقايد، قوانين و آيين دادرسي خاص خود را داشت. طرق شكنجه در جاها و زمان هاي مختلف، متفاوت بود. گاه مي شد كه دست متهم را به پشتش مي بستند و او را از دست هايش مي آويختند. ممكن بود او را ببندند چنان كه نتواند حركت كند و آن گاه چندان آب در گلويش بريزند كه به خفگي بيافتد و يا طنابي را به اطراف بازوان و پاهايش ببندند و چنان محكم كنند كه در گوشتش فرو رود و به استخوان برسد.
اين سيستم در مورد انديشمنداني كه باورهاي آنها با آموزه هاي كليسا هماهنگ نبود، تحقيق مي كرد، آنها را از كليسا اخراج مي كردند، آثارشان در فهرست كتاب هاي ممنوع قرار مي گرفت و به اعضاي كليسا سفارش مي شد كه از خواندن اين گونه كتاب ها خودداري كنند و در صورتي كه كليسا توانايي داشت، از تدريس اونها در دانشگاه جلوگيري مي كرد.
یه نکته جالب اینه که فکر نکنیم که تا قرون وسطی تمام شد دادگاههای تفتیش عقاید هم جمع شد. خیر اینطور نیست . این دادگاهها یا شبیه اونها و یا عقاید تفتیشگرایانه تا سال ۱۹۵۰ میلادی هم بود اما خیلی خفیفتر و بااحتیاطتر. بسیاری از انقلابهای دوره رنسانس که بعد از قرون وسطی رخ داد در اعتراض به دخالت کلیسا بود و اینها تا چند قرن ادامه داشت.یعنی دخالت کلیسا در دوره رنسانس هم وجود داشت. انشالله داستان پروتستان را که گفتیم متوجه میشید که قسمت اعظم تغییرات اروپا از اعتراض به کلیسا شروع شد.
در مورد قرون وسطی ، بحث خیلی زیاده. انشالله به ترتیب مباحث کاتولیک و ارتودکس و پروتستان و جنگهای صلیبی و غیره را خدمت شما خواهم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی از ابهامات اصلی در مورد مسیحیت که خیلی از دوستان سوال میکنند مبحث کاتولیک و ارتودکس است.
هردو فرقه که در یهودیت نیز اونها را داریم ، تحریف شده و مملو از دستکاری هستند. اما به نظر میرسه که دخالت یهودیها در فرقه ارتودکس کمتره و لذا تحریف اونها هم کمتر از کاتولیک هست.
ارتودکس به معنای دین برحق هست و اینها پیروان یکی از حواریون حضرت عیسی ع هستند که پطرس نام داشت.
این آقا از حواریون خیلی نزدیک حضرت عیسی ع و وصی حضرت عیسی ع بود که توسط شخصی به نام پولس کنار زده شد و به اصطلاح کار دین حضرت عیسی ع به دست پولس افتاد. این دقیقا همون اتفاقی بود که در دین اسلام هم تکرار شد.
این پولس خودش یهودی و دشمنترین شخص نسبت به حضرت عیسی ع بود که بعد از عروج عیسی ع به دین مسیحیت گروید و تا میتونست مسیحیت را تحریف کرد.
اگر یادتون باشه در قضیه بنی اسرائیل که داستانش را اینجا گفتم ، عرض کردم که یکی از مهمترین روشهای به انحطاط کشاندن ادیان و تمدنها توسط یهودیان این بود که خودشون را وارد اون دین یا تمدن میکردند و بعد افکار خودشون را به اون دین تزریق میکردند. این دقیقا کاری بود که کعبالاحبار و عبدالله بن سلام و ... با اسلام کردند . اینها یهودی بودند و به ظاهر مسلمون شدند و مقدار زیادی از افکار اسرائیلی را وارد اسلام کردند.
القصه این پولسخان که از دانشمندان یهودی و مفسرین تورات بود ، اومد مسیحی شد و بسیاری از افکار تحریفی از جمله اینکه مسیح ، پسر خداست را وارد دین مسیحیت کرد. اعتقاد به سه خدا یا تثلیث یعنی پدر و پسر و روحالقدس از افکار این آقا است.
این آقا اینقدر در مسیحیت نفوذ کرد که الان حجم عمده انجیل را ، نامههای پولس به دیگران ، تشکیل میدهد. پولس در این نامهها به ترویج مسیحیت پرداخته و افکار خودش را در اونها گنجانده.
به طور کلی به پیروان این آقا کاتولیک و به پیروان اون پطرس که وصی واقعی حضرت عیسی ع بوده ارتودکس میگویند. البته این ، توضیح خیلی خلاصه این مطلب بود و اگر بخواهیم خیلی عمیق وارد این قضیه بشیم باید شرح مناقشات ۵ قرن اول مسیحیت و راه حل هر کدوم، مثل مناقشه دوناتوس و آریانوس و نسطوریوس و منوفیزیتی و... را بگیم که خیلی بحث مفصلی هست. اگر علاقمند به این مباحث هستید کتاب تاریخ اروپا در قرون وسطی نوشته آقای دکتر علی بیگدلی خیلی کتاب خوبی هست.
به شکل اتوماتیک و بر اساس یه سری اتفاقات ، روم شرقی ، میراثدار مسیحیت ارتودکس شد و روم غربی یا همون اروپا ، پیرو مسیحیت کاتولیک.
برای کاتولیک ، فلسفهای هم درست شد در حالیکه مسیحیان اولیه شدیدا مخالف فلسفه بودند و تعالیم عیسی ع را به تنهایی ، سعادتزا میدونستند ، ولی بعدها برای اینکه بتونند در مباحثات و مناظرات و تبلیغ دین ، پیروز بشن مجبور شدند فلسفه یاد بگیرند .
اولین بار یکی از علمای مسیحی ،به نام آگوستین ، تعالیم عیسی ع را با فلسفه افلاطون تطبیق داد و این عقاید فلسفی جدید را در کتاب" شهرخدا " شرح داد. اسم این نوع فلسفه ، شد فلسفهء کاتولیکی یا کاتولیسم یا فلسفه آگوستین.
فلسفه آگوستین تا قرن ۱۳ میلادی پابرجا بود تا اینکه در قرن ۱۳ یه شخص دیگه به نام توماس آکوئیناس در اوج ترویج نظام سرمایهداری و تقابل دین و بیدینی و نهایتا رسمیت یافتن پروتستانتیسم ، اومد و تعالیم عیسی ع را با فلسفه ارسطو تطبیق داد و به اصطلاح اون را به روزرسانی کرد و شد فلسفهء اسکولاستیک.
اینها همه در فرقه کاتولیک بود ولی در فرقه ارتودکس ما از این تغییرات فلسفی نداشتیم و اینها صرفا پیرو تعالیم حضرت عیسی ع بودند و از دخالت فلسفه در دین ، بیزار.
القصه مرکز مسیحیت کاتولیک از قدیم ، شهر رُم در ایتالیا بوده که حالا به واتیکان در همون ایتالیا منتقل شده و اسقف اعظم اونها را هم بهش میگن ، پاپ.
مرکز مسیحیت ارتودکس هم از قدیم ، شهر قسطنطنیه( یا همون استانبول فعلی) بود که بعد از فتح قسطنطنیه توسط سلطان عثمانی یعنی سلطان محمد فاتح در قرن ۱۵ میلادی ، به ارمنستان منتقل شد و اسقف اعظم اونها ، پاتریکا نامیده میشه که عربها بهش میگن "بطریق ".
توی کتابهای تاریخ قدیمی و متون ادب فارسی این کلمه بطریق خیلی تکرار شده و همونجور که قبلا گفتم تقابل اسلام و مسیحیت فقط با این اورتودکسها بود و اون رومی که میگن با دولت ساسانی و بعد هم با مسلمونها اصطکاک داشت همین روم شرقی بوده که ارتودکس بودند.
حالا بعدها در قرن ۱۶ میلادی یه فرقه جدید به نام پروتستان هم توسط یه کشیش به نام مارتین لوتر آلمانی تاسیس شد که بعد توی مبحث رنسانس خدمت شما توضیح میدم.
@tarikhbekhanim